سرم رفته از بس توی سر صدا/ سیدرضا نریمانی

سرم رفته از بس توی سر صدا/ سیدرضا نریمانی
مداحی و مناجات خوانی کربلایی سیدرضا نریمانی ماه رمضان [۱۴۰۱-۱۴۴۳]
اصفهان، چهارراه عسگریه، امامزاده شاه میرحمزه علیه السلام

سرم رفته از بس توی سر صدا
سرم رفته از بس سرم داد زدن
نگو که چرا موم سفیده آخه
خودت رو یه لحظه بذار جای من
خواب دیدم که، تنت رو زمین
نفس میزدی، گلوتو برید
گریه کردم، همون که زدت
اومد منو زد، موهامو کشید
او می کشید و من می کشیدم
او می دوید و من می دویدم
خدا خواسته من مثل زهرا بشم
زیر کوله بار غمت تا بشم
رمق تو تنم نیست عزیز دلم
ببخشم نمیشه به پات پا بشم
چند روزی هست، میلرزه پاهام
دیگه نمازام، نشسته شده
افتادم من، گمون بکنم
که هردوتا پام، شکسته شده
من، روی ناقه، از جا پریدم
او می دوید و من می دویدم
بودم حالا کجا اومدم
تا رفتی دیگه دل به دریا زدم
تو اون قصه ی غارت خیمه ها
سرم رو شکستم که معجر ندم
بعد غارت، ندیدی ما رو
چجور می‌برن، به زورِ طناب
بعد غارت، ندیدی ما رو
نگم که چی شد، تو بزم شراب
با دست بسته، هرجا رسیدم
هرچی بگی از، مَردم شنیدم -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.