ترانه «بهانه تو»/ محمد عبدالحسینی
ترانه «بهانه تو»
شاعر: محمد عبدالحسینی
خواننده: محمد عبدالحسینی
دلم دارد امشب بهانه تو
به سر می رود سوی خانه تو
به روی زمین خوشم به همین که
جان حزین شد نشانه تو
خدا را خدا را کجایی نگارا
ببین جان ما را کشد به جنون
به وادی خون فسانه تو
چو گل وا شو مهر نورانی
در دل شب ها
هویدا شو جان روحانی
ماه کنعانی از چه پنهانی نازنینا
کشید آخر همه کارم به رسوایی
چرا جانا به چشم ما نمی آیی چهره بنما
چه شب هایی که با یادت سحر شد
همه دامن پر از در و گوهر شد
به شور و نوا دو دست دعا
به سوی خدا تا بیایی
ز راه وفا رها بنما بی وفایی -
شاعر: محمد عبدالحسینی
خواننده: محمد عبدالحسینی
دلم دارد امشب بهانه تو
به سر می رود سوی خانه تو
به روی زمین خوشم به همین که
جان حزین شد نشانه تو
خدا را خدا را کجایی نگارا
ببین جان ما را کشد به جنون
به وادی خون فسانه تو
چو گل وا شو مهر نورانی
در دل شب ها
هویدا شو جان روحانی
ماه کنعانی از چه پنهانی نازنینا
کشید آخر همه کارم به رسوایی
چرا جانا به چشم ما نمی آیی چهره بنما
چه شب هایی که با یادت سحر شد
همه دامن پر از در و گوهر شد
به شور و نوا دو دست دعا
به سوی خدا تا بیایی
ز راه وفا رها بنما بی وفایی -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.