نویسنده: سید ابراهیم سجادی




 

با شکل گیری خانواده هسته‌ای، ساحت محرمیت برای عروس و داماد توسعه پیدا می‌کند. نخستین فرزند خانواده، نقطه تلاقی سلسله انساب داماد و عروس است؛ بدین ترتیب، حوزه اقارب آن دو و فرزندشان گسترش می‌یابد و بر پایه آن، باید پوشش حمایتی دو حوزه خویشاونی نیز آنان را دربر گیرد و در مبارزه با نگرانی‌ها و دغدغه‌ها‌ی‌ زندگی زناشویی، به ایشان به عنوان واحد اجتماعی تازه شکل گرفته، یاری رساند.
ازدواج، بنیادی است که حقیقت آن را پیوند و رابطه دو جنس مخالف تشکیل می‌دهد. استحکام و آسیب ناپذیری این پیوند، به عنایت بایسته خویشاوندان، - به ویژه بزرگان آن‌ها که تجربه بیشتری دارند - نیازمند است که باید در شرایط مختلف شکل گیری، ادامه حیات و تهدید آسیب‌ها، با آن، همراهی کند:

1. کمک به همسان گزینی

ازدواج به عنوان محبوب‌ترین سازه در نزد خداوند معرفی شده است، (1) ولی این محبوبیت وقتی زمینه پیدا می‌کند که این بنیاد از کیفیت و شایستگی‌ها‌ی‌ لازم برخوردار باشد؛ یعنی کانونی باشد برای تجلی دلسوزی و دوستی متقابل و زایش دودمان پاکیزه «ذریه طیبه»، کارکردی از این دست، در گروه همیاری خویشاوندان دلسوز و با تجربه، با این نهاد است، وگرنه اقدام مستقلانه دختر و پسر جوان، آمیخته با کم دقتی خواهد بود. چنین ساده انگاری، پیمان زناشویی را در تعرض خطر انحلال و گسست نابهنگام قرار خواهد داد!
دنیای جوان، دنیای بی تجربگی و خوش بینی است؛ در عین حال، حس استقلال طلبی وی را به تک روی فرامی‌خواند. در کنار غلیان غریزه جنسی - که ناسازگاری آن با تیزبینی و آینده نگری، بر کسی پوشیده نیست - بی حوصلگی مرد برای دستیابی به اشباع غریزه جنسی و علاقه مندی دختران به یافتن شیفته، فرصت گزینش و انتخاب شریک زندگی را از آنان می‌گیرد. (2)
از طرفی، برخلاف ازدواج آرمانی جهانی صنعتی که می‌گوید: «انتخاب همسر کاملاً برحسب تصادف باشد، یعنی جز قانون تصادف، هیچ چیز دیگری در انتخاب زن و مرد دخالت نداشته باشد، (3) قرآن از اصل همسان گزینی - که در گذشته مقبولیت همگانی داشته و اینک نیز در جهان بی‌طرفدار نیست (4) حمایت می‌کند، البته با تفسیر مخصوص به خود. قرآن می‌گوید:
(الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ)؛ (5)
زنان ناپاک با مردان ناپاک سازگارند و مردان ناپاک با زنان ناپاک، و زنان پاک از آنِ مردان پاک و مردان پاک از آنِ زنان پاک‌اند.
(الزَّانِی لاَ یَنكِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ)؛ (6)
مرد زناکار، جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمی‌کند و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به زنی نمی‌گیرد و این کار بر مؤمنان حرام است.
اصل همسان گزینی (: یافتن کفو و همتا) - که عمدتاً به حوزه اخلاق و فکر، نظر دارد - در سنت نیز به صورت مشروح بازتاب یافته و برای تأمین آن، حتی شناخت محیط خانواده عروس و داماد ضروری وانمود می‌شود. در سخنان منسوب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
أیها الناس، إیاکم و خَضراء الدَمنِ! قیل: یا رسولَ الله! و ما خضراءُ الدَمنِ؟ قال: المرأةُ الحَسناءُ فی مَنبتِ السوءِ؛ (7)
مردم! از گیاه سبزی که در کنار مزبله (جایگاه زباله) می‌روید، بپرهیزید. گفتند:‌ ای رسول خدا! مراد از سبزی روی مزبله چیست؟ فرمود: منظور از آن دختر زیبایی است که در خانواده‌ای بد پرورش یافته باشد.
و نیز فرموده:
تَزوَّجوا فی حجز الصالح فإنّ العرقَ دسّاسٌ (8)؛
با خاندان صالح وصلت کنید، زیرا نژاد، انتقال دهنده اخلاق به بچه‌هاست.
هم چنین فرمود:
تخیّروا لنطفکم فإنّ النساء یلدن أشباه إخوانهن و أخواتهن؛ (9)
برای نطفه‌ها‌ی‌‌تان انتخاب کنید که زنان، شبیه برادر و خواهرانشان بچه می‌زایند.
همسان گزینی با معیارهای دینی، هم برای زن سرنوشت ساز است و هم برای مرد، زیرا هر فردی از والدین و محیط خانوادگی چیزهایی را فرامی‌گیرد و تحت تأثیر جو حاکم بر آن محیط قرار دارد. اگر اعضایی که در محیط یاد شده هستند، دارای ضعف اخلاقی یا فکری و روحی باشند، در فرد هم تأثیرات زیادی می‌گذارند. (10)
پس مطالعه پیشینه خانوادگی هر کدام برای دیگری، باید با اهمیت تلقی گردد و پرداختن بدان، گامی شمرده شود برای تضمین سلامت و تداوم حیات خانوادگی آن دو.
