سخن آوا | رأس مقدس (استاد رفیعی)
وقتی کاروان اسراء به همراه سرها در حالیکه بر روی نیزهها حمل میشدند و به طرف شام برده میشدند، در بین راه یک مردی یهودی بنام یحیی حرّانی به استقبال این کاروان آمد، ناگاه چشمش به سری افتاد که لبهای وی به هم میخورد. میگوید راوی که این یهودی گفت من نزدیکتر رفتم و گوش فرا داشتم که این کلمات را شنیدم «وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ»
یحیی از مشاهده این جریان متعجّب شد و پرسید این سر کیست؟ گفتند: آن سر حسین بن علی که مادرش فاطمه دختر پیامبر محمد مصطفی است و در این زمان که یحیی این جریان را دید مسلمان شد ... . -
یحیی از مشاهده این جریان متعجّب شد و پرسید این سر کیست؟ گفتند: آن سر حسین بن علی که مادرش فاطمه دختر پیامبر محمد مصطفی است و در این زمان که یحیی این جریان را دید مسلمان شد ... . -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.