توجه به تفاوت هاي زن و مرد
يکي از عوامل مؤثر براي سازگاري همسران، توجه به تفاوت در ابعاد مختلف ميان زن و مرد است. مطالعه ي جنسيّت و تفاوت هاي جنسي همواره مورد توجه و علاقه ي پژوهشگران بوده است. از زمان افلاطون مباحثي درباره ي شخصيت و تفاوت زنان از مردان مطرح بوده است. شايد پيش از آن نيز مورد توجه بوده و به صورت منسجم و تدوين شده به دست ما نرسيده است. افلاطون زنان و مردان را از نظر کيفي مشابه يکديگر و از نظر کمّي متفاوت از يکديگر مي داند. او مي گويد: زن و مرد از نظر استعداد مشابه يکديگرند و زنان نيز مي توانند همان وظايف و مسئوليت هايي را به عهده گيرند که مردان عهده دار آن هستند و متقابلاً از همان حقوقي برخوردار شوند که مردان برخوردار هستند. مردان تعليمات جنگي مي بينند؛ زنان نيز بايد آموزش نظامي ببينند، مردان در مسابقات ورزشي شرکت مي کنند، زنان نيز بايد شرکت کنند. (1) البته او زنان را از بعد کمّي در همه زمينه ها متفاوت مي بيند و مي گويد: زنان در هر رشته اي از رشته ها، از مردان ناتوان ترند.
در مقابل، ارسطو معتقد است تفاوت زن و مرد به مسائل کمّي اختصاص ندارد؛ بلکه آن ها از نظر کيفي نيز متفاوتند. آن ها حتّي از جهت فضايل اخلاقي نيز، در بسياري از موارد با مردان فرق مي کنند. او بر اين باور است که بعضي از خصلت ها مي تواند براي مرد فضيلت به شمار آيد، در حالي که براي زن فضيلت محسوب نشود. پس از ارسطو نيز دانشمنداني نظريه ارسطو را بر نظريه افلاطون ترجيح دادند. (2) ديدگاه ارسطو تا دهه 1970 در ميان انديشمنداني همچون بيکن، دکارت، لاک، نيچه، روسو و... مورد توجه بود و از آن دهه به بعد عده اي با عنوان نهضت اجتماعي زنان به گونه اي منسجم و برنامه ريزي شده به مخالفت با تفکر ارسطو پرداختند و به گونه اي به ديدگاه افلاطون بازگشتند. (3)
در دين مبين اسلام تفاوت هايي ميان زنان و مردان در شاخص فضيلت ها وجود دارد. براي مثال، بعضي از ويژگي ها در ميان مردان بدترين، و در ميان زنان بهترين خصلت است. امير مؤمنان علي (عليه السّلام) مي فرمايد:
خيار خصال النساء شرار خصال الرّجال: الزّهو و الجبن و البخل؛ (4) بهترين خصلت هاي زنان که بدترين خصلت هاي مردان است، عبارتند از: تکبر، ترس و بخل.
در جاي ديگر، حضرت در جهت تفاوت ميان زنان و مردان مي فرمايد:
لا تملک المرأة من امرها ما جاوز نفسها فانّ المرأة ريحانة ليست بقهرمانه؛ (5) کاري که به زن واگذار مي کني، نبايد از حيطه مناسبات او بيرون باشد؛ چرا که او گل خوش بويي است و به عنوان متصدي دخل و خرج نبايد به کارهاي خشن رو بياورد.
زن و مرد در گوهر انساني خويش، داراي هويّتي مشترک هستند؛ امّا از نظر رواني، جسمي و جنسي با يکديگر تفاوت هاي بسياري دارند.