با توجه به گرایش‌ها و کشش‌ها‌ی‌ مقطع جوانی - که قبلاً بدان اشاره شد - دشواری و پیچیدگی کار همسان گزینی، پیشینه دلسوزی و تجربه والدین یا بزرگان فامیل و ضرورت کنترل خطر فروپاشی خانواده، پیشنهاد دخالت با کمک اولیا و بزرگان فامیل در امر ازدواج جوانان، پیشنهادی منطقی و ضروری است.
بر این اساس، بسیاری از جوامع گذشته، چنین دخالتی را قانونی می‌دانستند؛ در دوره ساسانی، دخالت والدین در ازدواج دختر ضروری بود. زنی که با رضایت پدر و مادر، به خانه شوهر می‌رفت، «پادشاه زن» نامیده می‌شود و زنی که بی رضایت پدر و مادر، شوهر می‌کرد «خودسرای زن»؛ یعنی زن خودسر می‌خواندند. (11)
در کلام «منتسکیو»، این حالت، به دلیل بی تجربگی و احساساتی بودن جوانان مورد ستایش قرار گرفته و از قانونی بودن آن در فرانسه و انگلیس گزارش داده است. (12) طبق قانون مدنی فرانسه سال 1804 م، در نبود والدین برای ازدواج پسر و دختر جوان، باید از جد و مادربزرگ اجازه گرفته می‌شد و در غیاب آن دو، تصویب انجمن خانوادگی، مرکب از خویشان پدری و مادری، تعیین کننده بود. (13)
درباره کارکرد این دخالت، جامعه شناسان می‌گویند:
"درصد طلاق در میان کسانی که بر مبنای خواست والدین یا گروه دیگر ازدواج می‌کنند، خیلی پایین‌تر از درصد طلاق در میان کسانی است که به خاطر «عشق» ازدواج می‌کنند." (14)
قرآن نیز نیازمندی‌ها‌ی‌ مختلف دختر و پسر مجرد و آماده برای ازدواج را در نظر دارد و مددرسانی به آن‌ها را در حل مشکل اقتصادی و رعایت اصل همسان گزینی دینی، ضروری می‌شناسد. به همین دلیل خطاب به بزرگان هر فامیل و حوزه خویشاوندی می‌گوید:
(وَأَنكِحُوا الْأَیَامَى‏ مِنكُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن یَكُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ)؛ (15)
مردان و زنان مجردتان را همسر دهید. هم چنان غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگ دست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌سازد و کسانی که توان ازدواج ندارند، پاک دامنی پیشه کنند، تا خداوند با فضل خود آنان را به بی نیازی برساند.
در روایت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز آمده است:
زَوِّجوا أبناءکم و بناتِکم؛ (16)
زمینه ازدواج پسران و دختران‌تان را فراهم سازید.
استفاده قرآن از واژه‌های: (وَأَنكِحُوا الْأَیَامَى‏) که یادآور نقش خویشاوندان در امر ازدواج جوانان است، «الفقر» به عنوان عامل بازدارنده و دغدغه در امر ازدواج و «الصالحین» به عنوان یادآور اصل همسان گزینی دینی، یادآور نیازهای اساسیِ جوانان در زمینه ازدواج است. همگانی شدن نیازشناسی از این نوع در جمع خویشاوندان، می‌تواند دغدغه جوانان را کاهش دهد، انگیزه درستکاری را تقویت کند و از خرید جهیزیه رقابتی، ولیمه رقابتی و پیش شرط‌ها‌ی‌ دیگر متکی بر چشم و هم چشمی - که اهریمن فقر را فراروی داماد، عروس و خانواده آن دو قرار می‌دهد - جلوگیری کند!
در یک دایره محدودتر، یاری رسانی خویشاوند، شکل جدی‌تری به خود می‌گیرد و آن عبارت است از کمک به دختران جوان و کم سن و سالی که تازه می‌خواهند ازدواج کنند؛ در چنین موردی، برای این که دختر بی تجربه و خوش باور، فریب زمزمه محبت و عشق برخی مردان شکارچی و شهوت پرست را نخورند، کرامت انسانی آن‌ها آسیبی نبیند و اصل همسان گزینی رعایت گردد، مشورت با پدر و پدربزرگ و یاری رسانی آن‌ها با تأکید بیشتر رنگ قانونی به خود گرفته است.
بسیاری از مفسران (17) آیه زیر را بازگو کننده دخالت قانونی پدران در امر ازدواج دختران می‌دانند:
(إِلاَّ أَن یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ...)؛ (18)
در طلاق پیش از آمیزش، نصف مهر زنان بدان‌ها داده می‌شود، مگر این که آن‌ها، آن را ببخشند یا آن کس که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد.

