فرار از مدرسه و راه درمان آن
نويسنده:عبدالعظيم شكاري
منبع:روزنامه کیهان
ترس از مدرسه را بايد با فرار از مدرسه فرق گذاشت. فرار از مدرسه بيشتر در نوجوانان مبتلا به اختلالات رواني، سايكوپات ها، حالات اضطراب و نظاير آن ديده مي شود. در اين حالت نوجوان ازمدرسه فرار مي كند و به منزل نمي رود. پدر و مادر از غيبت فرزند از مدرسه اطلاعي ندارند، يعني در حقيقت نوجوان از مدرسه و منزل هر دو فرار مي كند. اين كودكان با اين عمل مقررات مدرسه را زيرپا مي گذارند و از قوانين متداول اجتماعي تحصيلي و خانوادگي پيروي نمي كنند. اكثر اين كودكان پس از فرار از مدرسه با افرادي نظير خودشان به عياشي، دزدي و رفتارهاي سايكوپاتيك مي پردازند و يا اين كه بدون هدف معين در خيابان ها پرسه مي زنند. اين نوجوانان اغلب كم استعداد و اكثراً در تطابق و سازش خود با محيط هاي تحصيلي و خانوادگي اشكال دارند.
معمولاً شرايط منزل نيز ناگوار است و در واقع نوجوان نه دل خوش ازخانه دارد ونه علاقه اي به مدرسه، و به راحتي هر دو را ترك و كوچه را انتخاب مي كند. نوجوانان گريزان از مدرسه اگر هم استعداد خوبي داشته باشند، از نظر عاطفي سالم نيستند و رفتارشان در منزل و مدرسه طبيعي نيست، اما نوجواناني كه از رفتن به مدرسه امتناع مي كنند، اكثراً از خانواده هاي طبقات بالاي اجتماعي هستند و رفتارشان در مدرسه بهتر و آرامتر از ساير شاگردان است.
به نظر تايمرمن (1966) نوجواني كه ترس از مدرسه دارد نزد مادرش مي ماند، ولي نوجوان فراري از مدرسه در خيابان هاي شهر گردش مي كند. نيمي از اين نوجوانان فراري از مدرسه ميان همسالان خويش محبوبيتي ندارند و نيم ديگر آنها مرتكب خلاف و لغزش مي شوند.
به نظر تايمرمن عوامل موثر در خانه عبارتند از: طرد شدگي، سخت گيري هاي افراطي، انضباط متناقض و بي ثبات، كتك زدن، بي نظمي والدين بي علاقه، محيط زيست و همسايگي بد، ناشادي در خانه يا مدرسه، پرجمعيت بودن خانواده، جدايي كودك از مادر در اوايل كودكي يا جدايي از پدر پس از سن 5 سالگي.
در اين موارد معمولاً نوجوان در انجام تكاليف و كار مدرسه اي ضعيف است، ليكن مشكل در بي علاقگي به مدرسه يا معلم نيست. تنبيه صرفاً اين گريز را تشديد كرده و به صورت پيچيده تري درمي آورد. در بيشتر اوقات فرار از مدرسه با دروغگويي همراه خواهد بود. اين افراد با مهارت به دروغ گفتن مي پردازند و طوري وانمود مي كنند كه از مدرسه غيبت نداشته اند. به طور خلاصه بايد گفت كه فرار از مدرسه حالتي است كه نوجوان سالم بدون عذر موجه از حضور در مدرسه خودداري كند و غيبت او غيرقانوني يا غير موجه شناخته شود. در بعضي كشورها كه بين سنين 6 تا 14 سالگي تعليمات اجباري است، حتي اگر والدين باعث اين عمل شده باشند به دادگاه احضار مي شوند و مجازات هاي خاصي درباره آنها به مورد اجرا گذاشته مي شود.
