سخن آوا | کیمیاگری (استاد عالی)

سخن آوا | کیمیاگری (استاد عالی)
غلام همت آن رند عافیت سوزم

که در گداصفتی کیمیاگری داند

روزی مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی در هوای بارانی، از کوچه ای می گذشتند که دیدند کفش طلبه ای در آب افتاده،‌ فورا و بدون معطلی حاج شیخ کفش خود را درآوردند و به طلبه دادند سپس پاچه‌اش را بالا زد و وارد آب و گل شدند و رفتند... اینها کیمیاگر بودند و می دانستند در این دنیا چکار کنند ... -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.