2. پاس استقلال خانواده

وقتی دو شریک زندگی به قصد تشکیل خانواده با هم ملحق می‌شوند، این آغاز رسمی یک واحد جدید خانواده است، اما بین شروع رسمی یک خانواده و خلق یک واحد زنده، مراحل بسیاری وجود دارد. (19)
اظهارنظر فوق، با دقت و واقع بینی قابل قبولی همراه است و در حوزه تفکر دینی، در بخش تشکیل خانواده نیز زمینه پذیرش و قابل تأیید می‌نماید.
از نگاه دین، با ازدواج رسمی - به رغم تحقق آن با دقت و دل مشغولی عمیق دختر و پسر جوان و تعدادی از اعضای فامیل آن دو، نسبت به رعایت اصل همسان گزینیِ پیشنهادی قرآن - تنها بخشی از زمینه سازی‌ها‌ی‌ لازم جهت تضمین بهداشت روانی، در محیط زندگی خانواده هسته‌ای فراهم می‌گیرد، فاصله باقی مانده تا تشکیل زندگی آرمانی را باید خود عروس و داماد در سایه حمایت خویشاوندان با دقت‌ها و تلاش‌ها‌ی‌ ایثارگرانه خود بپیمایند.
در روایت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
من تزوّجَ فقد أحرز نصفَ دینه فلیتَّقِ اللهَ فی النصفِ الباقی؛ (20)
هرکسی ازدواج کند، به نگه داری نصف دینش موفق شده، پس در نصف باقی مانده، خداترسی پیشه کند.
در نخستین روزهای زندگی زناشویی، نسیم آرامش روح، دوستی و دلسوزی، واحد خانواده‌ی‌ تازه شکل گرفته را نوازش می‌دهد، ولی گسترش و ریشه داری این سه حالت روحی در آن، به گونه‌ای که تجلی گاه نشانه حضور خداوند به حساب‌ آید و تربیت یافتگان در آن، این سه موهبت را با خود به جامعه منتقل کنند، به آگاهی، تصمیم گیری و رفتار زن و شوهر و خویشاوندان آن دو بستگی دارد.
قرآن با توجه به شکل تکامل یافته خانواده، می‌گوید:
(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ)؛ (21)
و از نشانه‌ها‌ی‌ او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان دوستی و دلسوزی قرار داد. در این، نشانه‌هایی است برای اندیشمندان.
مخاطب ضمیر جمع مذکر «لکم» که در این بخش از سوره چند بار تکرار شده، بر مبنای «تغلیب»، عمومیت دارد و شامل زن‌ها نیز می‌شود، با این بار معنایی که زن و مرد به صورت متقابل آرامش را هم چون مودت و رحمت به همدیگر می‌دهند و هر کدام برای دیگری، تکیه گاه کارآمد و اطمینانی به حساب می‌آید و مبادله پیوسته، مکرر و دائمی آرامش، دوستی و دلسوزی، تحکیم فزاینده روابط بین آن‌ها را در پی دارد.
پیشنهاد بایسته دین و تحلیل روان شناختی خانواده، برای تحقق هرچه بیشتر و بهتر ایده‌ی‌ فوق، این است که زن و مرد به مطالعه گرایش‌ها و تقاضاهای ویژه همدیگر همت گمارند. آگاهی در این باره سبب می‌شود که در موارد مشاهده رفتار به ظاهر خلاف انتظار، به جای سوء تفاهم، صمیمیت افزایش یابد.
از باب نمونه، زن دنبال خصوصی شدن است، همه چیز را برای خانواده و خانه می‌خواهد، (22) براساس این تمایل، مرد باید سر ساعت بعد از انجام کار روزانه، به خانه برگردد، ولی مرد براساس غریزه تأمین خانواده اگر کار اضافی پیدا شود، بی درنگ می‌پذیرد، هر چند به مراجعه دیروقت به خانه منجر گردد. برپایه این دو کشش غریزی موقع ورود به خانه، مرد با اتهام بی تفاوتی از سوی زن روبه‌رو می‌گردد که وی را وادار می‌کند تا همسرش را متهم به ناسپاسی کند!
نمونه دیگر این است که مرد با سکوت در خلوت، از خستگی بیرون می‌آید و زن با در میان گذاشتن آن، با کسی که درک کند. (23) این دو خواسته، زن و مرد ناآگاه را به رویارویی منفی وامی‌دارد.
در نمونه‌ها‌ی‌ فوق، آشنایی مرد با ویژگی‌ها‌ی‌ روحی زن و برعکس، به آن دو فرمان برداری و توجه به فداکاری می‌دهد. بردباری و توجه هر یک به فداکاری طرف مقابل، آرامش روحی را به او هدیه می‌کند.
دین ضمن توصیه به بردباری زن و مرد در برابر رفتار همدیگر، مرد را - که عنوان «قیم» و نگهبان دارد - مسئول اصلی بهسازی روابط خانوادگی می‌شناسد؛ قرآن هیجده بار او را مخاطب قرار داده می‌گوید:
(وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ)؛ (24)
زندگی‌تان را با زنان براساس معروف سامان دهید.
