عقل ربّانی عقل تعالی بخش(قسمت سوم)
نشانه های وجود عقل ربّانی(بخش دوم)
 
چکیده: شناخت وضعیت فعلی جامعه پایه اصلاح اجتماعی است به گونه ای که اگر کسی ادعا نماید که بدون شناخت وضعیت فعلی جامعه می‌تواند جامعه را اصلاح نماید سخنی گزاف گفته است. برای اینکه مشخص شود آیا جامعه عقل6 ربانی در جامعه وجود دارد یا نه باید نشانه های وجود عقل ربانی را بشناسیم که در ادامه به این نشانه ها می‌پردازیم.

بخش اول را در اینجا مطالعه کنید 
تعداد کلمات 1240 زمان تقریبی مطالعه دقیقه

عقل ربانی
نویسنده: عبدالصالح شمس‌اللهی
3. امور اقتصادی
یکی دیگر از جلوه‌های عقل ربّانی در حوزه اقتصادی است. امروزه بسیاری از خانواده‌ها در حوزه اقتصاد با مشکلات فراوانی رو به رو هستند از طرفی با همه این مشکلات، مصرف گرایی و تجمل‌زدگی مزید بر علت گردیده است تا فشار دو‌چندان بر خانواده وارد شود. در متون اسلامی و روایات اهل بیت(ع) مدیریت اقتصادی و توجه به تراز نمودن سطح معیشت با درامد یکی از نشانه های وجود عقلربّانی بیان شده است. امیرمؤمنان(ع) در مورد این مسئله می‌فرماید:
 
اَفْضَلُ النّاسِ عَقْلاً اَحْسَنُهُم تَقدیرا لِمَعاشِهِ و...(1)

ترجمه: عاقل‌ترین مردم کسى است که بهتر بتواند امور معاش زندگى‌اش را بهتر برنامه‌ریزى کند.
رسول‌خدا(ص) فرمودند: ویژگى عاقل، آن است که در برابر نادان بردبارى کند، از آن کس که به او ظلم کرده بگذرد، نسبت به زیردستان متواضع باشد، با بالادستان در خوبى‌ها رقابت کند، هرگاه خواست سخن بگوید، بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و بهره ببرد و اگر بد بود، سکوت کندو سالم بماند، اگر بلا و امتحانى برایش پیش آمد به خدا پناه ببرد و دست و زبان خود رانگه دارد، اگر فضیلتى دید، به سرعت از آن بهره گیرد، حیا از او جدا نگردد و حرص از اوسر نزند، اینها خصلت‌هاى دهگانه‌اى است که عاقل با آن‌ها شناخته مى شود.

 
4. دانش محوری
دانش و اهمیت آن از مسائلی است که مورد قبول همه تفکرات و مکاتب دنیا است و در شریعت اسلام نیز به آن اهتمام ویژه‌ای شده است تا آنجا که نبی مکرم اسلام(ص) طلب علم را واجب دانسته و می‌فرماید:
 
طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِمٍ أَلا إِنَّ اللّه‏َ یُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ.(2)
طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. خداوند جویندگان دانش را دوست دارد.

 
انسان‌ها بدون علم حتی اگر بخواهند خوب عمل کنند، به دلیل نداستن راه رسم خوب بودن چه بسا به ورطه انحراف کشیده شوند و به همین دلیل پیغمبر اکرم(ص) دانش محوری را نشانه داشتن عقل ربّانی دانسته و می‌فرماید:
 
اَرْبَعَةٌ تَلْزَمُ کُلَّ ذى حِجىً وَ عَقْلٍ مِنْ اُمَّتى، قیلَ: یا رَسولَ اللّه ِ، ما هُنَّ؟قالَ: اِسْتِماعُ الْعِلْمِ، وَ حِفْظُهُ، وَ نَشْرُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ.(3)
چهار چیز بر هر عاقل و خردمندى از امّت من واجب است. گفته شد: «اى پیامبر خدا! آن چهار چیز کدام اند؟». فرمودند: «گوش فرادادن به دانش، نگهدارى، نشر و عمل به آن.

 
5. استفاده از خرد جمعی
انسان‌ها با توجه به میزان دانش، فضای رشد و پرورش و روحیات شخصی سطح تحلیل و فهم متفاوتی با یکدیگر دارند؛ از این رو و بنا به نص صریح قرآن انسان عاقل و خردمند کسی است که بتواند از خرد و عقل جمعی استفاده نماید و بهترین مسیر را انتخاب کند؛ قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
 
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ.(4)
به سخن‌های[مختلف] گوش فرا مى‏‌دهند و از بهترین آن‌ها پیروى مى‌کنند، اینان کسانی هستند که خدا آن‌ها را هدایت کرده و اینان خردمندانند.