الکسيس کارل مي گويد:
اختلاف زن و مرد تنها به شکل ظاهر آن ها نيست؛ بلکه تفاوت عميق تر از آن است که از تأثير مواد ترشح شده از غدد تناسلي در خون ناشي مي شود، به طوري که تک تک سلول هاي بدن - به ويژه سلول هاي سيستم عصبي زن و مرد - نشانه ي جنسي بر روي خود دارند. (6)
بنابراين در اصل تفاوت ميان زن و مرد، جاي شکّي وجود ندارد. حال با پذيرفتن تفاوت ميان زن و مرد به ابعاد تفاوت ميان آن ها مي پردازيم:
أ. تفاوت هاي جسمي
مردها از جهت نيرو، قوي تر از زن ها هستند. محققّان مي گويند: هورمون ويژه جنسي مرد ( تستسترون ) اثر فراواني در توليد پروتئين در بدن دارد و رشد بافت هاي عضلاني را تحريک مي کند؛ از اين رو مردان براي انجام دادن کارهاي سنگين توانايي بيشتري دارند؛ ولي با اين که توانايي جسمي بيشتري دارند، آسيب پذيري روحي آنان نيز بيشتر است. (7) همچنين مردها تارهاي صوتي ضخيمي دارند و داراي صدايي خشن هستند. به عبارت ديگر، مردها از سه سطح زير و بم آهنگ برخوردارند، در حالي که زنان داراي چهار سطح زير و بم آهنگ هستند. (8) به همين جهت زنان نازک تر و لطيف تر از مردان سخن مي گويند و داراي کشش خاصّي هستند. حضرت آدم پس از مشاهده ي حوّا و شنيدن صداي نازک و ظريف او گفت: « ما اَحسن خلقتک؛ (9) چه خلقت زيبايي داري؟ »بنابراين انتظار کارهاي سنگين از مردان و لطافت و طنّازي از زنان، مناسب با طبيعت آن هاست و تأمين آن زمينه سازگاري است، همان گونه که انتظار انجام دادن کارهاي سنگين توسط زنان و خشونت و درشتي در صداي آنان، زمينه ناسازگاري ميان همسران را فراهم مي آورد.
ب. تفاوت جنسي
انسان 23 جفت کروموزم دارد که بر روي آن ها ذرّات ريزي به نام ژن قرار گرفته اند. ژن ها حامل صفاتي از والدين به جنين هستند. از ميان اين کروموزوم ها، يک جفت کوروموزم جنسي است که در خانم ها به صورت XX و در آقايان به صورت XY ترکيب شده. اگر در ترکيب آن ها يک کروموزوم X از ناحيه زن و يک کروموزوم Y از ناحيه مرد وجود داشته باشد، فرزندي که به دنيا مي آيد پسر خواهد بود و چنان چه هر دو کروموزوم X باشد، فرزند دختر خواهد بود؛ بنابراين جنسيت فرزند را نوع ترکيب کروموزوم مرد مشخص مي کند. اکنون کمتر به دليل دختر شدن فرزند، مردان به ناسازگاري با زنان رو مي آورند؛ اما در زمان هاي گذشته مادراني به دليل اين که دختر به دنيا مي آورده اند، مورد بي مهري مردان قرار مي گرفته اند. آگاهي از بي تقصيري مادر در تعيين جنسيت فرزند و غير اختياري بودن ترکيب کروموزوم ها از ناحيه پدر، راه را براي ناسازگاري ميان همسران از اين زاويه مي بندد.از سوي ديگر، نياز جنسي زنان و مردان متفاوت است. زن و مرد در روابط جنسي، هر دو به اطمينان و تضمين نيازمندند؛ امّا نحوه نيازمندي و ارضاي آن در زن و مرد متفاوت است. مردان با برقراري رابطه جنسي مطمئن مي شوند که شايستگي لازم را داشته و توانسته اند رابطه ي زناشويي را به نحوي مؤثر برقرار کنند؛ ولي زنان به مهر و محبّت و توجه از سوي همسرشان نيازمندند. مردان بايد با ابراز محبّت و عشق و به کارگيري جملات عاطفي، اين نياز را برآورده سازند و بدانند که تنها دوست داشتن کافي نيست، بايد آن را ابراز کرد. اين نياز رواني همسر است. در اين خصوص، پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
قول الرجل لامرأته انّي احبّک لا يذهب من قلبها ابدا؛ (10) مردي که به همسرش مي گويد: « دوستت دارم » هرگز از قلب همسرش خارج نمي شود.
جان گري مي گويد: بيشتر مردان از گفتن جمله ي « دوستت دارم » به همسرشان اکراه دارند. آن ها فکر مي کنند تکرار اين جمله همسرشان را خسته مي کند؛ امّا گفتن اين جمله هيچ گاه اثر بدي ندارد. زماني که مرد اين جمله را به زبان مي آورد، مثل اين است که به همسرش امکان مي دهد فرآيند دوست داشتن را احساس کند. (11) توجّه به تفاوت هاي زن و مرد و نيازمندي هاي جنسي آنان، نقش مؤثري در رضايت مندي ايشان در زندگي زناشويي دارد. مردان زمينه هاي مناسبي براي ارضاي زودرس دارند، در حالي که زن ها به مقدّماتي نيازمندند که مردان بايد آنها را تأمين کنند. به همين دليل، در روايات ما ارتباط جنسي مرد با زن پيش از ملاعبه با او جفا به شمار آمده است. (12)
بعضي از مردان در برقراري رابطه جنسي براي رسيدن به ارضاي خويش نوازش زن را متوقف مي کنند و به تأمين جنسي خود مي پردازند در حالي که زن به ادامه ي نوازش علاقه مند است. از بُعد زماني مردها دو يا سه دقيقه وقت لازم دارند تا در مرز نهايي رابطه جنسي قرار گيرند در حالي که آمار نشان مي دهد ميانگين مدّت آمادگي براي زنان، هجده دقيقه است؛ يعني زنان شش برابر مردان به زمان نياز دارند. (13) اسلام با در نظر گرفتن تفاوت زن و رد در بُعد جنسي، از يک سو مردان را به تأمين مقدمات سفارش کرده است تا خواسته زن تأمين شود و از سوي ديگر تأمين نياز جنسي مرد را در هر فرصتي که دل خواه اوست، از وظايف زن شمرده و فرموده است که او بايد « به خواسته ي مرد پاسخ مثبت دهد، حتي اگر بر پشت شتر سوار باشد ». (14)
اين نياز فوري مرد است که ممکن است روزي برعکس شود و نياز فوري زن قرار گيرد. همان گونه که بعضي گفته اند: در سال هاي نخست زندگي مردها براي مقاربت رغبت بيشتري نشان مي دهند و در سال هاي بَعد، زنان ممکن است به مقاربت تمايل بيشتري داشته باشند. به هر حال، در همه ي مراحل بايد نياز جنسي را به سرعت پاسخ داد و اين زمينه ي خوبي براي سازگاري است.
