نماهنگ «لبخند هستی» با صدای علی برادران

نماهنگ «لبخند هستی» با صدای علی برادران
هرسال...
می‌آمد درِ خانه‌ی محبوبش...
خرجِ سالش را می‌گرفت و می‌رفت!
آن روز اما...
بی‌خبر از همه‌جا...
وقتی دَر زد...
و خدمتکار آمد...
نه‌تنها محبوبش را ندید؛
که از همان راهی که آمده بود، برگشت!
جویایِ حضرت عباس شده بود و...
خادمِ خانه گفت که: عباسِ این خانه را...
در کربلا کشتند!
کنیز که به داخل خانه رفت...
بانوی خانه پرس‌وجو کرده بود که...
قضیه از چه‌قرار است و...
او هم تعریف کرده بود!
می‌گویند:
اُمُّ البَنین(سلام‌الله‌علیها)...
چادر سَر کرده...
داخل کوچه رفته...
و کارِ سائل را مثل هرسال...
که عباس...
خواسته‌اش را اجابت می‌کرده...
راه انداخته!
و شاید فرموده باشد:
عباس نیست؛ مادرش که هست!

لبخند هستی را می‌شنوید
با صدای: حاج علی برادران -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.