نزدیک صبح بود که طوفان شروع شد/ مهدی رسولی

نزدیک صبح بود که طوفان شروع شد/ مهدی رسولی
مداحی حاج مهدی رسولی
نزدیک صبح بود که طوفان شروع شد
جریان رودهای خروشان شروع شد

تا خانه ی خلیفه رسیدند و ماجرا
با قتل ناگهانی عثمان شروع شد

آمد میان حادثه ها نام دیگری
شاید خدا رقم زده فرجام دیگری

این صبح بیعت است عجب صبح دلکشی
این شب شده برای همه شام دیگری

عمری به این ستم زدگان حکم رانده اند
قومی به نام احمد و بر کام دیگری...

این روزها پس از گذر سال ها سکوت
بانگ اذان برآمده از بام دیگری

از راه می رسند به یکباره مرد و زن
ابلیس نیز آمده با دام دیگری

برمی خورند در صف خود فوج ها به هم
«پیوسته است سلسله ی موج ها به هم»

آمد علی به دیدن مردم که هان؟! چه شد؟
آن سال های سال سکوت،این زمان چه شد؟

گفتند نادمیم،علی جان به ما ببخش
ما سخت بوده ایم تو آسان به ما ببخش

با تو بهار هست و زمستان نمی شود
این زخم جز به دست تو درمان نمی شود

گفتند زخم و آتش قلبش گدازه شد
گفتند زخم و داغ دلش باز تازه شد

از خاطرش گذشت زمان های آشنا
مردان آشنا خفقان های آشنا

آن ها که اعتبار حقیقی نداشتند
دست طمع به راه عدالت گذاشتند

دیدند ذوالفقار علی سد راه شد
یکباره نقشه های شیاطین تباه شد

تا بیرق مبارزه بر شانه ی علی است
گفتند راه چاره فقط خانه ی علی است -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.