لازم به ذكر است كه در مورد ترس از مدرسه و فرار از مدرسه تفاوت هايي وجود دارد. نوجوان مبتلا به ترس از مدرسه با مراقبت شديد مادرانه، اختلال در غذا خوردن، دردهاي شكمي، حالت تهوع و مشكلات خواب و علايم باليني (اضطراب) مشخص مي گردد، در حالي كه نوجوان گريزان ازمدرسه با بي ثباتي در تعليم خانواده، دروغگويي دائمي، فرار از خانه و دزدي ازخانه معرفي مي گردد. متخصصان و روانكاوان تعليم و تربيت معتقدند كه نوجوانان مبتلا به ترس از مدرسه با ترس هاي بيمارگونه در ارتباط با حضور در مدرسه، شكايت مداوم جسماني، ارتباط و همزيستي بيش از حد با مادر و تعارض بين پدرها و مادرها و مديريت مدرسه توصيف مي شوند. به طور خلاصه نوجواني كه ترس يا هراس از مدرسه دارد ظاهراً با عوامل مربوط به ترس و اضطراب به بهترين وجهي مشخص مي شود، در حالي كه نوجوان گريزان از مدرسه با رفتار بزهكارانه تعريف مي گردد. نكته آخر اين كه نوجوانان مبتلا به ترس از مدرسه ممكن است از نظر پيشرفت تحصيلي ضعيف نباشد و حال آن كه نوجوانان گريزان ازمدرسه معمولاً شاگرداني ضعيف هستند.

علل فرار ازمدرسه

ترس و دلهره از عدم توانايي انجام تكاليف، مواجه شدن با چهره آموزگار جديد، آشنا شدن با دوستان و همكلاسي هاي جديد و ... مواردي هستند كه همواره ذهن بعضي از نوجوانان را به خود مشغول مي كند. اين گونه معضل به مرور زمان و پس از سپري شدن هفته هاي اول سال تحصيلي، برطرف مي شوند و به اين ترتيب جاي نگراني از اين بابت وجود نخواهد داشت، اما عده اي ديگر از نوجوانان آن قدر از درس و مدرسه متنفر و بيزارند كه اين گونه نوجوانان هم براي خود و هم براي والدين و مربيانشان مشكل آفرين بوده و شناخت علل و انگيزه هاي اين رفتار بسيار لازم و ضروري است. براي ريشه يابي رفتارهاي چنين كودكاني بايد علل مختلفي را كه باعث پديدآمدن اين دسته از اختلافات رفتاري مي شوند، مورد بررسي قرار داد كه عبارتند از:
  • خانواده هاي از هم گسيخته مشاجرات لفظي، نزاع و كشمكش، عدم تفاهم اخلاقي و عقيدتي، طلاق و متاركه، فوت يكي از والدين و... از جمله عواملي هستند كه مي توانند باعث از هم پاشيدگي نظام خانواده شوند. در اين قبيل خانواده ها، هرج و مرج و بي نظمي به وضوح مشاهده مي شود. علاوه بر اين، باعث پديد آمدن بيماري هاي روحي و رواني و همچنين ترس، اضطراب و دلهره در اعضاي خانواده مي گردد.قربانيان اصلي اين دسته از خانواده ها، اكثر اوقات نوجوانان بي گناه هستند.
  • مردود شدن: به طور معمول 2 علت دارد: 1- ضعيف بودن در پايه تحصيلي 2- افت ناگهاني تحصيلي كه باعث مي شود كودك به مرور زمان از مدرسه گريزان شود.
  • بي علاقه بودن به درس و تحصيل:از جمله مسائلي است كه سبب فرار كردن از مدرسه مي شود و چون نسبت به آينده تحصيلي خود نا اميد است به اين نتيجه مي رسد كه رفتن به مدرسه برايش فايده ندارد. از اين دسته از نوجوانان به طور معمول در خانواده هاي از هم گسيخته و متزلزل بيشتر به چشم مي خورد.
