بقيه‏ى قصه‏ى آن زاهد كوهى

بقيه‏ى قصه‏ى آن زاهد كوهى
بقيه‏ى قصه‏ى آن زاهد كوهى كه نذر كرده بود كه ميوه‏ى كوهى از درخت باز نكنم و درخت نفشانم و كسى را نگويم صريح و كنايت كه بيفشان آن خورم كه باد افكنده باشد از درخت‏/ دفتر سوم مثنوی معنوی مولانا جلال الدی -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.