ترانه «رویای حرم»/ محمدحسین سلطانی
ترانه «رویای حرم»
شاعر: سامان جاویدان
خواننده: محمدحسین سلطانی
دل تو دلش نبود واسه رفتن
وقتی حواسش پرت رویاش بود
ساکش رو بست و بیصدا رفت
انگار حرم تموم دنیاش بود
اشکای مادرشو دید اما
اون واسه جنگیدن مصمم بود
هیچکی نتونست سد راهش شه
وقتی مثه کوه قرص و محکم بود
سربند زینب بست و حاضر شد
سینه سپر کرد واسه ی دشمن
رفت شونه به شونه ی همرزماش
جنگیدن از هیچ چی نترسیدن
میگفت جهاد یعنی وطن ناموس
یعنی شهادت مقصدت باشه
یعنی نذاری پای نامردی
یک لحظه هم تو خاک تو باشه
هدف دارم تا وقتیکه
سایه ی دشمن از سرم کم شه
من عهد بستم با دل و دینم
فردا واسه دشمن جهنم شه -
شاعر: سامان جاویدان
خواننده: محمدحسین سلطانی
دل تو دلش نبود واسه رفتن
وقتی حواسش پرت رویاش بود
ساکش رو بست و بیصدا رفت
انگار حرم تموم دنیاش بود
اشکای مادرشو دید اما
اون واسه جنگیدن مصمم بود
هیچکی نتونست سد راهش شه
وقتی مثه کوه قرص و محکم بود
سربند زینب بست و حاضر شد
سینه سپر کرد واسه ی دشمن
رفت شونه به شونه ی همرزماش
جنگیدن از هیچ چی نترسیدن
میگفت جهاد یعنی وطن ناموس
یعنی شهادت مقصدت باشه
یعنی نذاری پای نامردی
یک لحظه هم تو خاک تو باشه
هدف دارم تا وقتیکه
سایه ی دشمن از سرم کم شه
من عهد بستم با دل و دینم
فردا واسه دشمن جهنم شه -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.