عروسی در میانه سیلاب!
باز میشه این در، صبح میشه این شب
داستان اینطوریه که این دوتا عزیز با هم قرار میذارن که هفت فروردین تو آق قلا عروسی کنن داماد صبح روز اول فروردین پا میشه میبینه همه خونه زندگی خودش و همشهری هاش رفته زیر آب و طبعا عروسی و جشن و اینها میره برای خودش.
نمیدونم شاید اونموقع نشسته چهارتا فحش به بخت نامراد خودش داده و چندتا آی خدا دلگیرم ازت هم سروده و تا کمر رفته زیر آب ببینه چه خاکی به سر کنه.
نیروهای داوطلب مردمی که میان برا کمک متوجه میشن که ازدواج این دو عزیز بهم خورده، یه خانم مهربونی بانی میشه بقیه هم کمک میکنن آستان قدس هم جهزیه و هدیه و اینها رو هماهنگ میکنه و امروز جشنشون در سوله ورزشی روستای محمدآباد برگزار میشه.
لا به لای این همه خبر تلخ و سیاه همیشه یه چیزی هست که آدم براش خوشحال باشه، یه چیزی که باعث بشه بین این همه مصیبت، مردم سیلزده آققلا دور این عروس و داماد هلهله کنن.همیشه یه دلیلی برای زندگی کردن وجود داره. -
داستان اینطوریه که این دوتا عزیز با هم قرار میذارن که هفت فروردین تو آق قلا عروسی کنن داماد صبح روز اول فروردین پا میشه میبینه همه خونه زندگی خودش و همشهری هاش رفته زیر آب و طبعا عروسی و جشن و اینها میره برای خودش.
نمیدونم شاید اونموقع نشسته چهارتا فحش به بخت نامراد خودش داده و چندتا آی خدا دلگیرم ازت هم سروده و تا کمر رفته زیر آب ببینه چه خاکی به سر کنه.
نیروهای داوطلب مردمی که میان برا کمک متوجه میشن که ازدواج این دو عزیز بهم خورده، یه خانم مهربونی بانی میشه بقیه هم کمک میکنن آستان قدس هم جهزیه و هدیه و اینها رو هماهنگ میکنه و امروز جشنشون در سوله ورزشی روستای محمدآباد برگزار میشه.
لا به لای این همه خبر تلخ و سیاه همیشه یه چیزی هست که آدم براش خوشحال باشه، یه چیزی که باعث بشه بین این همه مصیبت، مردم سیلزده آققلا دور این عروس و داماد هلهله کنن.همیشه یه دلیلی برای زندگی کردن وجود داره. -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.