حکمت | با ظرفی از شیر آمدهام یا امیر...! / استاد مومنی
امام حسن (علیهالسلام) دید مردم
هی دارن [برای امیرالمومنین] شیر میارن
یه زنی که سه چهار تا بچه یتیم داره
اونم یه ظرف شیر دستش گرفته، اورده
امام حسن (علیهالسلام) گفت: ای زن شیر زیاد آوردن
برا چی تو [هم شیر] اوردی
صدا زد: آقا!
من یه شتر دارم،
هر روز میدوشم،
میبرم بازار میفروشم
برا بچه هام غذا تهیه میکنم
امروز که دوشیدم ببرم بفروشم
بچهام برگشتند گفتند مادر!
ما امروز غذا نمیخوایم
شنیدیم برا علی شیر خوبه
امام حسن ظرف شیری آوردند برای امیرالمومنین
امیرالمومنین فرمودند حسن جان!
از این شیر به ابن ملجم هم دادید؟
بجز از علی که گوید
به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون
به اسیر کن مدارا
برو ای گدای مسکین
در خانه علی زن
که نگین پادشاهی
دهد از کرم گدا را -
هی دارن [برای امیرالمومنین] شیر میارن
یه زنی که سه چهار تا بچه یتیم داره
اونم یه ظرف شیر دستش گرفته، اورده
امام حسن (علیهالسلام) گفت: ای زن شیر زیاد آوردن
برا چی تو [هم شیر] اوردی
صدا زد: آقا!
من یه شتر دارم،
هر روز میدوشم،
میبرم بازار میفروشم
برا بچه هام غذا تهیه میکنم
امروز که دوشیدم ببرم بفروشم
بچهام برگشتند گفتند مادر!
ما امروز غذا نمیخوایم
شنیدیم برا علی شیر خوبه
امام حسن ظرف شیری آوردند برای امیرالمومنین
امیرالمومنین فرمودند حسن جان!
از این شیر به ابن ملجم هم دادید؟
بجز از علی که گوید
به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون
به اسیر کن مدارا
برو ای گدای مسکین
در خانه علی زن
که نگین پادشاهی
دهد از کرم گدا را -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.