ادراک و تجرید
در همه مراتب، ادراک و تجرید وجود دارد. تجرید یعنی مجرد کردن. وظیفه شناخت این است که شیء را از ماده جدا کند. همه مراتب شناخت حتی شناخت حسی، مجرد است. در ادراک حسی که حضور ماده بالعرض است نه بالذات، اثری از شیء مادی در شما حاصل می شود نه خود آن شیء. قوای ادراک شما ماده را کنار می زند. معنای انتزاع هم همین است که قوه ادراکی شما صورت را از شیء جدا می کند. مثلا کوه دماوند در شما حضور پیدا نمی کند بلکه صورتی از آن در ذهن شما حاصل می شود. تجرید ادراک، خیالی بیشتر از ادراک حسی است و ادراک وهمی نیز تجرید بیشتری نسبت به ادراک خیالی دارد و تجرید عقل کامل است.
 

اقسام مفاهیم کلی

 1. مفاهیم ماهوی (معقولات اولی)
اگر مفهوم کلی، قابلیت حمل بر امور عینی را داشته باشد و در اصطلاح اتصاف آن خارجی باشد، مانند مفهوم «انسان» که بر افراد انسان مثل حسن و حسین و ... حمل گردد و گفته می شود حسن انسان است و ذهن بتواند آن مفهوم را به طور خودکار از موارد خاص، انتزاع نماید، یعنی همین که یک یا چند ادراک شخصی به وسیله حواس ظاهری یا شهود باطنی حاصل شد، عقل فورة مفهوم کلی آن را به دست می آورد؛ مانند مفهوم کلی «سفیدی» که بعد از دیدن یک یا چند شیء سفید رنگ انتزاع می شود یا مفهوم کلی «ترس» که بعد از پیدایش یک یا چند بار احساس خاص به دست می آید و در اصطلاح، عروض آن خارجی باشد. چنین مفاهیمی را مفاهیم ماهوی با معقولات اولی می نامند. ویژگی مفاهیم فلسفی این است که بدون مقایسات و تحلیل های عقلی بدست نمی آیند و هنگامی که بر موجودات حمل می گردند از آنحاء وجود آنها (نه حدود ماهوی آنها) حکایت می کنند. ویژگی مفاهیم ماهوی این است که از ماهیت اشیاء حکایت می کنند و حدود وجودی آنها را مشخص می سازند و به منزله قالب های خالی برای موجودات هستند و از این رو می توان آنها را به قالب های مفهومی تعریف کرد. این مفاهیم در علوم مختلف حقیقی کاربرد دارند.
 
۲. مفاهیم فلسفی (معقولات ثانیه فلسفی)
این قسم مفاهیمی هستند که انتزاع آنها نیازمند به کندوکاو ذهنی و مقایسه اشیا با یکدیگر است؛ مانند مفهوم علت و معلول که بعد از مقایسه دو چیزی که وجود یکی از آنها متوقف بر وجود دیگری است و با توجه به این رابطه انتزاع می شود. مثلا هنگامی که آتش را با حرارت ناشی از آن مقایسه می کنیم و توقف حرارت را بر آتش مورد توجه قرار می دهیم، عقل مفهوم علت را از آتش و مفهوم معلول را از حرارت انتزاع می کند و اگر چنین ملاحظات و مقایساتی در کار نباشد هرگز این گونه مفاهیم به دست نمی آیند. چنانکه اگر هزاران بار آتش دیده شود و همچنین هزاران بار حرارت احساس شود ولی بین آنان مقایسه ای انجام نگیرد و پیدایش یکی از دیگری مورد توجه واقع نشود هرگز مفهوم علت و معلول بدست نمی آید.
 
این گونه مفاهیم را مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانیه فلسفی می نامند و اصطلاحا گفته می شود که این گونه مفاهیم، عروضشان ذهنی ولی اتصافشان خارجی است. یعنی در مقام عروض بر اثر کندوکاو ذهنی حاصل می شوند اما در مقام اتصاف، قابلیت حمل بر اشیاء خارجی را دارا هستند؛ مثلا پس از مشخص شدن مفهوم علت می توان مفهوم علت را بر امور عینی حمل نمود و گفت: این آتش علت است.
 
ویژگی مفاهیم فلسفی این است که بدون مقایسات و تحلیل های عقلی بدست نمی آیند و هنگامی که بر موجودات حمل می گردند از آنحاء وجود آنها (نه حدود ماهوی آنها) حکایت می کنند. مثلا مفهوم علت که بر آتش اطلاق می گردد هیچگاه ماهیت خاص آن را مشخص نمی سازد. بلکه از نحوه رابطه آن با حرارت که رابطه تأثیر است حکایت می کند. همه مفاهیم فلسفی خالص از این دسته اند. ویژگی دیگر مفاهیم فلسفی این است که در ازای آنها، مفاهیم و تصورات جزئی وجود ندارد. مثلا چنین نیست که ذهن ما یک صورت جزئی از علیت داشته باشد و یک مفهوم کلی و همچنین مفهوم معلول و دیگر مفاهیم فلسفی .
 
٣. مفاهیم منطقی (معقولات ثانیه منطقی)
مفاهیمی هستند که قابلیت حمل بر امور عینی را ندارند و تنها بر مفاهیم و صورتهای ذهنی حمل می گردند و در اصطلاح، اتصاف آنها ذهنی است؛ مانند مفهوم کلی و جزئی (به اصطلاح منطقی) که اولی صفت برای مفهوم انسان و دومی صفت برای صورت ذهنی حسن واقع می شود.
 
از طرف دیگر عروض این مفاهیم نیز ذهنی است. بدین معنی که از حقایق خارجی انتزاع نمی گردند بلکه از مفاهیم ذهنی مثل انسان و شجر و ... انتزاع می گردند. اینگونه مفاهیم، مفاهیم منطقی نامیده می شود. بنابراین هم اتصاف و هم عروض مفاهیم منطقی، ذهنی است.
 
ویژگی مفاهیم منطقی این است که فقط بر مفاهیم و صورتهای ذهنی حمل می گردند. همه مفاهیم اصلی علم منطق از این دسته هستند. مثل مفهوم نوع، جنس، فصل، کلی، جزئی و... وقتی گفته می شود انسان نوع است یا حیوان جنس است یا ناطق فصل است، مسلما عروض نوعیت بر انسان و عروض جنسیت بر حیوان و عروض فصلیت بر ناطق، در ظرف ذهن است و انسان خارجی مثلا على و احمد و رضا را نمی توان متصف به نوعیت کرد.
 

منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393
نسخه چاپی