سخن آوا | فقط با یک توسل / استاد حسینی قمی

سخن آوا | فقط با یک توسل / استاد حسینی قمی
پس از مرحوم آیت‌ الله حائری
مدتی زمام حوزه به دست آیت الله صدر بود
و عهده‌ دار شهریه طلاب بودند

یک ماه وجهی نرسید، قرض کردند و شهریه طلاب را دادند
ماه دوم هم نرسید، باز هم قرض کردند و شهریه را پرداخت کردند
ماه سوم هم نرسید

دیگر جرأت نکردند قرض کنند،
طلبه‌ ها برای شهریه در خانه ایشان گرد آمدند،

ایشان به طلاب گفند که «ندارم و بسیار بدهکار شده‌ ام»

طلاب نگران و ناراحت شدند.

ایشان می‌فرمایند:

«من تحت تأثیر قرار گرفتم،
پس گفتم: آقایان تشریف ببرید،
ان‌ شاء الله تا فردا برای شهریه کاری خواهم کرد
آنان رفتند،
ولی تا شب هر چه فکر کردم، راهی به ذهنم نرسید، خوابم نمی‌ برد
سحر برخاستم،
تجدید وضو کردم،
به حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) مشرف شدم و نماز خواندم
حرم بسیار خلوت بود،
پس از به جای آوردن نماز صبح و تعقیبات
در حالی که منظره روز گذشته را به خاطر می‌ آوردم،
خود را به ضریح مطهر رساندم،
با ناراحتی به حضرت گفتم:
عمه جان رسم نیست که عده‌ ای از طلاب غریب
در همسایگی شما از گرسنگی جان دهند

اگر خودت اختیار حل این مشکل را نداری
به برادر بزرگوارت حضرت علی بن موسی الرضا(ع)
یا جدت امیرالمؤمنین(ع)
متوسل شوید، این را گفتم و با عصبانیت به خانه رفتم،

بسیار افسرده خاطر بودم،
منظره روز پیش پیوسته در برابرم آشکار بود،
برخاستم،
قرآن را برداشتم بخوانم تا قدری آرامش یابم.

هوا تاریک و روشن بود که ناگهان در زدند،
گفتم بفرمایید،
در باز شد،

کربلایی محمد خدمتکار کهنسال وارد شد و گفت:
آقا! یک نفر با کلاه شاپو و چمدان پشت در است و می‌ گوید:

همین حالا می‌ خواهم خدمت آقا مشرف شوم،

وقت ندارم زمان دیگر بیایم،

ترسیدم و گفتم: نمی‌ دانم آقا از حرم آمده یا نه، چه می‌ فرمایید؟

گفتم: بگو بیاید، اگر چه راحتم کند!

کربلایی محمد برگشت، طولی نکشید که مردی موقر با کلاه شاپو و چمدان وارد شد،
سلام کرد، دستم را بوسید،

عذر خواهی کرد و گفت:

ببخشید بی‌ موقع شرفیاب شدم،
چند لحظه‌ ی پیش، ماشین ما بالای گردنه رسید
و نگاهم به گنبد حضرت معصومه(س) افتاد
ناگهان به فکرم رسید که در مسافرت هر لحظه احتمال خطر است
اگر اتفاقی بیفتد و بمیرم،
مالم تلف شده، دَین خدا و امام برگردنم بماند، چه خواهم کرد؟

ظاهراً! همان زمانی که آیت‌ الله صدر در حرم دعا می‌ کرد
این فکر به خاطر آن مرد خطور کرده بود.

او ادامه داد: وقتی به قم رسیدیم،
از راننده خواستم اندکی توقف کند تا مسافران به زیارت بروند
و من خدمت شما برسم.

سپس اموالش را حساب کرد
و مقدار قابل توجهی بدهکار شد،
در چمدان را باز کرد و به اندازه‌ ای سهم امام داد
که توانستم علاوه بر قرض‌ ها و شهریه آن ماه،
تا یک سال از همان وجوه شهریه دهم،

بعد از این جریان، به زیارت حضرت معصومه(س) رفتم
و از حضرت سپاسگزاری کردم. -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.