خونه امید منه این مجلس روضه/ سیدرضا نریمانی
مداحی واحد سید رضا نریمانی شب اول محرم ۱۴۰۰ با متن نوحه الحمدلله پیرهن مشکی به تن کردم از روسیاهی خودم دل خون و دل سردم هیئت فدائیان حسین (ع)
الحمدلله پیرهن مشکی به تن کردم
از رو سیاهی خودم دل خون و دل سردم
خونه امید منه این مجلس روضه آره درسته که باید به خونه برگردم
اینجا حسین آباد و اینجا ی میخونه است
این مجلس روضه دنیای ویرونه است
جای همه امنه تو روضه ارباب اینجا پناهگاهه اینجا شفاخونه است
هر چی بدم باز اومدم
شکر خدا صدام زدی زانو زدم
بهت رو زدم قلب منو پاک کردی تا که روضه رو جارو زدم
حسین من جانم حسین من جانم حسین من جانم
تنها نه من که عالمی مشکی به تن کرده
چشما پر از اشکه عذاب دل ها پر از درده
زینب رسید به کربلا زهرا عزادار شد هی سینه می کوبه میگه ای کاش که برگرده
خاک غریبی ریخت رو چادر زینب
با اشک و دلشوره با دلهره زینب
پا رو این خاکا میذاره میدونه اینجاست که از داداش دل می بره زینب
به سر کنید خاک عزا زینب رسید به کربلاآی عاشقا
زینب کجا اینجا کجا میریزه توی این زمین خون خدا
میریزه چشمم پشت به پشت آب رون برگرد
حسی میگه داری میری سمت خزون برگرد
دلشوره ی زینب داره بیشتر میشه هر دم هی داره میگه تو دلش ای ساربون برگرد
از بس که ارباب ما مهربون بوده
حتی توی فکر اون ساربون بوده
حیدر که انگشتر بخشیده تو محراب، محراب فرزندش تو موج خون بوده
تن روی خاک پیرهن رو داد و ارثیه مادر و داد ارباب ما تو سجده تو دریای خون انگشت و انگشتر و داد به ساربون
منبع:کاشوب -
الحمدلله پیرهن مشکی به تن کردم
از رو سیاهی خودم دل خون و دل سردم
خونه امید منه این مجلس روضه آره درسته که باید به خونه برگردم
اینجا حسین آباد و اینجا ی میخونه است
این مجلس روضه دنیای ویرونه است
جای همه امنه تو روضه ارباب اینجا پناهگاهه اینجا شفاخونه است
هر چی بدم باز اومدم
شکر خدا صدام زدی زانو زدم
بهت رو زدم قلب منو پاک کردی تا که روضه رو جارو زدم
حسین من جانم حسین من جانم حسین من جانم
تنها نه من که عالمی مشکی به تن کرده
چشما پر از اشکه عذاب دل ها پر از درده
زینب رسید به کربلا زهرا عزادار شد هی سینه می کوبه میگه ای کاش که برگرده
خاک غریبی ریخت رو چادر زینب
با اشک و دلشوره با دلهره زینب
پا رو این خاکا میذاره میدونه اینجاست که از داداش دل می بره زینب
به سر کنید خاک عزا زینب رسید به کربلاآی عاشقا
زینب کجا اینجا کجا میریزه توی این زمین خون خدا
میریزه چشمم پشت به پشت آب رون برگرد
حسی میگه داری میری سمت خزون برگرد
دلشوره ی زینب داره بیشتر میشه هر دم هی داره میگه تو دلش ای ساربون برگرد
از بس که ارباب ما مهربون بوده
حتی توی فکر اون ساربون بوده
حیدر که انگشتر بخشیده تو محراب، محراب فرزندش تو موج خون بوده
تن روی خاک پیرهن رو داد و ارثیه مادر و داد ارباب ما تو سجده تو دریای خون انگشت و انگشتر و داد به ساربون
منبع:کاشوب -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.