ج. تفاوت عاطفي
زن و مرد، هر دو نياز عاطفي دارند؛ هم دوستي ديگران را مي طلبند و هم مي خواهند ديگران را دوست بدارند؛ امّا ابراز عاطفه در زنان و مردان، متفاوت است. خانم ها حتي جايي که کسي را کمي دوست دارند، چنان نشان مي دهند که او بسيار علاقه مندند، در حالي که مردها کسي را که بسيار دوست دارند، چنان نشان مي دهند که مقداري او را دوست دارند. نمايش محبّت آنان متفاوت است. جينالمبروزو مي گويد:زنان، ديگرخواه هستند و وقتي تصور مي کنند زحمتي که آن ها مي کشند باعث راحتي ديگران مي شود و آنان را خرسند مي کند، به هر رنجي تن مي دهند. (15)
از آن جا که زنان به ابزار حالت عاطفي به شدّت توجه دارند به گفت و گو نيازمندند؛ چون زبان، يکي از مهم ترين ابزارهاي انتقال عواطف است. اين مسئله به قدري مهم است که بعضي گفته اند: زن فقط به گفت و گو نياز دارد و به نتيجه نمي انديشد، در حالي که مرد توقع دارد گفت و گو مشکلي را حل کند. (16) منشأ رفتارهاي زن، احساس و عاطفه است و تحمّل مسئوليت هاي سنگين و طاقت فرسا، آثار رواني نامطلوبي بر او مي گذارد. زنان در يک زمان حواس خود را به چند موضوع معطوف مي کنند. به همين دليل، توانايي خود را در تعيين اولويت امور به سرعت از دست مي دهند؛ چرا که تمرکز ندارند و زودتر آشفته مي شوند. زن ها به سرعت افسرده مي شوند و گريه مي کنند؛ امّا مردها به ندرت افسردگي خود را نشان مي دهند. به همين دليل، سطح کيفي نمايش افسردگي از سوي زن ها خيلي عميق نيست، امّا مردها گرچه ديرتر دچار افسردگي مي شوند، اگر افسرده شوند تا مرز خودکشي پيش مي روند. (17)
نمايش عاطفه در زن قوي تر است. از سوي ديگر، تمرکز در مردها قوي تر است. درک و پذيرش اين تفاوت ها از بروز ناراحتي هاي احتمالي در خانواده جلوگيري مي کند. زن ها بايد بدانند تمرکز مرد، هرگز مقياسي براي اندازه عشق و علاقه او به همسر نيست. طبيعي است وقتي مرد با مشکلي در زندگي مواجه مي شود، حالت تمرکز به خود مي گيرد، گويا هيچ مسئله ديگري در زندگي وجود ندارد و او در برابر ديگران هيچ مسئوليتي ندارد. زن نبايد اين حالت را به بي توجهي تفسير کند و بپندارد که او از روي عمد به همسرش توجه ندارد. اگر درست فکر کند، رنجشي براي او پيش نمي آيد؛ بلکه مي کوشد به همسر خود در برطرف کردن مشکل کمک کند.
مردها نيز بايد بدانند زنان در مواجهه با مشکلات به بيان احساسات خود نيازمندند؛ اگر احساسات خود را ابراز نکنند، افسرده مي شوند. آنان به توجه و احترام همسر احساس وابستگي مي کنند. نياز آنان در چنين مواقعي، موعظه و امر و نهي نيست؛ بلکه آنان تشنه ي محبّت و عشق هستند. حرکت به سمت پذيرش تفاوت ها، زن و مرد را به سوي کمال رهنمون مي سازد.
