سخن آوا | امان‌ نامه (استاد حسینی صدر)

سخن آوا | امان‌ نامه (استاد حسینی صدر)
سلیمان اعمش می‌گوید: من در کوفه همسایه‌‏ای داشتم که گاهی شب‌ها نزدش می‏ رفتم و با هم صحبت و اختلاط می ‏کردیم. یک شب، در میان صبحت‌ها اتفاقاً صحبت کربلا پیش آمد. من از او سؤال کردم که عقیده‌‏ی تو درباره ‏ی زیارت حضرت سیدالشهداء ابی‏‌عبدالله‌الحسین (علیه‌السلام) چیست؟ او گفت: زیارت حسین (علیه‌السلام) بدعت است و هر بدعتی گمراهی و ضلالت است و فرجام گمراهی نیز آتش جهنم است.
من خیلی ناراحت و خشمگین شدم و از نزد او برخاستم و با خود گفتم: وقتی که سحر شد نزدش می‌‏روم و شمه‌ای از فضائل حضرت سیدالشهداء (علیه‌‏السلام) را برای او نقل می‌‏کنم.

سلیمان گفت: وقتی که سحر شد، پشت در خانه‌‏اش آمدم و در زدم. همسرش پشت در آمد. شوهرش را خواستم. زن گفت: از اول شب به زیارت حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) رفته است. تعجب‌کنان به طرف کربلا رهسپار شدم. با خود گفتم: اولاً زیارتی کنم و ثانیاً دوستم را ببینم.

وقتی که وارد حرم مطهر شدم، دیدم ... . -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.