گریه خجالت به خاطر شهید/ آیت الله جوادی آملی
زمستان شد؛ آن کوههای بلند که روز با اسب به زحمت میروند، شب که دیگر کسی نمیرود! و هوا هم سرد شده بود و نشانه برف هم بود. این عزیزان بالای کوههای کردستان در سنگرها، میتوانستند پائین بیایند؛ (ماندند، ماندند، ماندند، ماندند)، یخ زدند و مُردند. نعش شریفشان را به قم آوردند. در مسجد اعظم مجلس ترحیم گرفتند. ما معمولاً در مجلس ترحیم که میرویم، یک فاتحه میخوانیم، قرآن میخوانیم و بر میگردیم؛ تا آخر نمینشینیم. تا آخر نشستم و گریه کردم، نه برای ثواب، فقط گریه خجالت. اینها بودند که میهن را حفظ کردند! [دیدار آیت الله جوادی آملی با وزیر آموزش و پرورش؛دماوند ؛ ۱۴۰۰/۰۴/۳۱]
-
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.