مرثیه «صد کاروان دل»/ جمال الدین منبری
مرثیه صد کاروان دل
شاعر: محمد عبدالحسینی
خواننده: جمال الدین منبری
ای ساربان ای ساربان وقت سفر شد
با رفتن این کاروان عالم خبر شد
تا می رود این کاروان با بار جان منزل به منزل
یک کاروان جان می رود دنبال آن صد کاروان دل
آیا تو احکام خدا جز با فریب و با فسون اجرا نم شد
آئین و دین مصطفا جز با جهاد و بذل خون احیا نم شد
مرد خدا پروانه سان در بذل جان پروا ندارد
هنگام جنگ صبر و درنگ در امر جانان جا ندارد
او با خدای خویش پیمان بسته گرچه
صد نامه در دست حسین از اهل کوفه ست
میداند اما مردم کوفه دو رنگند
پیمانشان سست است چون باد و شکوفه ست
می داند او جز جنگ و خون کفر و ستم درمان ندارد
امروز روز انتخاب است
یا با یزید یا با حسین
بیعت میان کفر و دین امکان ندارد
تا می رود این کاروان با بار جان منزل به منزل
یک کاروان جان می رود دنبال آن صد کاروان دل -
شاعر: محمد عبدالحسینی
خواننده: جمال الدین منبری
ای ساربان ای ساربان وقت سفر شد
با رفتن این کاروان عالم خبر شد
تا می رود این کاروان با بار جان منزل به منزل
یک کاروان جان می رود دنبال آن صد کاروان دل
آیا تو احکام خدا جز با فریب و با فسون اجرا نم شد
آئین و دین مصطفا جز با جهاد و بذل خون احیا نم شد
مرد خدا پروانه سان در بذل جان پروا ندارد
هنگام جنگ صبر و درنگ در امر جانان جا ندارد
او با خدای خویش پیمان بسته گرچه
صد نامه در دست حسین از اهل کوفه ست
میداند اما مردم کوفه دو رنگند
پیمانشان سست است چون باد و شکوفه ست
می داند او جز جنگ و خون کفر و ستم درمان ندارد
امروز روز انتخاب است
یا با یزید یا با حسین
بیعت میان کفر و دین امکان ندارد
تا می رود این کاروان با بار جان منزل به منزل
یک کاروان جان می رود دنبال آن صد کاروان دل -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.