دگرگونی فرهنگ و اندیشه بشری (قسمت سوم)
موضوعاتی که در خلال مسئله زن، مطرح می شود با مهمترین محورهای زندگی مردم پیوند و ارتباطی تنگاتنگ دارد و در حقیقت میان این دو، مرز مشخصی وجود ندارد. این اطمینان، سبب می شود تا این موضوع، ابعاد خودش را پیدا کند و شکل بگیرد. این کتاب شناسی به ما نشان داد آثاری که در دوران معاصر درباره مسئله زن نوشته شده، اگرچه تازه شکل گرفته اما ریشه های آن به ربع آخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ بازمی گردد؛ چرا که آن دوران که از نقاط عطف مسیر امت عرب به شمار می رفت، دورانی بود که ملتهای عرب به شدت درگیر مواجهه با تمدن غرب و بروز چالش‌های تجدد و نوگرایی شدند. همانطور که حجم بالای این آثار، حاکی از آن است که آثاری که درباره زنان نوشته شده، چندین مرحله شکل گیری و تکامل را پشت سر گذاشته و نیز این آثار بیانگر موضوعات جنبه های مورد توجه پیچیدگی ها و مسائل بغرنج و سؤالاتی است که در اثر جدال میان طرز فکر سنتی و مدرن درباره وضعیت زنان مطرح می شده است. این مسئله سبب شناخت رابطۀ تکاملی میان آثار آن دوران و آثاری که در دوران معاصر درباره زنان نوشته شده می گردد و همچنین اسباب شناخت جدال های معرفتی موازی و شاید مطابق با همان جدال هایی که در مراحل شکل گیری، گریبانگیر نخستین آثار بوده، را فراهم می سازد.
 
از اینجاست که دیدگاه ما - که این مجموعه در چهارچوب طرح فکریمان بر اساس آن قرار گرفته - ما را به سوی افقهای گسترده تری هدایت می کنند. افق‌هایی که با مطالعه اجمالی اندیشه معاصر عرب و بررسی شکستها و موفقیت‌های آن تا رسیدن به مرحله بحرانی و چند قطبی امروزی در ارتباط است. از طرف دیگر، در طرح ما، مسئله زن به فرصت مناسبی تبدیل شده برای طرح مسائل مهم مرتبط با شکل گیری گفتمان عربی و اسلامی، اهداف آنها و حرکت امت عرب به سوی اهداف خود شاید این دغدغه هایی که در اینجا مطرح می کنیم سبب شده باشد تا این مجموعه کتاب شناسی به شکل کنونی در آید. یعنی نه صرفا یک مجموعه اطلاعات تخصصی بلکه به شکل اثری که اساسا جنبه تحقیقاتی دارد، به همراه بررسی تحلیلی مفصلی که برخی جوانب مسائلی را که مطرح می کنیم روشن می سازد و در جریان آن، محتویات کتاب به شیوه‌ای متفاوت با روش های معمول کتابخانه ای تقسیم بندی می شود؛ به گونه ای که این فهرست راهنما منعکس کننده سؤالات پژوهشی طرح مطالعاتی بزرگتری باشد که این مجموعه از آن انشئت گرفته و به مثابه نخستین سنگ بنای آن به شمار می رود. برخی از این پرسش ها به انگیزه ها و اقتضائات تأسیس رشته مطالعات زن مسلمان برمی گردد. مسئله ای که به یک کار پژوهشی نیاز داشت تا به ارزیابی زمینه ها بپردازد، قرائن، قابلیتها و منابع موجود را شناسایی کند و نقشه طرح را به گونه ای به دست دهد که بتوان معایب کار را مشخص کرد و این موضوعی است که به برنامه ریزی برای یک پروژه تحقیقاتی و مشخص کردن اولویتها کمک می کند.
 
تلاش برای تنظیم این فهرست و جنبش عظیمی که در گفتمان عمومی پیرامون نکات بغرنج مسئله زن به آن برخوردیم، ضرورت علمی مهمی را برای ما خاطرنشان کرد و آن، عبارتست از: تأسیس یک رشته تخصصی دانشگاهی که به موضوع زن بپردازد؛ یعنی رشته مطالعات زنان. دانشگاه‌های غربی در خصوص تأسیس چنین رشته هایی در علوم اجتماعی یا علوم بین رشته ای پیشگام بوده اند. هنگامی که ما تلاش می کنیم امروزه این رشته را در دانشگاه‌های عربی یا اسلامی تأسیس کنیم، صرفأ از رشته ای که در دانشگاهی غرب شکل گرفته تقلید نمی کنیم. بلکه ما خود، علل و انگیزه های شکل گیری آن را داریم. علل و انگیزه ای که این هجم انبوه و تمام نشدنی آثاری که درباره زنان به رشته تحریر در آمده و در ربع آخر قرن بیستم رو به افزایش نهاده، نشانگر وجود آنهاست. ما دریافتیم که حجم گسترده مطالبی که در طول یک و نیم قرن در این زمینه در اختیار داریم، برخورد علمی و روشمند و بررسی و مطالعه برای تأسیس یک رشته تخصصی در این زمینه را ضروری می گرداند. علاوه بر این، در میراث تمدن ما منابعی درباره زنان وجود دارد که می بایست مورد شناسایی و بررسی قرار گیرند.
 
اهمیت تنظیم چنین مجموعه کتاب شناسی از آنجا ناشی می شود که این کار، یکی از ضروریات شکل گیری این رشته یعنی رشته مطالعات زنان است؛ چرا که پایه گذاری یک رشته جدید، نیازمند مشخص کردن چهار چوب گفتمان رایج است که به نوبه خود، منابع، سیر تکامل، مکاتب، روشها و مسائل مربوط به آن رشته را معرفی می کند. همچنین این چهارچوب می تواند معایب و کاستی های رشته را مشخص نماید و این کار را از طریق اصول و مبانی انجام دهیم که ما به عنوان صاحبان این طرح تمدنی در زمینه مسائل زنان می توانیم از طریق آنها در شکل گیری این گفتمان سهیم شویم؛ چه از طریق انتقاد و ارزیابی و اصلاح یا حمایت و راهنمایی. در هر حال طرح ما نگرش معرفت شناسی جدید و متفاوتی عرضه می کند که می کوشد رشته مطالعات زنان را بر پایه مبانی فرهنگی تأسیس کند که مفهوم آن بی تردید پیوستن به روند اصلاح و ارشاد است.
 
رشته مطالعات زنان، آنگونه که دانشگاههای غربی ارائه می کنند رشته ایست گسترده که به موازات گسترش شاخه‌های علم توسعه می یابد. اما دچار پراکندگی و بی نظمی است و فاقد عامل نظم دهنده ای است که به ساماندهی آن بپردازد و ابعاد مختلف آن را به هم پیوند دهد. اینجاست که موضع دیدگاه اجتماعی تمدنی و نقشی که انتظار می رود از خلال الگوی معرفت شناختی که عرضه می کند، مطرح می شود که می تواند نواقص این رشته را جبران کند و نقاط قوت آن را تقویت نماید و در عین حال، آن را از سرنوشت از هم گسیختگی و پوچ گرایی که مکاتب و مطالعات زنان در غرب - علی رغم وجود تفاوت در منشأ شاخه های علمی و مکتبهای گوناگونی که از آنها نشئت می گیرند - گرفتار آن شده اند نجات دهد.
 
منبع: زن و جوامع عرب در طول یک قرن، منی ابوالفضل، مترجم دکتر هومن ناظمیان،صص18-16، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، تهران، 1394
نسخه چاپی