خانم سوزان کوييليان درباره ي تفاوت زن و مرد مي گويد:
وقتي همسران از تفاوت هاي همديگر آگاهي داشته باشند، به جاي اين که از تفاوت ها احساس تنفر کنند، به آن بها مي دهند. همين تفاوت هاست که باعث سازگاري شما مي شود. اگر زن و مرد هر دو به طور مطلق شبيه هم بودند، آسيب پذيري آنان نيز به شدت شبيه يکديگر بود؛ بنابراين وقتي با مشکلات رو به رو مي شدند، سعي مي کردند از يک روش به مقابله با آن برخيزند و از پيدا کردن راه حل مشکل باز مي ماندند. (18)
آگاهي از تفاوت ها و توجّه به آن باعث مي شود زن و مرد نه تنها در تأمين خواسته هاي ديگري موفق تر باشند، بلکه در تأمين خواسته هاي خود نيز توفيق بيشتر و بهتري دارند. وقتي زن بداند تحريک پذيري مرد در برابر محرک هاي بصري بسيار بيشتر از ديگر محرّکات است و مرد بداند زن در برابر تحرکات لمسي حساسيت بيشتري دارد، بهتر مي تواند خواسته هاي خود و همسرش را تأمين کند. خصلت مرد، چشم دواني و خصلت زن، خودآرايي است. تبرّج، از ويژگي هاي عاطفي زن است و کمتر اتفاق افتاده است که مردان با لباس هاي بدن نما ظاهر شوند. (19) فطري بودن هر يک از اين خصلت ها براي زن و مرد، وظيفه ي ديگري را روشن مي سازد که چه بازخوردي مي تواند هر يک از زن و مرد را راضي سازد. خانم لمبروزو روان شناس معروف مي گويد:
وقتي زن مرد را نسبت به خود علاقه مند ديد، ديگر هدف اصلي او عشوه گري و خودنمايي در برابر ديگران نيست. چنان که مشاهده مي شود زناني که به شوهر و کودکان خود علاقه دارند، به کلّي از عالم عشوه گري و دلبري افراطي و مذموم بر کنار هستند. اگر زني خودنمايي در برابر ديگران را پيشه خود مي سازد، به اين دليل است که پاسخ عواطف دروني خود را نزد شوهرش نيافته است. (20)
تعديل خصلت خودنمايي در زن با تأميني که مرد برقرار مي سازد، ممکن مي شود. خودآرايي متعادل، لازمه زندگي سعادتمندانه، قابل احترام و برنامه ريزي است.
د. تفاوت در نيازهاي طبيعي
در طبيعت زنان نياز به مراقبت، درک و احترام، و در طبيعت مردان نياز به اعتماد، پذيرش و قدرداني ديده مي شود. هر چه مردان به توجّه و مراقبت از زنان بيشتر روآورند، اعتماد بيشتري را از آنان کسب مي کنند. در حقيقت ارضاي نياز طبيعي زن ( مراقبت ) باعث مي شود که نياز طبيعي مرد ( اعتماد ) تأمين شود. از سوي ديگر، اگر زن به مرد اعتماد کند و او را مدير و مسئول زندگي مشترک بداند، مرد انرژي مي گيرد و بيش از پيش به مراقبت از همسر خود مي پردازد. پس ارتباط ميان تأمين اين نيازها، دو سويه است.اگر مردان درک بيشتري از نيازهاي زنان داشته باشند و زنان احساس کنند بهتر درک شده اند، به همان اندازه بيشتر پذيراي مردان هستند. بي شک کمک هر يک از همسران به ديگري، در حقيقت کمک به خودشان شمرده مي شود و آثار مطلوب آن غير مستقيم به خودشان بر مي گردد. همچنين وقتي زنان حالت پذيرش مرد را تقويت مي کنند و پذيراي خوبي براي همسر هستند، مردان درصدد درک بيشتر آنان بر مي آيند. بازتاب چنين رفتاري، تکامل رواني آن هاست. وقتي مرد به انتخاب همسر احترام مي گذارد، با قدرداني و سپاسگزاري او مواجه مي شود. زنان در برابر احترامي که از همسر مي بينند، به قدرداني مي پردازند که از نيازهاي طبيعي مردان است. زنان نيز چون به احترام نياز دارند، وقتي از همسر قدرداني مي کنند در واقع نياز به احترام خود را بر مي آورند.
جان گري مي گويد: در صورتي که زن مورد احترام قرار نگيرد، روابط جنسي مختل مي شود، آزار رساندن به همسر را آغاز مي کند، رفتاري سلطه گرانه و پر مدعا به خود مي گيرد و احساس نامني و بي لياقتي مي کند. زن حتّي اگر در محل کار خود مورد احترام قرار گيرد، ولي همسرش به احساس او احترام نگذارد، باز هم احساس شايستگي نمي کند.