یعنی رفتارتان با طبع و درک زن (اگر به شرع و مروت، سازگاری دارد) همخوانی داشته باشد. (25)
ابن عباس ذیل آیه: (وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ...) درباره «درجه»‌ای که برای مرد اثبات شده، می‌گوید:
"مقصود این است که مرد، بخشی از حقوق خود را ببخشد، ولی تمام حقوق همسرش را رعایت نماید، زیرا خداوند، اول فرموده که زن و مرد حقوق همانند دارند و سپس مردان را دعوت نموده تا فضیلت خود را با چشم پوشی از بعضی حقوق خود، بر زنان اثبات کنند." (26)
برخی از مفسران، بر همین مبنا، حتی خوش رویی و خوش زبانی را نیز از مصادیق معروف قلمداد نموده‌اند. (27)
بر این اساس، کلید سلامت خانواده در دست مرد است؛ علاقه و محبت اصیل و پایدار زن، همان است که به صورت واکنش علاقه و احترام مرد به وجود می‌آید. (28) مرد هر اندازه موجبات آرامش و آسودگی خاطر همسر خود را فراهم کند، غیر مستقیم، به همان میزان به سعادت خود خدمت کرده و کانون خانواده خود را، رونق بخشیده است. زمانی که زن احساس کند مورد توجه و احترام است، ارضا شده، هم چنان به ایثار خود ادامه می‌دهد. (29)
با درک متقابل زن و مرد از همدیگر و مسئولیت پذیری بیشتر مرد، الگوی پیشنهادی روان شناسان در رابطه با خانواده درمانی تحقق پیدا می‌کند که براساس آن «زن و شوهر باید الگوهایی به وجود آورند که در آن، هر کدام عملکرد دیگری را در بسیاری زمینه‌ها حمایت کند، باید الگوی تکمیلی به وجود آورند که به هر یک از آن‌ها، این امکانات را بدهد که تسلیم شود، بی آن که احساس کند تسلیم شده است. هم زن و هم شوهر باید بخشی از مجزا بودن خود را برای کسب تعلق از دست بدهند. پافشاری زن و شوهر در حفظ حقوق مستقل خود، ممکن است زیر بار «به هم وابستگی» رفتن را در یک رابطه قرینه مختل کند». (30)
به هم وابستگی که الگوی قرآن پدید می‌آورد، به هم تنیدگی مستحکمی است که تعبیر لباس بودن هر کدام از زن و مرد برای دیگری، بدان اشاره دارد؛ یعنی هر کدام مانع آشکار شدن معایب دیگری است؛ هر کدام دیگری را زیبا جلوه می‌دهد و هر کدام آسایش دیگری را تأمین می‌کند و مانع آسیب به او می‌شود:
(هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ) (31)؛
زنان جامه شما مردان و شما نیز لباس آن‌ها هستید.
تعبیر قرآن می‌تواند شکل کامل‌تر خط و مرزبندی ذهنی باشد که روان شناسان در حوزه خانواده درمانی، تأکید بر ضرورت آن دارند. این حدود ذهنی که زندگی زن و شوهر را از زندگی دو خانواده اصلی جدا می‌سازد، نه سخت باشد که سبب انزوای آن دو شود و نه سست که به خویشاوندان اجازه نفوذ و دخالت در عملکرد آن دو را بدهد. خویشاوندان باید این انفصال را پذیرفته، مورد حمایت قرار دهند، وگرنه واحد خانواده در معرض تهدید قرار می‌گیرد. (32)
براساس تعبیر قرآن، هر یک از زن و شوهر، جسم و جان دیگری و سبب زیبا و خوشایند جلوه گر شدن او به حساب می‌آید. به هم وابستگی با این ویژگی، هم حافظ استقلال خانواده است و هم صمیمیت رابطه آن را با خویشاوندان تأمین می‌کند. چنین زن و شوهری، سعادتشان را مستند به خانواده همدیگر می‌دانند و خانواده‌ها‌ی‌ اصلی نیز، خودشان را ممنون آن دو می‌شناسند. در روایتی آمده است:
الآباءُ ثلاثة: اُبٌ زَوَّجک و أبٌ وَلَّدک و أبٌ عَلَّمک؛ (33)
پدران سه تا هستند: پدری که به تو همسر داده، پدری که تو را به دنیا آورده و پدری که به تو دانش آموخته است.
وقتی شوهر خواهر، یا شوهر دختر امام سجاد (علیه السلام)، بر آن حضرت وارد می‌شد، او را روی عبایش می‌نشاند و می‌فرمود:
رَحباً بمن کَفی المؤونةَ و ستر العورةَ؛ (34)
خوش آمد می‌گویم به کسی که بخشی از مئونه زندگی‌ام را تقبل کرده و ناموسم را پوشانده است.
حمایت خویشاوندان، از خانواده‌ای هسته ای، مصادیق مختلفی دارد و بهترین آن‌ها، توصیه به درک متقابل و پوشش بودن برای همدیگر است که اعتراف و تأکید بر استقلال آن نیز شمرده می‌شود، تا بدین وسیله از خطر دریدگی در لباس زندگی زناشویی و درز معایبی از آن به بیرون، پیش گیری به عمل آید.
معمولاً وابستگی شدید به خانواده‌ها‌ی‌ اصلی و ناآشنایی با راز و رمز ایجاد محوطه خانوادگی و پذیرفته نشدن حیات زناشویی نزد خویشاوندان، زمینه ساز جهیدن اسرار زناشویی به بیرون از حریم آن می‌شود و تمایلات غریزی مادر شوهر و مادرزن را شعله‌ور می‌سازد که اولی به قصد نگه داشتن پسرش برای خود، با عروس - که او نیز چنین هدفی را پی گیر است - به طور طبیعی سر ستیز دارد و دومی در پی ساختن داماد ایدئالش می‌باشد. واویلای این دو مادر، ممکن است دو فامیل را به صف آرایی دعوت کند، حمایت‌ها‌ی‌ جانب دارانه‌ای را راه اندازی نماید و به هم تنیدگی زناشویی را به نابودی کشاند!
