حکمت | از مکافات عمل غافل مشو / استاد رفیعی

حکمت | از مکافات عمل غافل مشو / استاد رفیعی
جوان‌ِ افتاده بود به حال احتضار
پیغمبر اومد بالا سرش

خیلی وحشت کرده بود
حالش خیلی بد بود

حضرت گفت: بگو «لا اله الا الله»
گفت: نمی‌تونم

نمی تونست بگه
هر چی پیغمبر گفت ... [نتونست بگه]

پیغمبر دید یه خانمی اونجا نشسته
داره غضبناک به این نگاه می کنه

فرمود این کیه؟
گفتند مادرشه

گفت خانم!
شما از این ناراحتی؟
گفت ناراحت چیه؛ شیش ساله باهاش قهرم
باهاش حرف نمی زنم، خیلی بچه‌ی بدیه


فرمود: به خاطر من ازش بگذر
گفت: چشم!
یا رسول الله شما گفتی من ازش راضی شدم

حضرت اومد کنارش [فرمود:] جوون ! الان چطوری؟

گفت آقا! یه شیء سیاه، بدشکل بدبو اذیتم می‌کنه

این میشه تجسم اعمال!

پرونده‌ی دختر مردم رو سیاه کردی
پرونده‌ی پسر مردم رو سیاه کردی
حق الناس تو زندگیت گذاشتی
اعمال ما عین همونه دیگه؛ ببینید

گندم ز گندم بروید، جو ز جو

سیاه عمل کردی تو زندگیت -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.