تصنیف «دست نیایش»/ مقتدا غرباوی
شاعر: وحید دانا
خواننده: مقتدا غرباوی
چون خورشیدی در من جاری مهرت افشان تر بادا
خندیدم چون گل یادت تا غمها پرپر بادا
ای روشنای جاوید ای ماه افتابی
من در تو ریشه دارم آه ای پناه ابی
نوشیدم در دلتنگی ها یک جرعه از نامت را
باریدم بر گوش هستی چون ابری پیغامت را
چون بوی پیراهن در باد سوسوی چشمانم باش
ای هستی هر هست از تو نام من ایمانم باش
دست نیایش من نذر اجابت تو
ای روشنای گیتی نور محبت تو -
خواننده: مقتدا غرباوی
چون خورشیدی در من جاری مهرت افشان تر بادا
خندیدم چون گل یادت تا غمها پرپر بادا
ای روشنای جاوید ای ماه افتابی
من در تو ریشه دارم آه ای پناه ابی
نوشیدم در دلتنگی ها یک جرعه از نامت را
باریدم بر گوش هستی چون ابری پیغامت را
چون بوی پیراهن در باد سوسوی چشمانم باش
ای هستی هر هست از تو نام من ایمانم باش
دست نیایش من نذر اجابت تو
ای روشنای گیتی نور محبت تو -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.