حسّ محترم و محبوب واقع شدن، در طبيعت زنان است و توجّه دين اسلام به محبّت به زنان براي برآورده ساختن نياز شديد زن به محبّت است. حضرت علي (عليه السّلام) مي فرمايد: « من اخلاق الانبياء حبّ النساء؛ (21) محبّت به زنان، از اخلاق پيامبران است ». در سيره ي حضرت علي (عليه السّلام) نيز درک نياز زنان به همدردي ديده مي شود. حضرت با ابراز ناراحتي از سختي هايي که همسرش در زندگي متحمل مي شود، به او پيشنهاد مي کند تا از پدر بزرگوارش پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله و سلم) خدمتکاري تقاضا کند. حضرت زهرا (عليها السّلام) نيز چنين مي کند و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خود را به دخت گرامي اش تسبيحاتي تعليم مي دهد که به تسبيحات حضرت زهرا (عليها السّلام) معروف است. ابراز همدردي حضرت علي (عليه السّلام) تحمل بسياري از سختي ها را براي فاطمه (عليها السّلام) آسان کرد.
خانم پوريس آنکو مي گويد: زن بايد نيازها و احساساتش را به همسرش بشناساند؛ چون مرد قادر به خواندن زن نيست. با بيان احساسات، همسران اطمينان خاطر پيدا مي کنند و وحشت طرد شدن را کنار مي گذارند؛ (22) بنابراين توجه به تفاوتي که زن ها در نيازمندي نسبت به مردها دارند، تلاش براي تأمين آن مي تواند عاملي مهم براي سازگاري تلّقي شود. جزئي نگري، از ويژگي هاي زنان و کلّي نگري از ويژگي هاي مردان است. جان گري مي گويد: زنان ديد و حواسّي باز و مردان ديد و حواسّي متمرکز دارند. (23) مردي که توجه داشته باشد همسر او به طور طبيعي در جست و جوي باز و گسترده گام مي نهد، سؤال هاي فراوان زن او را کلافه نمي کند و زني که بداند مرد بر کلّيّات متمرکز مي شود، توضيح ندادن بسياري از موارد در ابعاد مختلف زندگي را چندان دور از انتظار نمي بيند و زمينه هاي سازگاري بيشتر فراهم مي شود.
هـ. تفاوت در تفکر
تفکر اقسامي دارد که مي توان به تفکر ابتدايي، تفکر انتزاعي، تفکر حل مسئله و... اشاره کرد. به طور معمول، تفکر ابتدايي در ميان زنان، بيش از مردان است. خانم ها در بسياري از موارد خواب هاي طولاني مي بينند که اين خود نشاني از تفکر ابتدايي است. (24)تفکر انتزاعي که به استنباط و به دست آوردن مفاهيم از نمونه ها نيازمند است، در ميان زن و مرد ديده مي شود؛ امّا در ميان زنان اجزاي اين تفکر بسياري جزئي است و مردان در تفکّر انتزاعي کل گرا هستند. به همين دليل زنان براي فکر کردن و تصميم گرفتن به دقّت بيشتري نيازمندند، در حالي که مردان به جهت کلّي نگري، زودتر پاسخ مي دهند و سرعت تصميم گيري بيشتري دارند.
در تفکّر حلّ مسئله که نوعي از تفکر انتزاعي است، انسان با يک دسته از معلومات به سراغ حلّ پاره اي از مجهولات مي رود. مردان براي حلّ يک مسئله زمان کمتري مي خواهند؛ چون تمرکز دارند؛ در نتيجه درصد اشتباه و انحراف از استاندارد در زنان بيش از مردان است و تفکر حل مسئله زنان به کندي پيش مي رود. (25)
دامنه کمّي تفکر زنان، بيش از مردان است؛ امّا مسائل پيچيده و دقيق را نبايد به آنان واگذار کرد؛ چرا که رأي آنان در پيچيدگي ها، ضمانت صحّت بالايي ندارد. حضرت علي (عليه السّلام) در زمينه اين تفاوت مي فرمايد:
اياک و مشاورة النساء فانّ رأيهنّ الي افنٍ و عزمهنّ الي وهن؛ (26) از مشورت با زنان بپرهيزيد؛ چرا که رأي آنان زود سست مي شود و تصميم آنان ناپايدار است. عامل ناپايداري در تصميم گيري آنان افزون بر غلبه ي احساسات و عواطف، ديد گسترده، باز و سطحي آن هاست.
