ترانه «برف آمد»/ حجت اشرف زاده
ترانه «برف آمد»
شاعر: سعید زمانی
خواننده: حجت اشرف زاده
تو را آنگونه می خواهم که زندان زلیخا را
کمک کن آه تو جانا بگیرد دامن ما را
ندارم هیچ امیدی به این دنیای تبعیدی
که من از بد بیابانی گرفتم راه دریا را
چنان از دیدنت دورم که باور کرده ام کورم
تو کاری کن بدون تو نبینم صبح فردا را
برف آمد پشت ردت در خیابان گم شدم
برف آمد برف آمد یک زمستان گم شدم
نه عهدی با کسی بستم نه در آغوش تو هستم
تو که از دور می بینی ، تو حل کن این معما را
تمام طول آذر ماه تو را طی می کنم با
فقط پاییز می فهمد غم یک مرد تنها را -
شاعر: سعید زمانی
خواننده: حجت اشرف زاده
تو را آنگونه می خواهم که زندان زلیخا را
کمک کن آه تو جانا بگیرد دامن ما را
ندارم هیچ امیدی به این دنیای تبعیدی
که من از بد بیابانی گرفتم راه دریا را
چنان از دیدنت دورم که باور کرده ام کورم
تو کاری کن بدون تو نبینم صبح فردا را
برف آمد پشت ردت در خیابان گم شدم
برف آمد برف آمد یک زمستان گم شدم
نه عهدی با کسی بستم نه در آغوش تو هستم
تو که از دور می بینی ، تو حل کن این معما را
تمام طول آذر ماه تو را طی می کنم با
فقط پاییز می فهمد غم یک مرد تنها را -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.