سخن آوا | مهربانی با تمام موجودات (استاد معاونیان)
مردی به نام نجیح می گوید: دیدم امام حسن (علیهالسلام) دارد غذا می خورد. در این حال سگی آمد و پیش روی آن حضرت ایستاد. امام مجتبی (علیهالسلام) یک لقمه غذا که می خورد یک لقمه هم به سگ می داد.
گفتم یابن رسول الله! اجازه می دهی این سگ را دور کنم؟
فرمود نه! زیرا دوست ندارم که جانداری به من بنگرد که غذا میخورم و من چیزی به او ندهم. بگذار باشد وقتی سیر شد خودش می رود ... . -
گفتم یابن رسول الله! اجازه می دهی این سگ را دور کنم؟
فرمود نه! زیرا دوست ندارم که جانداری به من بنگرد که غذا میخورم و من چیزی به او ندهم. بگذار باشد وقتی سیر شد خودش می رود ... . -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.