  • ترس از تنبيه بدني: باعث مي شود نوجوان هميشه اضطراب دروني نسبت به مدرسه داشته باشد و آماده فرار از مدرسه باشد.
  • بي توجهي والدين:نسبت به نوجوان و عدم اهميت آنها به تحصيل و تربيت فرزندشان مقدمات فرار از مدرسه را تشكيل مي دهد.
  • عدم رفاه مالي نوجوان و خانواده: باعث مي شود كه نوجوان خود را در برابر بقيه ضعيف تر پنداشته از همكلاسي هاي خود دوري جسته و باعث شود كه از مدرسه فرار كند.
  • عدم توجه معلم به شاگرد و تبعيض قائل شدن: باعث مي شود ديدگاه هاي منفي فكري در ذهنش ايجاد شده و مدرسه را دوست نداشته باشد.

    عقب ماندگي ذهني

    به تعدادي از نوجوانان كه در يادگيري مطالب درسي و مهارت هاي شغلي از دانش آموزان ديگر كندتر هستند، عقب مانده خوانده مي شوند. اين نوع دانش آموزان با توجه به اين كه چه اندازه در يادگيري مطالب درسي مهارت هاي شغلي و سازگاري اجتماعي از دوستان خود عقب مانده باشند، به طبقات مختلفي تقسيم مي شوند. اين دانش آموزان نياز دارند كه موارد درسي متفاوت (از دانش آموزان عادي) جهت حداكثر رشدشان در نظر گرفته شود. نوجوان عقب مانده با اين كه از لحاظ هوشي عقب مانده است، ولي به اندازه اي استعداد دارد كه بتواند امور و نيازهاي روزمره خود را بدون نظارت بي مورد ديگران اداره كند.تحقيقات نشان داده كه عقب ماندگي ذهني و فرار از مدرسه رابطه مستقيم دارند. در مطالعاتي كه در مدارس نيويورك توسط خانم «ايروين» انجام گرفته تقريباً 43 درصد فرار دانش آموزان به علت عقب ماندگي ذهني بوده است.
    :
    1- تهيه و تنظيم كارنامه محرمانه براي هر يك از دانش آموزان به منظور آگاه شدن آموزگاران از وضعيت جسماني و رواني آنها توسط مدير مدرسه.
    2- آشنا شدن معلمان با خانواده هاي شاگردان جهت كمك به حل مشكلات آنان و آگاه شدن از شرايط حاكم بر فضاي منزل.
    3- برانگيختن انگيزه دانش آموزان براي روي آوردن به درس و مدرسه و مطالعات جانبي ديگر.
    4- پرهيز از به كارگيري هرگونه تنبيه بدني.
    5- توجيه دانش آموزان به اين مسأله كه مدرسه خانه دوم شماست (در جلسات عمومي كه بين مدير و معلمان يا دانش آموزان برگزار مي شود)
    6- كمك به دانش آموزان محروم و مستضعف: لازم است مربيان و مسئولان مدرسه كه از توانايي مالي خوبي برخوردار هستند، اين گونه دانش آموزان را تحت حمايت خويش قرار دهند. به خصوص زماني كه كودك علاقمند به تحصيل است و خانواده وي به علت مساعد نبودن وضعيت مالي قادر به تأمين احتياجات فرزندشان نيستند.
    7- شناسايي به موقع كودكان عقب مانده ذهني و معرفي سريع آنها به مدارس يا مراكز مخصوص تعليم و تربيت اين دسته از دانش آموزان.
    8- تبديل مدارس و مراكز آموزشي به اماكن علمي- فرهنگي و ترتيب دادن اردوهاي مختلف تفريحي جهت بازديد از زيارتگاه ها، موزه ها، آثار باستاني، تاريخي و ساير مكان هاي ديني ديگر.
    9- ايجاد رابطه عاطفي و دوستانه به صورت مداوم از سوي كادر مدرسه با چنين دانش آموزاني.