سخن آوا |دنیات تموم شده؛ اومدی به برزخ / استاد محرابیان

سخن آوا |دنیات تموم شده؛ اومدی به برزخ / استاد محرابیان
جناب نجفی قوچانی (رحمت‌الله‌علیه) فرمود:
وقتی وارد برزخ شدم
دیدم یه پیرمرد ریش سفیدی کنارم نشست

شروع کرد آرام آرام صدام زدن

آقای نجفی! دنیا تموم شده
به برزخت آمدی

گفتم شما کی هستی اینقدر مهربانی؟
گفت من شهید کربلا، حبیب بن مظاهرم
انگار دنیا رو به من دادن فرمود من ...

گفت تازه بالاتر، خبر برات دارم
گفتم چه خبری؟
گفت: پاشو بشین مهمان داری
بلند شدم نشستم ببینم این مهمان کیه!
دیدم از دور نشونم داد
ببین کیا دارن میان آی نجفی

نگاه کردم دیدم یه قد و قامت بالا
غرق نور، دور تا دورش رو افراد نورانی گرفتند
فرمود میدونی کیه؟
گفتم نه!
فرمود علمدار کربلا؛ اباالفضل

انگار همه‌ی دنیا رو به من دادن
عباس رو می خوام ببینم ؟!

وقتی حضرت عباس به من رسید فرمود: آی نجفی!
خواهرم زینب یه پیامی داده

[کتابش هست بخونید، سیاحت غرب]

گفتم چه پیامی؟
گفت خواهرم زینب سلام رسوند
فرمود به آقای نجفی بگید
وقتی تو دنیا برا حسینم گریه می‌کردید
ما نگاه می‌کردیم

ما از همه‌تون خبر داشتیم -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.