مطالعات آسیب شناختی خانوادگی، وجود چنین فرایندی را در پهنه تعامل خویشاوندان و خانواده‌ها تأیید می‌کند. براساس آمار داده شده در ایران، 27% زنان و مردان متقاضی طلاق، عامل اقدامشان را دخالت بی جای خویشاوندان و آشنایان اعلام نموده‌اند که از نظر فراوانی، در رتبه دوم قرار دارد. (35)

3. رسالت درمان خانواده

خانواده یک سیستم باز و ملزم به برون سازی و انس گیری با دو خانواده اصلی، خویشاوندان و جامعه است؛ با این ویژگی که موفقیت خود را در گرو به هم وابستگی درونی متعادل می‌داند. این به هم وابستگی بر دو تکیه گاه حقوقی و اخلاقی استوار می‌باشد. رعایت حقوق متقابل زن و شوهر و تعامل اخلاقی آن دو - که نماد دلسوزی و مهربانی است - وقتی تحقق می‌یابد که نوعی خودسازی در حوزه روابط زناشویی همیشه مطرح باشد و فلسفه به هم تنیدگی بایسته در خانواده را یادآوری کند، وگرنه دنیای بیرون، آسیب‌ها‌ی‌ خود را از کانال برون گرایی اعضای خانواده، به درون آن گسیل می‌دارد و روابط بین زن و شوهر را به تهدید می‌گیرد. زمانی که در بیرون فعالیت‌ها‌ی‌ سازمان یافته‌ای مثل نهضت برابری زن و مرد، اصالت مدپرستی، رقابت در مصرف و رواج سکس جریان داشته باشد، وسوسه تعارض با شدت بیشتر، به سراغ آقا و خانم می‌رود و زمینه تخاصم و احیاناً روان پریشی را فراهم می‌آورد.
قرآن با واقع بینی ویژه خود آسیب پذیری خانواده را به گونه‌ها‌ی‌ مختلفش پیش بینی کرده و برای کنترل و درمان به موقع آن، راهکاری ارائه داده که با خانواده درمانی جدید، تفاوت اساسی دارد.
طبق نظریه «خانواده درمانی» جدید، درمان گر، وقتی به سراغ خانواده می‌رود که آسیب و اختلال روانی در یک عضو یا دو عضو، به عنوان مرض و عارضه‌ی‌ پابرجا جلب توجه کند. باور درمان گر این است که فرد در چارچوب محیط اجتماعی‌اش در نظر گرفته شود؛ فرد نمی‌تواند جدا از سایر اعضای خانواده باشد،‌ پس باید ساخت گروه خانواده تغییر کند تا اعضای آن هم تغییر کند. (36) خانواده درمان‌گر، به گونه مردم شناس باید به فرهنگی که با آن کار می‌کند ملحق شود و در داخل سیستم خانواده، فشار آن را تجربه کند و برخلاف مردم شناس - که به شناخت بسنده می‌کند - باید آن فرهنگ را تغییر دهد. وارد سیستم خانواده شدن؛ یعنی شبیه شدن با اعضای خانواده و تقلید کردن از آن‌ها، کار دشواری است، ولی بدون این نوع برون سازی، درمان‌گر نمی‌تواند موفق به بازسازی خانواده شود. (37)
نظریه خانواده درمانی قرآن، با واگذاری مسئولیت درمان به اعضای خانواده و خویشاوندان، از اقدام زودهنگام و پیش از ریشه دار شدن آسیب، حمایت می‌کند. به همین دلیل از واژه «خوف نشوز» استفاده می‌کند که اشاره دارد به آغاز نمایش علائم هنجارشکنی توسط زن، شوهر یا هر دو.
به تعبیر دیگر، قرآن از این ایده حمایت می‌کند که اسرار خانواده نباید به بیرون از خانواده درز کند. در جامعه تنها بعضی اعضای خویشاوندان می‌توانند در بعضی شرایط، در جریان مشکلات خانواده به صورت تفصیلی قرار بگیرند. و آن، زمانی است که زن و شوهر، هر دو روابطشان را گل آلود ببینند.
مرد و زن هر دو موظف‌اند که همدیگر را زیر ذره بین قرار دهند. هرگاه نشانه‌ها‌ی‌ انگیزه آسیب زنی به روابط زناشویی را در رفتار همدیگر مشاهده کردند، بی درنگ دست به کار شده، از توسعه و رشد آن جلوگیری نمایند.
بدین ترتیب در نظریه قرآن، مشکل ورود درمان گر در سیستم خانواده و خود را عضو آن قلمداد کردن - به گونه‌ای که سایر اعضا بپذیرند - وجود ندارد؛ چه آن که درمان‌گر از پیش، در خانواده یا خویشاوندان عضویت حقیقی دارد و می‌تواند زودهنگام متوجه آسیب شده، آهنگ درمان کند.
