ارتقای گفتمان در خصوص زن
از عوامل مهم داخلی در ارتقای گفتمان در خصوص زن، بحران های اقتصادی و اجتماعی بود که گریبانگیر کشورهای در حال توسعه شد که بسیاری از آنها با عوامل جمعیت شناختی مرتبط بودند و در رأس آنها افزایش جمعیت قرار داشت که اهمیت موضوع کنترل زاد و ولد و تنظیم خانواده را به عنوان یکی از ضروریات روند توسعه و اولویتهای آن، افزایش داد. شاید این موضوع در کتاب شناسی از خلال حجم فراوانی از کتابهایی که در مورد زن در توسعه و زن روستایی و توسعه نوشته شد مشخص باشد.

کشمکش سیاسی ایدئولوژیک یکی از مهمترین عوامل (داخلی) بود که سبب شد مسئله زن در صدر گفتمان قرار گیرد. این ویژگی در عرصه سیاسی جهان عرب متغیر جدیدی محسوب میشود که یادآور جایگاه محوری است که زن در نزاع آغاز قرن، برای تعیین خصوصیات پروژه ترقی خواهان تمدنی نوین داشت. مسئله زن در سایه سیطره اندیشه های ملی گرایانه و سوسیالیستی تا پایان دهه ۶۰ این قرن برای مدتی طولانی از جدال فکری و ایدئولوژیک کنار رفت. این مسئله و نه برخورد منصفانه با آن به سبب جریان بنیادگرای نوینی که زن در نظرش به عنوان یکی از اصول طرح اجتماعیش مطرح بود - به گونه ای که به آن خواهیم پرداخت - مطرح شد.
 
در کنار عوامل قبلی، تأثیر بین المللی به عنوان یکی از مهمترین عوامل مؤثر در ارتقاء مسئله زن - دست کم در گفتمان رسمی دولتی که می کوشد هرچه بیشتر در نظام بین الملل ادغام شود و نیز نزد سایر بخشها از جمله بانوان نخبه و فرهیخته، یا بانوان فعال که اشتیاق بیشتری به پذیرش گفتمان جهانی شدن دارند - بارز می گردد. نقش برجسته سازمان ملل در مورد مسئله زن به سه عنصر مربوط می شود که عبارتند از: تکامل مفاهیم آن در خصوص حقوق بشر، سلطه تصورات غربی بر رویکردهای آن و بالاخره مهمترین عامل، نقش رو به گسترش سازمان ملل در روند توسعه که از فعالیتهای بررسی توسعه به مفهوم اقتصادی سنتی آن آغاز شد و به اعتقاد به شکست آن تجارب بطور کلی انجامید و سازمان ملل دیدگاه نوینی را شکل داد که توسعه و حقوق بشر را در هم ادغام می کند و آن دیدگاهی است که به توسعه انسانی معروف شده که مسئله زن در آن جایگاهی محوری دارد. به عبارت دیگر مجموع آن عوامل با بینش جدید سازمان ملل نسبت به مسئله زن پیوند خورده که مفهوم آن ضرورت ایجاد سیاست های جهانی عمومی در قبال زن و وضعیت او و نگرش به مسائل زنان نه به عنوان مسائلی که تنها به زنان اختصاص دارد بلکه به عنوان مسائلی که به کل جامعه مربوط می شود. به این اعتبار زنان نیمی از منابع موجود انسانی هستند و نمی توان آنان را بدون برنامه ریزی و سازماندهی رها کرد تا بتوانند با قدرت در روند توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دولتها مشارکت کنند تا اهداف توسعه - دوشادوش تحول مثبت وضعیت خود زنان - محقق شود. این درک جدید از مسئله زن بر گفتمان تشکیلاتی رسمی و غیر رسمی و قومی (همکاری های جهان عرب) تأثیر فراوانی نهاد.
 
