سخن آوا | سربلند (استاد بندانی نیشابوری)

سخن آوا | سربلند (استاد بندانی نیشابوری)
روز قیامت بنده‌ای را حاضر می‌کنند که بسیار گناه بجا آورده و نامه‌ی عملش را به دستش می‌دهند و او از خجالت و شرمساری راه دوزخ را درپیش می‌گیرد که ناگاه از طرف «رب العزه» ندا می‌رسد که ای بنده‌ی شرمسار، اگرچه گناه تو بسیار و جرم تو بی‌شمار است، اما امانتی از تو نزد ماست. صبر نما تا آن امانت را به تو بسپاریم.

در آن لحظه فرشته‌ی موکل آن امانت، به فرمان ذات احدیت آن را به او تسلیم کند. وقتی که آن بنده آن را باز کند دُرّ سفیدی در نهایت صفا و روشنی مشاهده می‌نماید که در حریر و سندس پیچیده‌اند.

پس آن بنده گنه‌کار می‌گوید: خداوندا؛ این امانت را چه وقت به تو سپرده‌ام که در خزانه‌ی هیچ پادشاهی مثل آن نبوده و در دنیا مانند آن را ندیده و نشنیده‌ام و از آن اطلاعی نداشتم.
خداوند می‌فرماید: این امانت همان است که در دنیا یک روز به مکانی وارد شدی که ذکر حسین بن علی (علیه‌السلام) می‌شد و تو با شنیدن مصیبت آن حضرت شدیداً متأثر شدی و گریه نمودی و چند قطره اشک از چشم تو خارج شد و ما آن را نگه داشتیم. چرا که جایگاه امام حسین (علیه‌السلام) نزد ما بسیار عزیز است و ما آن قطره‌ها را جمع کرده‌ایم تا در این روز بیچارگی و بی کسی به تو تحویل دهیم. گرچه عبادت تو خیلی کم است اما این سرمایه بهترین سرمایه‌هاست و از برکت امام حسین (علیه‌السلام) امروز تو را سرافراز خواهد کرد. -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.