ترانه «پیغام ما»/ روح الله یوسفی
ترانه پیغام ما
شاعر: مولوی
خواننده: روح الله یوسفی
ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما
کای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جدا
اکنون که گشتی گلشکر قوت دلی نور نظر
از گل برآ بر دل گذر آن از کجا این از کجا
در سر خلقان میروی در راه پنهان میروی
بستان به بستان میروی آن جا که خیزد نقشها
هان ای دل مشکین سخن پایان ندارد این سخن
با کس نیارم گفت من آنها که میگویی مرا
با خار بودی همنشین چون عقل با جانی قرین
بر آسمان رو از زمین منزل به منزل تا لقا
ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما
کای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جدا -
شاعر: مولوی
خواننده: روح الله یوسفی
ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما
کای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جدا
اکنون که گشتی گلشکر قوت دلی نور نظر
از گل برآ بر دل گذر آن از کجا این از کجا
در سر خلقان میروی در راه پنهان میروی
بستان به بستان میروی آن جا که خیزد نقشها
هان ای دل مشکین سخن پایان ندارد این سخن
با کس نیارم گفت من آنها که میگویی مرا
با خار بودی همنشین چون عقل با جانی قرین
بر آسمان رو از زمین منزل به منزل تا لقا
ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما
کای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جدا -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.