حکمت | اسما مسلمانیم / استاد حسینی قمی

ماها گاهی اسماً مسلمان زندگی می‌کنیم
ولی عملاً قارونی زندگی میکنیم

ثعلبه [انصاری] آمد خدمت رسول الله
[گفت] یا رسول الله! دعا کنید من پولدار بشم

آقا فرمود صلاحت نیست
اصرار ...

حضرت دعا کرد
[تو تاریخ] نوشتند که؛

پسر عموی داشت از دنیا رفت
هیچ وارثی نداشت

رسید به این آقا!

دامداری مفصلی
اونقدر گسترش پیدا کرد که
[دیگه نتونست تو مدینه کار کنه]

قدیما نماز می‌آمد شد سه وعده، شد دو وعده
شد جمعه‌ها

دیگه به کلی نیامد ...

همین آدم کارش میدونید به کجا رسید؟

پیامبر یه کسی رو فرستاد [برای دریافت زکات]
ثعلبه! خدا برکت بده [زکات رو پرداخت کن]

ثعلبه گفت: پول چی می‌خوای از من؟

حاضر نشد به نماینده پیامبر زکات بده

این جزیه‌ست
برید از یهودیا جزیه بگیرید
من مسلمونم
مگه من یهودی‌ام جزیه بدم؟
نمیدم! -