قرآن درباره نقش و راهکارهای مورد استفاده زن و مرد در امر خانواده درمانی و کنترل اختلال رؤیت شده در خانواده می‌گوید:
(وَاللَّاتِیْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغَوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً...)؛ (38)
زمانی که از سرکشی‌شان بیم دارید، پند دهید، در رخت خواب تنها گذارید و تنبیه کنید. پس اگر از شما فرمان بردند، دنبال راهی بیدارگر بر ضد آن‌ها نباشید.
(وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَیْرٌ...)؛ (39)
اگر زنی از شوی خویش بیم سرکشی و روی گردانی داشته باشد، مانعی ندارد با هم صلح کنند و [البته] صلح بهتر است.
کارآمدترین سرفصل نظریه خانواده درمانی در قرآن، درمان خانواده توسط خویشاوندان است که «ابن عربی» از آن به عنوان یکی از اصول قرآنی یاد می‌کند که بنیان شریعت را تشکیل می‌دهد و با اظهار تأسف از این که در عصر وی، در تمام شهرهای کشورش، اثری از اجرای این طرح قرآنی به چشم نمی‌آید، می‌گوید:
"وقتی که تمام قضات را به اجرا و احیای این اصل فراخواندم، جز یک قاضی، کسی جواب مثبت نداد." (40)
رشیدرضا نیز با سوگمندی، می‌گوید:
"در حالی که فساد در خانواده‌ها در حال گسترش است و از والدین به بچه‌ها سرایت می‌کند، کسی وجود ندارد که این سفارش گران مایه، به عنوان واجب یا مستحب عمل کند." (41)
قران نقش درمان گری را وقتی به خویشاوندان واگذار می‌کند که روابط زناشویی از سوی زن و شوهر، به تهدید گرفته شود و نشانه‌ها‌ی‌ حق کشی در رفتار هر دو به چشم آید. در چنین شرایطی قرآن می‌فرماید:
(وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَماً مِنْ أَهْلِهَا إِن یُرِیدَا إِصْلاَحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِیماً خَبِیراً)؛
اگر از ناسازگاری میان زن و مرد بیم داشتید، داوری از خویشاوندان شوهر و داوری از خویشاوندان زن برانگیزید، اگر آن دو طالب اصلاح باشند، خداوند میانشان سازگاری پدید می‌آورد، همانا خداوند دانا و آگاه است.
مفسران و فقیهان، پرسش‌هایی از این دست را در خصوص این آیه، مهم دیده و طرح کرده‌اند که چه کسی مخاطب آیه است؛ و کسی که برانگیخته می‌شود، داور است یا وکیل؟ دو نفری که برای حل مشکل خانواده تعیین می‌گردند، می‌توانند تصمیم بر طلاق و جدایی زن و شوهر بگیرند یا نه؟ جز خویشاوندان، کس دیگری اجازه ندارد که به ایفای چنین نقشی همت گمارد یا نه؟
در کنار دیدگاه‌هایی که خود زن و مرد، فرمانروایان و مؤمنان را مسئول می‌شناسد، برخی این احتمال را نیز مطرح می‌کنند که مخاطب آیه، خویشاوندان دو طرف است. این احتمال طرف دار چندان جدی ندارد، ولی با ظاهر قرآن، قضاوت عقل و سنت، سازگاری بیشتری نشان می‌دهد، زیرا براساس بیان صریح قرآن، کار خانواده درمانی، باید توسط خویشاوندان، صورت گیرد. واگذاری یا مشروط کردن این کار، به دستور حکومت،‌ دلیلی ندارد، به ویژه با توجه به این واقعیت‌ها که خویشاوندان به صورت طبیعی در جریان مشکل قرار می‌گیرند و انگیزه ذاتی برای اقدام و زمینه عاطفی برای اجرا هم دارند.
سرنوشت دین و بنای زن و مرد بر افشا نشدن اسرار خانواده است و دولتی شدن این نوع تنش زدایی، به معنای بازاری شدن ماجرای درون خانوادگی است. بسیاری اوقات، خانواده و خویشاوندانش، در سایه حکومت طاغوت منش یا کافر زندگی می‌کنند که دین، مراجعه و دادخواهی از آن را ناروا می‌داند. گستردگی آشفتگی خانوادگی در این سطح، به قدری وسعت دارد که در حوصله حکومت نمی‌گنجد.
در روایتی که تمام مفسران و فقها به نقل آن پرداخته‌اند نیز همراهان زن و مرد - که یقیناً خویشاوندان ایشان بوده‌اند - مسئول تعیین داور شناخته شده‌اند، و نه خود علی (علیه السلام):
زن و مردی - که هر کدام را جمعی از مردم همراهی می‌کردند - به امام علی (علیه السلام) مراجعه کردند. امام (علیه السلام) فرمود: این دو را چه ماجرایی است؟ گفتند: بین آن‌ها، ناسازگاری پدید آمده است! امام فرمود: از خویشاوندان هر کدام داوری را برگزینید. سپس به دو داور فرمود: می‌دانید چه مسئولیتی دارید؟ اگر نظرتان این است که آن‌ها با هم بمانند، حکم با هم ماندن آن‌ها می‌کنید و اگر نظرتان بر این قرار است که از هم جدا شوند، حکم به جدایی آن‌ها می‌کنید. پس زن گفت: راضی هستم به کتاب خدا! چه به ضررم باشد و چه بر نفعم! مرد گفت: به جدایی رضایت نمی‌دهم؟ امام فرمود: به خدا سوگند، تن دادنت به داوری، دروغ است، مگر این که اقرار کنی؛ به گونه‌ای که زن اقرار کرده است.