 
امیرمومنان(ع) تضارب اراء و عقول و استفاده از خرد جمعی را نشانه وجود عقل ربّانی در جامعه دانسته و می‌فرماید:
 
اَلا وَ اِنَّ اللَّبیبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجوهَ الاْراءِ بِفِکْرٍ صائِبٍ وَ نَظَرٍ فِى الْعَواقِبِ.(5)
بدانید عاقل، کسى است که با فکر درست، به استقبال نظرات گوناگون برود و درعواقب امور بنگرد.

 
6. اسلوب تکلم:
یکی دیگر از نشانه های عقل ربّانی در جامعه اسلوب کلام افراد است دارندگان عقل ربّانی از آنجا که مورد هدایت خدا هستند کلام خود را بر پایه برهان و دلیل بنا می‌گذارند و به عنوان مؤید از نمونه‌های تاریخی و ضرب‌المثل‌ها استفاده می‌کنند اما کسانی که فاقد عقل ربّانی هستند از آنجا که برپایه احساسات و یا منافع صحبت می‌کنند تلاش می‌کنند تا با ابزاری مثل قسم و یا فحش و ناسزا حرف خود را به کرسی بنشانند و یا با شوخی و تمسخر فضا را عوض نموده و فرافکنی کند.امیر مؤمنان(ع) در این باره می‌فرماید: 
 
اَلْعاقِلُ اِذا تَـکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ اَتْبَعَها حِکْمَةً وَ مَثَلاً وَ الاَْحْمَقُ اِذا تَـکَلَّمَ بِکَلِمَةٍاَتْبَعَها حِلْفا.(6)
عاقل، هرگاه سخن بگوید، آن را با سخنى حکیمانه و ضرب‌المثل همراه می‌سازد ونادان هرگاه سخن بگوید، آن را با سوگند همراه می‌کند.

 
و یا در روایتی دیگر آمده است که از نشانه های عقل این است که فرد اسلوب کلامش بیش از آنکه شوخی و هزل باشد جدی است و سعی می‌کند با لسانی خوش کلامی نافع بگوید امیرمومنان(ع) در این خصوص می‌فرماید:
 دارندگان عقل ربّانی از آنجا که مورد هدایت خدا هستند کلام خود را بر پایه برهان و دلیل بنا می‌گذارند و به عنوان مؤید از نمونه‌های تاریخی و ضرب‌المثل‌ها استفاده می‌کنند اما کسانی که فاقد عقل ربّانی هستند از آنجا که برپایه احساسات و یا منافع صحبت می‌کنند تلاش می‌کنند تا با ابزاری مثل قسم و یا فحش و ناسزا حرف خود را به کرسی بنشانند.
اَعْقَلُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ جِدُّهُ هَزْلَهُ.(7)
عاقل کسى است که جدّى اش از شوخى‌اش بیشتر باشد.

 
7. حق محوری:
حق مفهومی است که تمام افراد و مکاتب از آن به عنوان رکن حرکت‌هایشان یاد می‌کنند؛ اما از این واژه تعاریف بسیار متفاوتی ارائه می‌دهند، در اینکه معنای حق چیست حتی در میان اندیشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد اما به نظر نگارنده شاید معنایی که شیخ اشراق سهروردی از حق ارائه داده است یکی از بهترین معانی برای حق باشد؛ وی در تعریف حق می‌گوید:
هستی در عالَمِ عین و جهان خارج را به طور مطلق «حق» می نامد.(8)
 این عبارت به این معناست که بیان و عمل بر اساس  چیزی که خارج اتفاق افتاده و واقع شده است حق و گفتن بر خلاف آن خلاف حق است. لذا کسی که دروغ می‌گوید بر خلاف حق صحبت کرده است.
 
عمل بر مدار حق یکی از نشانه‌های عقل ربّانی در جامعه شناخته شده است و امام صادق(ع) می‌فرماید: عاقل عاقل نمی‌شود مگر آنکه سه خصلت در او در حد کمال وجود داشته باشد که اولین آن‌ها را می‌فرماید:
 
اِعْطاءَ الْحَقِّ مِنْ نَفْسِهِ عَلى حالِ الرِّضا وَ الْغَضَبِ.(9)
حق را در هنگام خشنودى و خشم ادا کند.

 
دو روایت جامع
شمردن نشانه های عقل ربّانی فصلی بس مفصل میطلبد که از حوصله این نگاره خارج است اما در ادامه به دو روایت اشاره می‌کنیم که در آن بیشتر نشانه‌های وجود عقل ربّانی در جامعه مطرح شده است.