بر خلاف تجربه دوران نهضت که نمونه های فردی خودجوش منحصر به فرد از میان مردان و زنان پیشرو اندیشه و جنبش زنان ظهور کردند و دیدگاههای متجددانه ای در رابطه با موضوع زن بر اساس معیارهای آن دوران مطرح ساختند، و بر خلاف دوران میانه که در آن دولت خاستگاههای استقلال را از میان برداشت و به تشکیلاتی کردن و بروکراتیک نمودن مسئله زن پرداخت و یک دیدگاه تشکیلاتی انحصاری را تحمیل نمود، دوران معاصر طرح ویژه منحصر به فرد خود را ارائه نمود.
 
وجه تمایز گفتمان زن در دوره معاصر از نظر منابع این است که هم شامل طرح های فردی و هم مؤسسات می شود. در عرصه مؤسسات در این دوران بر خلاف دوران میانه شاهد تعدد مؤسسات دست اندر کار تولید گفتمان زن و تأثیر بر آن و پایان یافتن جنبه انحصاری مؤسسات دولتی هستیم به گونه ای که در کنار گفتمان حکومتی، جنبه سازمانی بین المللی (سازمان ملل، مراجع کمک رسان بین المللی، سازمان های منطقه ای و...) همانند نقش مؤسسات غیر دولتی، به عنوان مؤثرترین عوامل در این زمینه ظهور کردند.
 
بررسی عمیق ویژگی تسلط جنبه سازمانی بر مسئله زن دو نکته مهم و به هم مرتبط را در خصوص این ویژگی خاطر نشان می سازد: اول آنکه غلبه جنبه مؤسسهای گفتمان زن نشانگر این است که مسئله زن به محور سیاست یا به بیان دقیق تر به محور سیاستهای کلی قدرتهای محلی و بین المللی تبدیل شده که این امر ارتقای این مسئله در فهرست گفتمان محلی و بین المللی را توجیه می کند. دوم آنکه این تعدد مؤسسات دست اندر کار به هیچ وجه به معنی هرج و مرج و عدم ارتباط نیست، بلکه به قرائت داخلی فحوای گفتمان و بررسی سبک و فرم روند شکل گیری آن تا دستیابی به یک نظام برای این جمع کثیر مؤسسات دست اندرکار گفتمان زن کمک می کند. این قرائت جایگاه بین المللی مؤسسات جهانی سازی را در هدایت گفتمان مؤسسهای زن نشان میدهد. در رأس این سازمانها و مکانیزم ها، سازمان ملل متحد و مراجع امداد رسان بین المللی مرتبط با سیاستهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا قرار دارند.
 
این سازمانهای جهانی سازی در جهت دهی سیاستهای سایر سازمانها (رسمی و غیر رسمی و فعال کردن حرکت آنها به شکلی بی سابقه در زمینه مسائل زنان، از طریق تأمین بودجه کنفرانسها یا فعال کردن حرکتها چه مربوط به سازمان های منطقه ای یا مؤسسات دولتی دریافت کننده کمک) و یا سازمانهای غیر دولتی نقش بزرگی ایفا کردند. در چهارچوب فعالیت مراجع امدادی بین المللی، بسیاری از کتابهایی که توسط زنان در ارتباط با مسائل زنان و حکومت در دوران پس از استعمار نوشته شده اند به نقش مؤسساتی مانند آژانس توسعه بین الملل امریکا و دستگاههای بروکراسی مرتبط با زن داخل آن اشاره می کنند. چرا که اینچنین مؤسسه هایی در وضع استراتژی برای تحقیق و سیاست هایی که کوشید از طریق آن بر فعالیت زنان در کشورهای در حال توسعه دریافت کننده کمک به طور مستقیم تأثیر بگذارد - به گونه ای که امکان ادغام آنها را در دیدگاه بین المللی که آن سازمانها برای تشکیل یک نظام اقتصادی جهانی نوین مطرح می کنند فراهم سازد - نقش داشتند. مکانیزم انجام این کار، برنامه های اعطای کمک بود چه از طریق سازمانهای غیر دولتی زنان چه از طریق انجمنها و مؤسساتی که خود حکومتها تشکیل میدهند.
 
منبع: زن و جوامع عرب در طول یک قرن، منی ابوالفضل، مترجم دکتر هومن ناظمیان،صص96-94، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، تهران، 1394
نسخه چاپی