حکمت | ما بندهی یاغی نیستیم / استاد حسینی قمی
روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو گرفتن بودند، پیرمردی باعجله آمد، وضو گرفت، چون مرحوم کاشی خیلی مؤدّب وضو میگرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا میآورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن فرد نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود و هنگام خروج با ایشان رو به رو شد، مرحوم کاشی پرسیدند:چه کاری انجام دادی!؟
گفت : هیچی آقا! اشتباهی از من دیدید؟
مرحوم آخوند به پیرمرد گفتند: این چه وضوی با عجلهای بود که شما گرفتی؟
آن شخص یک جمله گفت که تأثیر عجیبی بر مرحوم آخوند کاشی گذاشت.
گفت: فقط آمده بودم بگویم خدایا من یاغی نیستم و بیاد شما هستم، همین...
این جمله در مرحوم آخوند خیلی تأثیر گذاشت، بهطوریکه تا مدّتها هر وقت از احوال آخوند میپرسیدند،ایشان با حال خاصی میفرمود: من یاغی نیستم،
خدایا من و دوستانم یاغی نیستیم! بندهایم و اگر اشتباهی کردیم به لحاظ جهل بوده، لطفا همین جمله را از ما قبول کن. -
گفت : هیچی آقا! اشتباهی از من دیدید؟
مرحوم آخوند به پیرمرد گفتند: این چه وضوی با عجلهای بود که شما گرفتی؟
آن شخص یک جمله گفت که تأثیر عجیبی بر مرحوم آخوند کاشی گذاشت.
گفت: فقط آمده بودم بگویم خدایا من یاغی نیستم و بیاد شما هستم، همین...
این جمله در مرحوم آخوند خیلی تأثیر گذاشت، بهطوریکه تا مدّتها هر وقت از احوال آخوند میپرسیدند،ایشان با حال خاصی میفرمود: من یاغی نیستم،
خدایا من و دوستانم یاغی نیستیم! بندهایم و اگر اشتباهی کردیم به لحاظ جهل بوده، لطفا همین جمله را از ما قبول کن. -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.