حکمت | چیزی میبری خونه، بپوشونش! / استاد بندانی
در روایت داریم دیگه
شما چیزی منزلت میبری مستور [پوشیده، پنهان] ببر
بپوشونش ...
بیرون، چشم کسی نیفته
روشو ببند، ببر
[اگر] بوی غذا [به بیرون از خانه] رفت،
[مقداری از اون رو به همسایه] برسونید
نه اینکه [مثه] بعضیا، اول فصل یه چیزی میخرن
پوست اون میوه رو رو سطل اشغالشون میذارن
خب آخه، این، چشم یکی میفته
حضرت میفرماید: کسیکه استطاعت داره و میتونه
یه «حدیث حَسَن» بشه [نام نیکش بمونه]
داستان خوبی بشه
بعد مردم [از انسان نیک نام] تعریف کنن
تو شب نشینیهاشون
تو سفرشون
جایی نشستن
درس عبرت از کار بگیرن
فلیفعل؛ پس انجام بده -
شما چیزی منزلت میبری مستور [پوشیده، پنهان] ببر
بپوشونش ...
بیرون، چشم کسی نیفته
روشو ببند، ببر
[اگر] بوی غذا [به بیرون از خانه] رفت،
[مقداری از اون رو به همسایه] برسونید
نه اینکه [مثه] بعضیا، اول فصل یه چیزی میخرن
پوست اون میوه رو رو سطل اشغالشون میذارن
خب آخه، این، چشم یکی میفته
حضرت میفرماید: کسیکه استطاعت داره و میتونه
یه «حدیث حَسَن» بشه [نام نیکش بمونه]
داستان خوبی بشه
بعد مردم [از انسان نیک نام] تعریف کنن
تو شب نشینیهاشون
تو سفرشون
جایی نشستن
درس عبرت از کار بگیرن
فلیفعل؛ پس انجام بده -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.