برای آن حاضر غایب | شعری از استاد امیر جوان آراسته

برای آن حاضر غایب | شعری از استاد امیر جوان آراسته
برای آن حاضر غایب | جدیدترین شعری از استاد امیر جوان آراسته با صدای خود ایشان در وصف حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف

تقدیم به حضرت نور

🔹 جانم از دهشت و تحیر پر جامم از باده ی تفکر پر
🔹می گذشت از دلم چه حسرت ها که شدم دیراز تحیر پر
🔹در جهانی تمام غرق هوس مردمی سخت از تفاخر پر
🔹 آرزوشان به کیسه افزودن در دل و جانشان تکاثر پر
🔹همه در بند خودپسندی ها جان و جامه ست از تکبر پر
🔹سکه پربهاست روی و ریا زین جهت جمله از تظاهر پر
🔹رفته از شهر بوی خشت اما خوان و خانه شده ز آجر پر
🔹همه در ظاهرند نوآور فکر پوسیده از تحجر پر
🔹دلخوشم من که آخرش نورست می شود عالم از تشکر پر

🔵آخر از راه می رسد باران
می رسد فصل وصل دلداران

🔸شهر در پنجه ی تهاجم گم فکرو اندیشه در توهم گم
🔸چهره ها سنگی وعبوس شدند روی لبهاست هرتبسم گم
🔸چون جماد و نبات و حیوانیم مردمی در میان مردم گم
🔸نغمه هامان تمام واویلاست بولعجب شادی و ترنم گم
🔸ظلم می بارد از در و دیوار در دل مردمان ترحم گم
🔸همه برگِرد خویش می گردیم سرخوشانیم و در تنعم گم
🔸همه جا بوی دود می آید بوی شیرین نان گندم گم
🔸همدلی رفته، همزبانی هم شد تخاصم عیان، تفاهم گم
🔸به همان دردها و حاجت ها که شده درحریم هشتم گم
🔸قسمت می دهم سلاله ی نور که نگردم درین تلاطم گم

🔵آخر از راه می رسد باران
می رسد فصل وصل دلداران

▪️عمرشیرین گذشت وغافل دل بانگ کوچ آمده است وکاهل دل
▪️این چنین غرق می شوم آخر ره نیابد به سوی ساحل دل
▪️سراگرسوی آفتاب می گرداند می شد ازجذبه هاش کامل دل
▪️چون خدا آفرید اعضا را بی گمان شد بزرگ محفل دل
▪️دل سفیر خداست، می دانید شده بر جسم خسته نازل دل
▪️می شود دید درمیانش نور وه چه با اعتبار و قابل دل
▪️دل حریم خداست، گفته امام غیر حق را نبوده منزل دل
▪️ریخت خون مرا و می گفتند که تو مقتول عشق و قاتل دل
▪️می شنیدم سحر گهی اما گفت آهسته راز با دل دل

🔵آخر از راه می رسد باران
می رسد فصل وصل دلداران

🔺تا به کی غرقه در تجاهل گل کشت ما را ازین تغافل گل
🔺 باغ ما را ربود دست خزان پس چرا میکند تعلل گل؟
🔺بلبلان مست و در هدف راسخ پس چرا پرشد از تزلزل گل؟
🔺خار اگر سروری کند امروز هست مسئول این تنزل گل
🔺تو که بودی سفیر باغ بهشت با تو آغاز هر تغزل گل
🔺سینه صد چاک کن ازین حسرت نبُوَد فرصت تحمل گل
🔺 ما یتیمان دوره ی غیبت حربه مان هست در توسل گل
🔺گل بود رود وگل بود ساحل زیر پل پرگل است و بر پل گل
🔺گر چه عالم پراز تباهی شد گفت با حالت تفأل گل

🔵آخر از راه می رسد باران
می رسد فصل وصل دلداران

🔻 می گذارم به پای دلبر سر می نهم‌ در مسیر حیدر سر
🔻سر اگر عاشقی کند پیشه می درخشد به روی پیکر سر
🔻لیک اگر سفلگی شد آیینش زیر خاک است بهر کیفر سر
🔻چون به عشق آمدی زبان گنگ است می گشاید زبانِ دیگر سر
🔻روز محشر ببین که منکریار ناامیدانه می زند بر سر
🔻من ولی سرخوشم در آن وادی هست بالا مرا به محشر سر
🔻جامی از کوثر ولی در دست مست از آن باده معطر سر
🔻از غم غیبتت شرر در دل وز فراق تو گشته مضطر سر
🔻شکرایزد که آخرش وصل است می شنیدم ز هاتف آخر سر

🔵آخر از راه می رسد باران
می رسد فصل وصل دلداران

🔸غصه افزون شده ست وماتم هم ملک اندوهگین و آدم هم
🔸گِل ما را که می سرشت ایزد کرد مخلوط آن کمی غم هم
🔸غم عزیز است شوکتش افزون رفعتش هست فوق عالم هم
🔸درد غیبت اگر که حمله کند ندهد سود، جود حاتم هم
🔸کاری از دست کس نمی آید ندهد التیام، مرهم هم
🔸پیش ازینم که جمله درهم بود حالم اکنون شده ست درهم هم
🔸ما به امید وصل او هستیم او که عدل است و نور وشبنم هم
🔸پا بنه در رکاب آماده است جاده و اسب و زین و پرچم هم
🔸می شود شاد جمله خلق جهان می سراید نبی خاتم هم
🔵آخر از راه می رسد باران
می رسد فصل وصل دلداران
🔹 من اسیرم اسیر این تن من غافل از روزهای روشن من
🔹باید ازخود گذر کنم آری تا شوم لایق شکفتن من
🔹جان اگر خواهی اینک جان می نهم روی تیغ گردن من
🔹تیغ اگر آخته کنی سهل است جان دهم عاشقانه حتمن من
🔹گر که ایمن شوند اهل جهان بی توهرگز نگردم ایمن من
🔹این یمن،این عراق و این بحرین که ندارم توان دیدن من
🔹این فلسطین و سوریه، لبنان ‌دیده ام هر کرانه دشمن من
🔹گرچه بسیار درد و غم دارم خسته ام دیگراز سرودن من
🔹بوی وصل نگار می آید می دهم مژده رسیدن من
🔹یاد دارم که دادم این مژده به همه غنچه های گلشن من
🔵 آخر از راه می رسد باران
می رسد فصل وصل دلداران

امیر جوان آراسته
28/11/ 99 -
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.