سخن آوا | توفیق هدایت (استاد حسینی صدر)

سخن آوا | توفیق هدایت (استاد حسینی صدر)
به بیابان‌های اطراف رفت و در کمین زائران امام حسین(علیه‌السلام) مدتی منتظر ماند تا وقتی کاروانی از زائران امام حسین(علیه‌السلام) از راه می‌رسد به آنها حمله کند. هنوز کاروان از راه نرسیده بود که خواب بر چشمان او غلبه کرد.

قافله زائران امام حسین (علیه‌السلام) از راه رسیدند اما علی‌رغم سر و صدای کاروان و گرد و غبای که از آمدن آنها به پا شده بود از خواب بیدار نشد، گرد و غبار کاروان لباس و بدن او را هم فرا گرفت؛

در همان حال در خواب دید: صحنه قیامت بر پا شده است، فرمان رسید که او را به آتش بیاندازند، او را به میان آتش انداختند اما، گرد و غباری بر بدن و لباس او وجود داشت که او را از سوختن و گرمای آتش، در امان نگه می داشت.

در عالم خواب متوجه شد که این گرد و غبار، گرد و غبار کاروان زائران امام حسین (علیه‌السلام) است که بر بدن و لباس او نشسته است و به برکت آن، از آتش عذاب الهی در امان مانده است. از خواب بیدار شد؛ فهمید که چه اشتباهی بزرگ کرده است ... -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.