حکمت | تا زِدستت می رسد شو کارِگر / استاد عالی
آشیخ مرتضی طالقانی از اوتاد بود ایشون
از ایشان چیزهای عجیبی نقل میکنند
آیتالله آشیخ مرتضی طالقانی
علامهی جعفری میفرمودند که:
من پیشش درس می خواندم تو نجف
دو سه روز مونده بود به محرم؛
میگه: رفتم نشستم پیشش
یه اشارهای کرد آقا تعطیله درس؛
گفتم: حاج آقا دو سه روز هنوز به محرم مونده، درسها برقراره
فرمود که: نه تعطیله
خرِ طالقان رفته فقط پالونش مونده
[روح رفته، فقط جسم مونده]
بعد یک لا اله الا الله گفت [و] اشک ریخت
علامه ی جعفری می گه: فهمیدم که داره خبر از رفتنش میده
به ایشون گفتم که: پس یه درس دیگه به ما بده
یک بیت شعر خواند وگفت :
تا زِدستت میرسد شو کارِگر
چون فتی از کار خواهی زد به سَر
میگفت: صورتش رو بوسیدم،
پیشونیش رو بوسیدم و آمدم بیرون
میگه: یکی دو سه روزی شاید بیشتر نگذشت که از دنیا رفت. -
از ایشان چیزهای عجیبی نقل میکنند
آیتالله آشیخ مرتضی طالقانی
علامهی جعفری میفرمودند که:
من پیشش درس می خواندم تو نجف
دو سه روز مونده بود به محرم؛
میگه: رفتم نشستم پیشش
یه اشارهای کرد آقا تعطیله درس؛
گفتم: حاج آقا دو سه روز هنوز به محرم مونده، درسها برقراره
فرمود که: نه تعطیله
خرِ طالقان رفته فقط پالونش مونده
[روح رفته، فقط جسم مونده]
بعد یک لا اله الا الله گفت [و] اشک ریخت
علامه ی جعفری می گه: فهمیدم که داره خبر از رفتنش میده
به ایشون گفتم که: پس یه درس دیگه به ما بده
یک بیت شعر خواند وگفت :
تا زِدستت میرسد شو کارِگر
چون فتی از کار خواهی زد به سَر
میگفت: صورتش رو بوسیدم،
پیشونیش رو بوسیدم و آمدم بیرون
میگه: یکی دو سه روزی شاید بیشتر نگذشت که از دنیا رفت. -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.