روایت اول
قال رسول الله(ص): صِفَةُ الْعاقِلِ اَنْ یَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَیْهِ وَ یَتَجاوَزَ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یَتَواضَعَ لِمَنْ هُوَ دونَهُ وَ یُسابِقَ مَنْ فَوْقَهُ فى طَلَبِ البِرِّ وَ اِذا اَرادَ اَنْ یَتَکَلَّمَ تَدَبَّرَ فَاِنْ کانَ خَیْرا تَکَلَّمَ فَغَنِمَ وَ اِنْ کانَ شَرًّا سَکَتَ فَسَلِمَ وَ اِذا عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ اِسْتَعْصَمَ بِاللّه ِ وَ اَمْسَکَ یَدَهُ وَ لِسانَهُ وَ اِذا رَأى فَضیلَةً اِنْتَهَزَ بِها، لا یُفارِقُهُ الْحَیاءُ وَ لا یَبْدو مِنْهُ الْحِرْصُ فَتِلْکَ عَشْرُ خِصالٍ یُعْرَفُ بِها الْعاقِلُ.(10)
رسول‌خدا(ص) فرمودند:ویژگى عاقل، آن است که در برابر نادان بردبارى کند، از آن کس که به او ظلم کرده بگذرد، نسبت به زیردستان متواضع باشد، با بالادستان در خوبى‌ها رقابت کند، هرگاه خواست سخن بگوید، بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و بهره ببرد و اگر بد بود، سکوت کندو سالم بماند، اگر بلا و امتحانى برایش پیش آمد به خدا پناه ببرد و دست و زبان خود رانگه دارد، اگر فضیلتى دید، به سرعت از آن بهره گیرد، حیا از او جدا نگردد و حرص از اوسر نزند، اینها خصلت‌هاى دهگانه‌اى است که عاقل با آن‌ها شناخته مى شود.

روایت دوم
قال علی (ع): اَلْعَقْلُ شَجَرَةٌ اَصْلُهَا التُّقى وَ فَرْعُهَا الْحَیاءُ وَ ثَمَرَتُهَا الْوَرَعُ فَالتَّقْوى تَدعوا اِلى خِصالٍ ثَلاثٍ: اِلَى الْفِقْهِ فِى الدّینِ وَ الزُّهْدِ فِى الدُّنْیا وَ الاِْنْقِطاعِ اِلَى اللّه ِ تَعالى وَ الْحَیاءُ یَدْعو اِلى ثَلاثِ خِصالٍ: اِلَى الْیَقینِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ التَّواضُعِ وَالْوَرَعُ یَدْعو اِلى خِصالٍ ثَلاثٍ: اِلى صِدْقِ اللِّسانِ وَ الْمُسارَعَةِ اِلَى الْبِرِّوَ تَرْکِ الشُّبُهاتِ.(11)
امیرمؤمنان(ع) فرمود:عقل، درختى است که ریشه آن تقوا، شاخه هایش حیاء و میوه آن، پارسایى است.تقوا به سه چیز دعوت مى کند: دین شناسى، بى رغبتى به دنیا و دل بستگى به خداوند، وحیا به سه چیز دعوت مى کند: یقین، خوش اخلاقى و تواضع، و پارسایى به سه چیزدعوت مى کند: راستگویى، سرعت و شتاب در نیکى ها و دورى از کارهاى شبهه ناک.

 

ادامه دارد....

 
منابع
 
1. غررالحکم، ح ۳۳۴۰
2. مصباح الشریعه،ص13
3. تحف العقول، ص ۵۷
4. قرآن کریم سوره زمر آیه 18
5. غررالحکم، ح ۲۷۷۸
6. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج۲۰،ص۲۸۹، ح۳۰۶
7. غررالحکم، ح ۳۳۵۵
8. شهاب الدّین یحیی سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح سیدحسین نصر، ج 3، ص182؛ غلامحسین ابراهیمی دینانی، شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، ص83-84
9. تحف العقول، ص ۳۱۸ ؛ لا یُعَدُّ الْعاقِلُ عاقِلاً حَتّی یَسْتَـکْمِلَ ثَلاثا: اِعْطاءَ الْحَقِّ مِنْ نَفْسِهِ عَلی حالِ الرِّضا وَ الْغَضَبِ وَ اَنْ یَرْضی لِلنّاسِ ما یَرْضی لِنَفْسِهِ وَ اسْتِعْمالَ الْحِلْمِ عِنْدَ الْعَثْرَةِ؛
10. تحف العقول، ص ۲۸
11. مواعظ العددیة، ص ۱۶۰
نسخه چاپی