سیدتی بانو مولاتی معصومه/ حسن عطایی
دانلود مداحی زمینه کربلایی حسن عطایی وفات حضرت معصومه (س) با متن نوحه اینجا بهشت روی زمینه آذر ۱۳۹۸ هیئت جنت العباس (ع) قم
اینجا بهشت روی زمینه
همسایه تو بی بی بالا نشینه
هر کی میشه دلتنگ مدینه
شب ها میاد و بین صحنت میشینه
ای جلوه نور زهرا بنت رسول الله
ای گنبد عرش اعلا بنت رسول الله
ای راحت جان بابا بنت ولی الله
باب الکرم مولاتی یا بنت ولی الله
ای قبر تو قبر زهرای مظلومه
سیدتی بانو مولاتی معصومه
مولاتی معصومه مولاتی معصومه ...
با قلب خون و با چشم خون بار
زیر لبش میخونه وای از غم یار
دلتنگ روی ماه برادر
هجران کشیده بنت موسی بن جعفر
ای وای من مثل زهرا داغ پدر دیده
خونین جگر مثل زینب رنج سفر دیده
گل های باغ زهرا رو بی بال و پر دیده
دور از برادر یک دنیا داغ و شرر دیده
روشن نشد چشمات به دیدن داداش
قربون مظلومیش آه از غم و درداش
ای قبر تو قبر زهرای مظلومه ...
مهمان رسیده از وادی طوس
از قلب صحرا پیداست یک ناقه از نور
الحمدلله اینجا غمی نیست
دور و بر این خواهر نامحرمی نیست
ناموس حق رو با عزت رو ناقه آوردن
بین شلوغی بنت حیدر رو نیازردن
یک خواهرم تو بازار شام بلا بردن
وای از سر روی نیزه وای از زمین خوردن
حتما خبر داری ای عمه سادات
از زینب و درد دروازه ساعات
نمیدونم خبر داری النگومو ازم گرفتن
نمیدونم خبر داری کبود شده صورت و دستم
نمیدونم خبر داری ما ها رو بردن تو بازار -
اینجا بهشت روی زمینه
همسایه تو بی بی بالا نشینه
هر کی میشه دلتنگ مدینه
شب ها میاد و بین صحنت میشینه
ای جلوه نور زهرا بنت رسول الله
ای گنبد عرش اعلا بنت رسول الله
ای راحت جان بابا بنت ولی الله
باب الکرم مولاتی یا بنت ولی الله
ای قبر تو قبر زهرای مظلومه
سیدتی بانو مولاتی معصومه
مولاتی معصومه مولاتی معصومه ...
با قلب خون و با چشم خون بار
زیر لبش میخونه وای از غم یار
دلتنگ روی ماه برادر
هجران کشیده بنت موسی بن جعفر
ای وای من مثل زهرا داغ پدر دیده
خونین جگر مثل زینب رنج سفر دیده
گل های باغ زهرا رو بی بال و پر دیده
دور از برادر یک دنیا داغ و شرر دیده
روشن نشد چشمات به دیدن داداش
قربون مظلومیش آه از غم و درداش
ای قبر تو قبر زهرای مظلومه ...
مهمان رسیده از وادی طوس
از قلب صحرا پیداست یک ناقه از نور
الحمدلله اینجا غمی نیست
دور و بر این خواهر نامحرمی نیست
ناموس حق رو با عزت رو ناقه آوردن
بین شلوغی بنت حیدر رو نیازردن
یک خواهرم تو بازار شام بلا بردن
وای از سر روی نیزه وای از زمین خوردن
حتما خبر داری ای عمه سادات
از زینب و درد دروازه ساعات
نمیدونم خبر داری النگومو ازم گرفتن
نمیدونم خبر داری کبود شده صورت و دستم
نمیدونم خبر داری ما ها رو بردن تو بازار -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.