قسمت پایانی روایت از صلاحیت و اختیارات گسترده داوران پرده برمی‌دارد (و گویا این نکته را مورد تأکید قرار می‌دهد که تعیین پیش شرط، در حقیقت دعوت به طرف داری از یک طرف دعوا می‌باشد که با داوری عادلانه سازگاری ندارد) وگرنه، همان گونه که تلقی وکالت از آیه، مخالف نص آن می‌باشد، انتخاب گزینه طلاق - با استناد به آیه - توسط داوران نیز مخالف صراحت قرآن است که تأکید بر آسیب زدایی و کارآمدی قطعی این گونه از خانواده درمانی دارد؛ بنابراین اگر درمانی صورت نمی‌گیرد، راز آن را باید در ناکارآمدی و ناتوانی درمان گر جست و جو کرد و دنبال داور دیگری بود؛ به همین دلیل، شهید ثانی می‌گوید:
"شایسته‌ی‌ داوران است که در تلاش‌شان، خلوص نیت و قصد اصلاح داشته باشند. پس کسی که در تلاش شایسته‌اش حسن نیت دارد، خداوند تلاشش را نیکو قرار می‌دهد و این، سبب تحقق خواسته او می‌گردد، چنان که قرآن بدان اشاره دارد: «اگر دو داور اراده اصلاح داشته باشند، خداوند، وفاق بین زوجین را مقدر می‌کند». مفهوم شرط این است که ناکامی داوران و تداوم ناسازگاری بین زن و شوهر، بازتاب دهنده فساد نیت دو داور است و این که آن دو با همدلی و توافق در پی اصلاح نبوده‌اند؛ بلکه در نیت یکی، یا هر دو، فساد وجود داشته، به همین دلیل به مرادشان نرسیده‌اند." (42)
رشیدرضا نیز از آیه همین مطلب را می‌فهمد و تأکید می‌کند که براساس آیه، اگر اراده داوران درست باشد، وفاق حتماً حاصل می‌آید. این نشانه اهتمام خداوند نسبت به تحکیم نظام خانواده‌هاست که در مقابل سازگاری، از جدایی یادی نمی‌کند، تا بدین وسیله بفهماند که جدایی نباید به وجود آید. (43)
عادلانه بودن داوری، مورد تأکید است. در خصوص خانواده علاوه بر رعایت عدالت، احیای مجدد صمیمیت در محیط خانواده نیز هدف داوری قلمداد شده است؛ بر این اساس، شایستگی داور در این باب، معنایی خاص دارد. علاوه بر زمینه‌ها‌ی‌ طبیعی از قبیل: آشنایی بیشتر داوران با وضعیت درون خانوادگی، علاقه مندی شدید آن‌ها به بازگشت صلح و دوستی در خانواده، آرامش خاطر زن و شوهر در مقام بیان آنچه که در ضمیرشان دارند، از دوستی، کینه، اراده با هم ماندن، از هم جدا شدن و دلایل هر کدام که بازگویی آن‌ها با بیگانه، از نظر آنان ناخوشایند می‌باشد، فضایل اکتسابی چونان: مهرورزی، مهارت قناعت دهی (44) و صالح بودن (45) نیز جزء شرایط داوری داوران فامیلی قلمداد شده که به روزرسانی آن‌ها، مستلزم آشنایی با روان شناسی خانواده و فن روان درمانی خانواده خواهد بود.
روش کاری داوران در تفاسیر و کتاب‌ها‌ی‌ فقهی این گونه توضیح داده شده که هر کدام از دو داور، با خویشاوند خود، به تنهایی می‌نشیند تا در جریان گفتنی‌ها و تمایلات او قرار گیرد (46) و ظالم و مظلوم را بشناسد. سپس دو داور، طی نشستن، عوامل ناساگاری را در پرتو دانستنی‌ها و شنیدنی‌هایی که به دست آورده‌اند، به مطالعه می‌گیرند تا مقصر اصلی و راه‌ها‌ی‌ درمان آشفتگی روابط زناشویی را مشخص نمایند. در نهایت، هر کدام به سراغ فامیل خود می‌روند تا مسئولیت و وظیفه او را در پدیده ناسازگاری و درمان آن، به وی گوشزد کنند. (47)
ولی ظاهر قرآن و چارچوب نهفته در آن، شمول دارد و تمام گونه‌ها‌ی‌ آشفتگی خانوادگی و اقدامات فعالیت‌هایی را که در جهت بازگشت صمیمیت و به هم وابستگی به خانواده مؤثر است، دربرمی‌گیرد. براساس این معیار، نشست‌ها‌ی‌ مشترک و مرکب از دو داور و اعضای خانواده، اگر مفید تشخیص داده شود نیز مشروعیت و مطلوبیت پیدا می‌کند.
به هر حال فیصله‌ها‌ی‌ داوران، نافذ است. دستگاه قضایی حق ندارد چیزی به آن بیفزاید یا کم کند. (48) شروط پیشنهادی آن‌ها در صورت سازگاری با شرع، لازم الاجراست (49) و جلوگیری از تخلف، با نظارت مشترک حاکم و خویشاوند، قابل تأمین است.