به همين جهت، قرآن کريم در مسائلي که پيچيدگي خاصّي ندارد و زنان در اظهار نظر سهمي دارند، به مردان سفارش کرده است که کار را با مشورت زنان انجام دهيد:
فان ارادا فصالاً عن تراض منها و تشاور فلاجناح عليهما؛ (27) وقتي پدر و مادر مي خواهند بچه را از شير خوردن بازگيرند، چنان چه با رضايت و مشورت باشد، بي اشکال است.
همچنين در مواردي خاص که زنان تجربه خوبي دارند، مي توان با آنان مشورت کرد؛ چرا که نهي از مشورت، عمومي و غالبي است و مي توان براي آن مواردي استثنايي پيدا کرد. پس در مواردي که به تصميم گيري در کارهاي مهم رو مي آوريم، نبايد تصميمات پايدار و رأيي قوي را از زنان انتظار داشته باشيم.
کارکرد پذيرش تفاوت ها و نقش آن در زندگي مشترک
توجه به تفاوت ها و پذيرش آن، تأثير فراواني در آرامش زندگي مشترک دارد که به برخي از آن ها اشاره مي کنيم:أ. عشق و محبت
تفاوت ها در ايجاد رابطه ي محبّت آميز و عاشقانه ميان همسران نقش بسيار مؤثري ايفا مي کند. جان گري مي گويد: پذيرش اين واقعيت اساسي که زن و مرد با هم تفاوت دارند، براي ايجاد روابط مثبت و عاشقانه ميان همسران ضروري است. بايد زن و مرد ياد بگيرند به تفاوت هاي يکديگر احترام بگذارند تا به هم نزديک تر و صميمي تر شوند. (28)قرآن کريم مي فرمايد:
و من آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا اليها و جعل بينکم مودّة و رحمة؛ (29) از نشانه هاي الاهي اين است که خداوند از خودتان همسراني خلق کرد تا در کنارشان آرام گيريد و ميان شما مودّت و رحمت قرار داد.
تفاوت هاي مکمّل، سبب کشش خاصّي ميان همسران است و اين کشش احساس مرموزي به نام عشق را به وجود مي آورد که خانواده را به زيباترين جلوه هستي تبديل مي کند. ويکتور هوگو مي گويد: خوشبخت کسي است که خداوند دلي به او بخشيده که شايسته ي عشق، سوز و گداز است. (30) عشق واقعي در سايه پذيرش تفاوت ها ميسّر است. کسي که بيش از حدّ معمول تهاجمي است، به طور طبيعي جذب کسي مي شود که خونسرد و ملايم است و در اثر اين معاشرت فرد تهاجمي کمي خونسردتر و ملايم تر مي شود.
ب. قضاوت عادلانه
يکي از عوامل مهم در پيدايش و ثبات روابط مناسب ميان همسران، قضاوت عادلانه است. براي اين که زن و مرد به مراحل بالاي کمال برسند، بايد بدون هرگونه تنگ نظري و خودبيني و فارغ از هر نوع سوگيري درباره يکديگر، قضاوتي عادلانه داشته باشند و اين نتيجه در سايه پذيرش تفاوت ها ميسّر است. علت اصلي قضاوت هاي منفي، نپذيرفتن و درک نکردن تفاوت هاست. شناخت تفاوت ها ميان همسران اين امکان را براي آن ها فراهم مي کند که بتوانند آزادانه درباره يکديگر قضاوت کنند. (31)انسان ها برخي عقل گرا، برخي حس گرا و بعضي عمل گرا هستند. هر گروهي براي تعامل اجتماعي با ديگر گروه ها بايد آن ها را پذيرفته و با توجه به تفاوت گرايش هايشان براي آن ها احترام قائل باشد و ضرورت وجود آن ها را احساس کند. در غير اين صورت هرگز يک انسان تحليل گرا نخواهد توانست با يک شخص حس گرا رابطه ي دوستانه و نزديک داشته باشد، زيرا او درباره چنين فردي قضاوت منفي دارد و نمي تواند او را بپذيرد. پس پذيرش تفاوت ها از پيدايش قضاوت هاي ناعادلانه جلوگيري مي کند.
گاهي علّت اختلال در روابط و پيدايش قضاوت هاي ناعادلانه زنان نسبت به مردان، از تحميل عقيده ي فمينيستي سرچشمه مي گيرد. شعار برابري زن و مرد و نپذيرفتن تفاوت ها باعث مي شود که قضاوت منفي صورت گيرد. انتظارات برخاسته از نبودن تفاوت ميان زن و مرد باعث مي شود از مردها با تعبيرهاي همچون دشمن و متجاوز ياد شود، غافل از اين که با اين تصوير گاهي از زنان نيز با تعابيري همچون عقب مانده و بي عرضه ياد مي شود که هر دو رويکرد نتيجه بي توجهي به تفاوت هاست. زن و شوهر در زندگي مشترک بايد زمينه هاي قضاوت منفي را بسوزانند. حتّي در جايي که از ارزش ها دفاع مي کنند، نبايد زمينه قضاوت منفي را فراهم سازند. براي مثال، غيرت در ميان مردان، امري پسنديده است که مي تواند امنيّت را براي زندگي به ارمغان آورد. همين امر چنان چه در جايگاه خودش ظهور پيدا نکند، باعث قضاوت منفي همسر مي شود. حضرت علي (عليه السّلام) در نامه اي به فرزندش امام مجتبي (عليه السّلام) مي فرمايد:
و ايّاک و التغاير في غيره موضع غيرة فانّ ذلک يدعو الصيحة الي السّقم و البريئة الي الرّيب؛ (32) از نشان دادن غيرت بي جا بپرهيز؛ چون که سالم را بيمار و پاک دامن را به بدگماني مي کشاند. اين کار، زن شايسته را از شايستگي دور مي سازد.
ج. شادي و نشاط
يکي از آثار پذيرش تفاوت ها، احترام همسران به يکديگر و ايجاد شور و هيجان در زندگي مشترک است. هنگامي که زنان و مردان خيلي شبيه يکديگر مي شوند. جاذبه ي مرموز ميان خودشان را از دست مي دهند. زندگي کردن با کسي که مثل خودمان است، خسته کننده است. (33)حضرت علي (عليه السّلام) نشاط و شادماني در زندگي خود با فاطمه (عليها السّلام) را در سايه پذيرش تفاوت ها چنين بيان مي کند:
کنّا کزوج حمامة في ايکة متمتعين بصحبة و شباب؛ (34) ما همانند دو کبوتر در يک آشيانه بوديم که از نشاط، سلامت و جواني برخوردار بوديم.
مردان با پذيرش حالت هاي زنانه و احترام به آن براي زنان دوست داشتني تر مي شوند و زن احساس مي کند همسرش او را براي خودش دوست دارد؛ شوهر وي را پذيرفته است و دارايي هاي او برايش مطلوب است و او را به منظور رسيدگي به امور منزل يا نگهداري فرزندان و امثال آن نمي خواهد. اين احساس باعث نشاط و شادماني زن مي شود. زنان نيز وقتي شوهران را به عنوان کساني مي پذيرند که بر تدبير و اداره ي زندگي مشترک متمرکز شده و زمينه بروز بسياري از ناکامي ها را حذف کرده اند، مردان از اين پذيرش احساس نشاط مي کنند. به همين جهت جان گري مي گويد: اگر فقط تفاوت ها را مي دانستيم و به آن ها احترام مي گذاشتيم، بسياري از مسائل و مشکلات ما حل مي شد. (35)
زن چنان چه بپذيرد با توجه به تفاوت ها ميان خود و همسرش بايد خواسته ي خود را بدون آزردگي مرد از وي طلب کند و مرد بپذيرد زن با نهايت توان از خودش مايه مي گذارد و فقط با توجه به تفاوت در توانايي و خصلت هاي او مي تواند از وي انتظاراتي داشته باشد، بسياري از اختلاف ها حل مي شود. ما براي حلّ مشکلاتمان در درجه ي اول بايد ديدمان را تغيير دهيم. در اين صورت تفاوت ميان خود و همسرمان را مثبت خواهيم ديد. بسياري از نزاع هاي خانوادگي، ناشي از انتظارات بي جا و در نظر نگرفتن تفاوت هاست. براي مثال، زماني که مرد به تفاوت هاي ميان خود و همسرش توجّه نداشته باشد، در موقعيت هاي گوناگون برخوردهايي مثل سکوت، درون نگري و توجه به منافع را از همسر انتظار دارد، در حالي که اين نوع برخورد از مختصات مردان است و زنان چه در وضعيت شادي و چه در موقعيت غم هرگز به سکوت تمايل ندارند. پذيرش تفاوت ها ميان زن و مرد همسران را از قرار گرفتن در چنين وضعيت هاي نابساماني باز مي دارد.
د. تعادل
اصل تعادل، يکي از عوامل تأثيرگذار بر تنظيم زندگي مشترک است. خروج از تعادل، يعني افراط و تفريط، هر دو انحراف و خروج از راه درست است. بسياري از اختلالات رواني در جامعه بشري به رعايت نکردن تعادل در زندگي مربوط مي شود. مردان براي تعادل، بايد در کنار زنان قرار گيرند و خود را متعادل سازند. همچنين زنان نيز براي ايجاد تعادل در وجود خود به مردان نيازمندند. ترکيب نيروي زنانه و مردانه باعث به وجود آمدن کمال مي شود. مرد در حالت مردانه مي تواند مغرور، خودمحور و خودخواه به نظر آيد و به نيازمندي هاي ديگران توجه نداشته باشد؛ امّا زن در حالت زنانه بيش از حد به فکر ديگران به نظر مي آيد و خود را فراموش مي کند و به ديگران مي انديشد.تنها راه گريز از انحراف افراط و تفريط، رسيدن به تعادل است. جذب کيفيّت رواني مردانه به سوي کيفيت هاي زنانه، بستري براي ايجاد تعادل است. مردان با خصلت مردانه ي خود زمينه ي تکميل بخش توسعه نيافته زنان و زنان با خصلت زنانه ي خود باعث تکميل بخش توسعه نيافته مردان مي شوند. سردي مرد با گرمي زن، تهاجمي بودن با همسازي، قاطعيت با انتقادپذيري و قدرت با عشق او متوازن مي شود. براي مثال، مردان درون گرا هستند و به سکوت گرايش بيشتري دارند. حضور يک زن در زندگي مشترک که داراي ديد گسترده اي است و به سخن گفتن گرايش دارد، مرد را از حالت سکوت خارج مي کند و به سکوت او تعادل مي بخشد. همچنين زنان که بر اثر ديد گسترده اي که دارند، سطحي گرا هستند و نمي توانند تمرکز کنند، با حضور يک مرد در زندگي مشترک که متمرکز مي بيند، در سطحي گرايي تعديل مي شوند. حضرت علي (عليه السّلام) برقرار نبودن تعادل را نشانه ي جهل مي دانند و شيعيان را از افراط و تفريط بر حذر مي دارد و مي فرمايد: « لا تري الجاهل الّا مفرطاً او مفرطاً ». (36) بنابراين براي دوري از فساد و جهل و روي آوردن به سازگاري، بايد به تفاوت هاي زن و مرد به دقت بينديشيم و آن را بپذيريم.
پينوشتها:
1. افلاطون، جمهوريت، 127.
2. مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص 170.
3. محمدرضا زيبايي نژاد و...، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، ص 29.
4. نهج البلاغه، حکمت 234.
5. همان، نامه 31.
6. الکسيس کارل، انسان موجودي ناشناخته، ترجمه پرويز دبيري، ص 100.
7. محمّد مجد، روان شناسي زن و مرد، ص 45.
8. علي اکبر شعاري نژاد، روان شناسي رشد بزرگسالان در فراخناي زندگي، ص 25.
9. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 15، ص 33.
10. همان، ج 5، ص 569.
11. جان گري، زنان، مردان، روابط، ترجمه سيد رضا نياز، ص 190.
12. محمدبن حسن حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 20، ص 119.
13. آنکو جون بوريس، جحلوه هاي زندگي يک زن، ترجمه منيژه بهزاد، ص 160.
14. محمدبن حسن حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 20، ص 158.
15. جينا لمبروزو، روان شناسي زن، ترجمه حسام شهرئيس، ص 85.
16. جان گري، زنان، مردان، روابط، ترجمه سيد رضا نياز، ص 24.
17. محمد مجد، روان شناسي زن و مرد، ص 118.
18. سوزان کوبيليام، در پناه يکديگر، ترجمه تفرشته صالحي، ص 201.
19. سيد مجتبي هاشمي رکاوندي، روان شناسي زن، ص 222.
20. جينا لمبروزو، روح زن، ترجمه پري حسام شهرئيس، ج 1، ص 48.
21. محمدبن حسن حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 14، ص 9.
22. بوريس آنکو جوآن، جلوه هاي زندگي يک زن، ترجمه منيژه بهزاد، ص 171.
23. جان گري، زنان، مردان، روابط، ص 49.
24. محمد مجد، روان شناسي زن و مرد، ص 78.
25. همان.
26. نهج البلاغه، نامه ي 31.
27. بقره، 233.
28. جان گري، زنان، مردان، روابط، ترجمه سيد رضا نياز، ص 12 و54.
29. روم، 21.
30. سيد يحيي برقعي، چکيده انديشه ها، ج1، ص 250.
31. جان گري، زنان، مردان، روابط، ترجمه سيدرضا نياز، ص14.
32. نهج البلاغه، نامه 31.
33. جان گري، زنان، مردان، روابط ترجمه سيد رضا نياز، ص 84.
34. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج43، ص 117.
35. جان گري، زنان، مردان، روابط، ترجمه سيد رضا نياز، ص44.
36. نهج البلاغه، حکمت 70.
حسين زاده، علي؛ (1391)، همسران سازگار: راهکارهاي سازگاري، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ سيزدهم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}