اکملت لکم ماه با اجرای مرتضی حیدری آل کثیر
اکملت لکم ماه
عنوان شعر خوانی مرتضی حیدری آل کثیر در برنامه شاد باش است
حیدری آل کثیر از شعرا معروف فارسی و عربی سرا است که تاکنون 4 بار به اجرا شعر پیش مقام معظم رهبری در دیدار شعرا و سوگواری ها پرداخته است
این بار اگر از شوق نخفتیم و سرودیم
از خویش گذشتیم و شکفتیم و سرودیم
از آینه ها راز شنفتیم و سرودیم
گفتند علی!...ما همه گفتیم و سرودیم
دیدیم که از چارجهت منجلی است او
بنگر به محمدّ...علی است او علی است او
بر منبری از نور در آئینه ای از ذات
خورشید برون ریخته از روزن ذرات
در موسم حجّی که در آن بود جهان مات
از بس که بهم تنگ نشستند کرامات
باید که پر انداخت به اندازه ی کافی
در جستجوی قاف روی بین قوافی
خورشید نظر کرد به تصویر خود...آنگاه
تابیده شد از چشمه ی روح اسد الله
وحی آمد و شد دستِ شب از قافله کوتاه
:(أکملتُ لکم دینکم) اکملتُ لکم ماه
حج گرچه تمام است ولی حجت ،باقی ست
این موج دو دریاست که در حال تلاقی ست
ای قومِ به حج رفته کجائید کجائید
آیینه غدیر است ،بیائید بیائید
هنگام طواف آمده مبهوت چرائید
صد پنجه ی نشکفته به بیعت بگشائید
خورشید به خود گفت: که اینک بسُرایم
چون شمع بر افروخته ام تا به سرآیم
وقت است جهان مست و غزلگو بنشیند
بر مسند نور آینه ی او بنشیند
تا خیل ملک گرد تو هر سو بنشیند
صحرا بغل برکه دوزانو بنشیند
حیرت زدگان کلک و دواتی بفرستند
بر حضرت حیدر صلواتی بفرستند
بر او که نماز است و قعود است و قیام است
در بین شما مثل علی یار کدام است
شب زائل و دین کامل کرار امام است
(سلطان جهانش به چنین روز غلام است)
خود مست حضور است و جهان ها همه مستش
(جامی ست زکیفیّت توحید به دستش)۱
مرتضی حیدری آل کثیر -
عنوان شعر خوانی مرتضی حیدری آل کثیر در برنامه شاد باش است
حیدری آل کثیر از شعرا معروف فارسی و عربی سرا است که تاکنون 4 بار به اجرا شعر پیش مقام معظم رهبری در دیدار شعرا و سوگواری ها پرداخته است
این بار اگر از شوق نخفتیم و سرودیم
از خویش گذشتیم و شکفتیم و سرودیم
از آینه ها راز شنفتیم و سرودیم
گفتند علی!...ما همه گفتیم و سرودیم
دیدیم که از چارجهت منجلی است او
بنگر به محمدّ...علی است او علی است او
بر منبری از نور در آئینه ای از ذات
خورشید برون ریخته از روزن ذرات
در موسم حجّی که در آن بود جهان مات
از بس که بهم تنگ نشستند کرامات
باید که پر انداخت به اندازه ی کافی
در جستجوی قاف روی بین قوافی
خورشید نظر کرد به تصویر خود...آنگاه
تابیده شد از چشمه ی روح اسد الله
وحی آمد و شد دستِ شب از قافله کوتاه
:(أکملتُ لکم دینکم) اکملتُ لکم ماه
حج گرچه تمام است ولی حجت ،باقی ست
این موج دو دریاست که در حال تلاقی ست
ای قومِ به حج رفته کجائید کجائید
آیینه غدیر است ،بیائید بیائید
هنگام طواف آمده مبهوت چرائید
صد پنجه ی نشکفته به بیعت بگشائید
خورشید به خود گفت: که اینک بسُرایم
چون شمع بر افروخته ام تا به سرآیم
وقت است جهان مست و غزلگو بنشیند
بر مسند نور آینه ی او بنشیند
تا خیل ملک گرد تو هر سو بنشیند
صحرا بغل برکه دوزانو بنشیند
حیرت زدگان کلک و دواتی بفرستند
بر حضرت حیدر صلواتی بفرستند
بر او که نماز است و قعود است و قیام است
در بین شما مثل علی یار کدام است
شب زائل و دین کامل کرار امام است
(سلطان جهانش به چنین روز غلام است)
خود مست حضور است و جهان ها همه مستش
(جامی ست زکیفیّت توحید به دستش)۱
مرتضی حیدری آل کثیر -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.