آخرین سخن

یاری رسانی به خانواده توسط خویشاوندان، با هر سه گونه‌اش، فعلاً در جامعه دینی وجود خارجی ندارد. ازدواج‌ها رو به تصادفی شدن و همسان گزینی دینی با کمک خویشاوندان رو به فراموشی است. پیوندهای خویشاوندی، تنها زمینه ساز حضور اعضای فامیل در تالار عروسی برای صرف ولیمه است و زندگی مشترک زناشویی، با زورآزمایی و انگیزه چیره شدن آغاز می‌شود. آسیب‌ها‌ی‌ خانوادگی، زودهنگام به سراغ زن و شوهر می‌آید، نوزاد بینوا، در میدان نبرد، چشم به جهان می‌گشاید و زندگی را به تجربه می‌گیرد. بسیاری از این آشفتگی‌ها ریشه در فراموشی طرح صله رحم و غفلت از احیای پیوند خویشاوندی دارد که اینک با وجود داشتن جایگاه والا در متن دین، فاقد دانش، آموزش و کارشناس می‌باشد. باید اذعان داشت که:
صلةُ‌ الرحم تعمِّرُ الدریارَ و تَزید فی الأعمارِ؛
با صله رحم آبادانی و شادابی را می‌شود به جامعه و خانواده بازگرداند.

پی‌نوشت‌ها:

1. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ما بُنی فی الاسلامِ بناءٌ أحبّ إلی اللهِ من التزویج»؛ بحارالانوار، ج 100، ص 222.
2. جهت مطالعه حالات روحی و غریزه جوانان، اعم از زن و مرد، ر.ک مویس دبس، بلوغ، ترجمه حسن صفاری؛ سید ابراهیم سجادی، «همگرایی و فروپاشی نهاد خانواده در نگاه قرآن»، پژوهش‌ها‌ی‌ قرآنی، ص 170.
3. مبانی جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، ص 237.
4. باقر ساروخی، مقدمه‌ای بر جامعه شناسی خانواده.
5. نور، آیه 26.
6. همان، آیه 3.
7. وسائل الشیعة، ج 14، ص 229.
8. متقی هندی، کنزالعمال، ج 16، ص 295.
9. همان.
10. حسین نجاتی، روان شناسی زناشویی، ص 50.
11. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 222.
12. منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، ص 634.
13. حقوق زن در اسلام و اروپا، ص 101.
14. هری، س.‌تری یاندیس، فرهنگ و رفتار اجتماعی، ترجمه نصرت فتی، ص 216.
15. نور، آیه 32.
16. علی النهدی، کنزالعمال، ج 16، ص 290.
17. زمخشری ضمن این که خود، شش دلیل اقامه می‌کند بر این که مراد از آیه مورد بحث، ولی و سرپرستی دختر جوان و شوهر ناکرده است، این تلقی را دیدگاه مالک نیز معرفی می‌کند. مرحوم طبرسی این نظر را نظر جمعی از علمای شیعه و نظر شافعی می‌داند: ر.ک: تفسیر الکشاف، ج 1، ص 463 و مجمع البیان، ج 1، ص 341.
18. بقره، آیه 237.
19. خانواده و خانواده درمانی، ص 46.
20. بحارالانوار، ج 100، ص 219.
21. روم، آیه 21.
22. ابراهیم سجادی، قوامیت مردان بر زنان در خانواده، پژوهش‌ها‌ی‌ قرآنی، شماره 149، ص 35-36.
23. جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، ترجمه‌ی‌ لوئیز عندلیب و اشرف عدیلی، ص 51.
24. نساء، آیه 19.
25. رشیدرضا، تفسیر المنار، ج 4، ص 456.
26. طبری، جامع البیان، ج 2، ص 467.
27. مجمع البیان، ج 2، ص 24.
28. نظام حقوق زن در اسلام، ص 148 و 210.
29. جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، ترجمه لوئیز عندلیب و اشرف عدیلی، ص 45.
30. خانواده و خانواده درمانی، ص 87.
31. بقره، آیه 187.
32. همان، ص 47.
33. امینی، الغدیر فی کتاب و السنة و الادب، ج 1، ص 369 به نقل از: درآمدی بر نظام خانواده در اسلام، ص 185.
34. وسائل الشیعه، ج 14، ص 42.
35. محمدحسین فرجاد، آسیب شناسی اجتماعی ستیزه‌ها‌ی‌ خانواده و طلاق، ص 108.
36. خانواده و خانواده درمانی، ص 22.
37. همان، ص 168-169.
38. نساء، آیه 34.
39. همان، آیه 128.
40. ابن عربی، احکام القرآن، ج 1، ص 421.
41. تفسیر المنار، ج 5، ص 79.
42. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج 8، ص 369.
43. تفسیر المنار، ج 5، ص 79.
44. تفسیر الکشّاف، ج 2، ص 72.
45. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 505.
46. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج 85، ص 369.
47. المفصل فی احکام المرأة و البیت المسلم، ج 8، ص 424.
48. همان، ص 433.
49. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج 8، ص 371.

منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان، (1391)، زن و خانواده در افق وحی، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول