نویسنده:حجة‏الاسلام دکتر مرتضى آقاتهرانى
منبع:فصلنامه معرفت

بحث اهمال‏ کاری، از جمله مباحث به ظاهر کوچک اما بسیار مهمی است که ریشه‏ای اخلاقی و روانی دارد. در این مقاله نویسنده محترم سعی نموده است که از منظر روان‏شناختی و با رویکرد رفتار درمانی به این معضل بپردازد و از منظر منابع دینی، نقلی و عقلی، کتاب و سنّت نیز آن را مورد توجه قرار دهد.

1. تاریخچه بحث

مسأله اهمال‏ کاری در منابع اسلامی از دیر باز مورد توجه بوده و در روایات و ادعیه درباره آن سخن به میان آمده است. امیدوارم که در این نوشته، قلمرو بحث به روشنی نشان داده شود تا راه بهره‏وری بیش‏تر از آیات و روایات به روی آیندگان باز گردد. ناگفته نماند که علمای اخلاق و عرفای اسلامی، پیوسته اهل سیر و سلوک را از ابتلا به این نابهنجاری اخلاقی رفتاری بر حذر می‏داشته اند.(1)
این واژه در غرب، به ویژه در عرصه روان‏شناسی، حدود چهل سال است که مطرح شده‏است.(2) تنها استاد روان‏شناسی که درباره تاریخچه اهمال‏ کاری بحث کرده است، "پل ت. رینجن باخ"(3) می‏باشد. وی کتابی به نام بررسی تاریخی علل اهمال‏ کاری(4) تألیف کرده است. هرچند موضوع انتخابی او جالب است، اما کمک چندانی برای حل مسأله ارائه نداده است.(5) پس از وی، دو نفر از نویسندگان به نام‏های "آلبرت آلیس"(6) و "ویلیام جیمزنال"،(7) به نگارش کتاب روان‏شناسی اهمال‏ کاری(8) همت گماردند که در نوع خود کاری بدیع و قابل ارائه است.اما دغدغه خاطر نگارنده این است که این آسیب را بازشناسی کرده و راه تحقیق را صرفا به تجربه محدود نسازد و از راه‏کارهای وحیانی نیز در این زمینه نیز بهره ببرد.

2. تعریف اهمال‏ کاری

روان‏شناسان در تعریف اهمال‏ کاری گفته‏اند: اهمال‏ کاری این است که کاری را که تصمیم به اجرای آن داریم به آینده موکول کنیم.(9) در یک کلمه می‏توان گفت: جوهره این آسیب روانی "به تعویق انداختن، تعلل ورزیدن، سبک گرفتن و سهل انگاری در کار" است. بنابراین، اهمال هم در امور فردی و هم جمعی معنا و مفهوم پیدا می‏کند. در نهایت می‏توان گفت: در همه این معانی نوعی "این دست آن دست" کردن نهفته است.
در زبان عربی واژه‏های "کسل، ضجر" مرادف اهمال‏ کاری است. عناوینی چون "تهاون"(10) و "إبطاء" چندان دور از این واژه نیستند.(11) دو واژه "مماطله" و "تسویف" نیز مرادف اهمال‏ کاری اجتماعی است که در قول و قرارهای زمانی تحقق پیدا می‏کند. در کلام صاعدِ امام سجاد علیه‏السلام در دعای ابوحمزه این‏گونه آمده است: «و قد افنیت بالتسویف و الآمال عمری»؛(12) خدایا من عمرم را به امروز، فردا کردن (در عمل به عهد و پیمانی که با تو داشته‏ام) و آرزوهای طولانی و بلند، گذرانده‏ام. در دعای کمیل تحت عنوان "مطال" این‏گونه آمده است: «و خدعتنی الدنیا بغرورها، و نفسی بجنایتها و مطالی»؛(13) دنیا به وسیله فریفتن خود و نفسم به جنایت و سهل‏انگاریش مرا گول زده است.
واژه "بطئ" به معنی کُندی، معنای "اهمال" را می‏رساند. «و ان کنت بطیئا حین یدعونی»؛(14) گرچه هنگامی که تو مرا به سوی خود خوانده ای، من کندی (سستی) به خرج داده‏ام. «او لعلک آلف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی»؛(15) خدایا! مبادا مرا مأنوس به هم صحبتی آنان که عمر خود را به بیهودگی می‏گذرانند دیده‏ای، که توفیق دعا و عبادت را از من گرفته‏ای؟
بنابراین، اهمال‏ کاری آسیبی روانی است که از حالات نفس آدمی است. امام علی بن الحسین علیه‏السلام در مناجاتی به درگاه خداوند این‏گونه از نفس خود گلایه دارند: «الهی الیک اشکوا نفسا بالسوء ... و تسوّفنی بالتوبة»؛(16) خدایا از نفسم شکْوه دارم که... توبه امروزم را به فردا می‏افکند. امام به روشنی تسویف را از حالات نفس انسانی دانسته‏اند.

3. ویژگی‏های اهمال‏کار

1. اهمال‏کار، تصمیم به انجام کاری می‏گیرد ولی بدون علت شناخته شده آن را به تعویق می‏اندازد.
2. بی شک همگان، حتی مبتلایان به اهمال‏ کاری، این آسیب روانی را نکوهش کرده و از آن تنفر دارند؛(17) زیرا این حالت در واقع، مصداق ناسپاسی است، حال آن‏که، انسان‏ها بر مبنای فطرت خود تمایل به سپاس‏گزاری دارند و به آن اظهار علاقه می‏کنند. بنابراین، این بیماری را برخود و دیگران بر نمی‏تابند.
3. اهمال‏ کاری به سرعت به صورت عادت در افراد ظاهر می‏شود و از نظر آماری، این عادت نزد بیش‏تر مردم رایج است. آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال می‏گویند: حدس ما آن است که 95 درصد مردم به این بیماری مبتلا هستند.(18) پس، درمان آن به سهولت انجام پذیر نخواهد بود. بدین جهت، امام حسن عسکری علیه‏السلام می‏فرمایند: «رد المعتاد عن عادته کالمعجز»؛(19) کسی که به چیزی عادت کرده، باز گردانیدن او از عادتش شبیه معجزه است.
4. این بیماری مسری است و از حالتی به‏حالت دیگر و از انسانی به انسان دیگر و از فرد به جامعه و از جامعه‏ای به جامعه دیگر سرایت می‏کند. بنابراین، باید به تأثیر و تأثرات آن توجه جدی داشت؛ چرا که می‏تواند به خانواده، جامعه، ملت و فرهنگ یک کشور آسیب رساند. پژوهش‏های روان‏شناسی بالینی نشان می‏دهد که این عادت در جوامع مختلف شایع و روندی رو به رشد دارد.(20)

4. انواع اهمال‏کاران و مراتب آن

انسان‏ها گاه به چیزی آگاهی می‏یابند و گاه نسبت به آن جاهل‏اند. امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام می‏فرمایند: «... و عالمکم مسوّف»؛(21) آن‏که عالم و آگاه است در امور روزمره به اهمال‏ کاری مبتلا می‏شود و در زمانی دیگر به آن معتاد می‏شود. ولی همه‏به‏یک‏نوع‏اهمال مبتلانیستند.بنابراین،اهمال‏ کاری دارای‏انواع ومراتب‏متعددی‏است.(22)می‏توان‏گفت:اهمال‏کاران همگی با صورت مسأله برخورد یکسانی ندارند، چنانچه:
1. برخی اهمال‏کاران اصلاً توجهی به رفتار مسامحه آمیز خود ندارند. در واقع، به نوعی مبتلا به غفلت هستند.(23) بنابراین، باید در انتظار طلوع بیداری آنان ماند؛ یا خود بیدار شوند و یا بیدارشان کنند.
2. بعضی به این رفتار خود اعتراف داشته ولی قضاوتی درباره آن ندارند. از آن‏جا که این افراد به زشتی آن پی نبرده‏اند، به فکر اصلاح خود برنمی‏آیند.
3. گروهی از اهمال کاری خود آگاهی دارند ولی آن را چندان زشت نمی‏شمارند و حتّی این برچسب را به خود می‏پذیرند. درمان ایشان نسبت به گروه‏های پیشین، قدری مشکل‏تر است. قرآن کریم این گروه را بیش از همه به خسران و زیان نزدیک دیده است، آن‏جا که می‏فرماید: «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا، الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» (کهف: 103و104)؛ (ای پیامبر) آیا به شما خبر دهیم که زیان‏کارترین (مردم) در کارها چه کسانی هستند؟ آن‏ها که تلاش‏هایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده، با این حال، می‏پندارند کار نیک انجام می‏دهند.
4. افرادی که به این نارسایی اخلاقی، روانی توجه پیدا کرده و خود را نیز بر این رفتار نابهنجار سرزنش و ملامت می‏کنند، اما راهکار درمان و برخورد مناسب با آن را نمی‏دانند.
نکته: باید توجه داشت که درست به همین دلیل، میزان تأثر و ناراحتی اهل اهمال و تساهل نیز یکسان نیست.

5. آثار اهمال‏ کاری

آثار اهمال‏ کاری را می‏توان در اموری چند خلاصه کرد که عبارتند از:
1. بیش‏تر افراد از تأخیر در انجام کار خود و دیگران پشیمان و ناراحتند.
2. اهمال‏کاران در خود احساس پوچی و بی ارزشی می کنند. حضرت باقرالعلوم علیه‏السلام بستر اهمال‏ کاری و تسویف را به دریایی تشبیه فرموده که غرق‏شدگان در آن ورطه را به هلاکت می‏رساند: «ایاک و التسویف، فانه بحر یغرق فیه الهلکی.»(24)
3. در بیش‏تر گزارش‏هایی که اهمال‏کاران داده‏اند، این نکته جلب توجه کرده که همه از بی‏اعتمادی به نفس خود گلایه کرده‏اند.(25)
4. بالاخره، استمرار بر اهمال‏ کاری انسان را به وادی حیرت و سرگردانی سوق خواهد داد. چنانچه امام صادق علیه‏السلام به این واقعیت اشاره می‏فرمایند: «... و طول التسویف حیرة.»(26)

6. نتیجه اهمال‏ کاری

شخص اهمال‏کار به چند عارضه مبتلا خواهد شد که برخی از آن‏ها عبارتند از:
1. افسردگی؛ این بیماری خود گواه و نشانه این است که اهمال‏کار می‏خواهد خود را از رنج اهمال‏ کاری نجات دهد. افسردگی دارای نشانه‏هایی چون: خستگی، سر دردهای شدید، بی‏خوابی، فشارخون و زخم معده است.
لازم به یادآوری است تا هنگامی که اهمال‏ کاری به شکل اعتیاد در نیامده، افسردگی ناشی از آن درمان‏پذیر است. اما هنگامی که اهمال‏ کاری عادت شد، درمان آن بسیار دشوار می‏شود.(27)
2. وحشت‏زدگی درونی، دلهره و احساس ترس های درونی؛
3. بی کنترلی و بریدگی.
ناگفته نماند که ویژگی‏های مزبور، خود از نشانه های شکست روحی شخص اهمال‏کار می‏باشند.(28)
بررسی علل اساسی و ریشه‏یابی اهمال‏ کاری
اگر بتوانیم اهمال‏ کاری را ریشه‏یابی کنیم، بی‏تردید درمان آن سهل و آسان خواهد بود. اینک نوبت آن فرا رسیده که به برخی ریشه‏ها و عوامل اساسی اهمال‏ کاری توجه کرده راهی برای درمان آن بیابیم.
روان‏شناسان چند عامل مهم را برای این آسیب روانی نام برده‏اند که آن‏ها را در دو دسته کلی، مورد بررسی قرار می‏دهیم:
1. آسیب‏ها و نابهنجاری‏هایی که مربوط به روان شخص اهمال‏کار است؛ همچون: خودکم‏بینی، توقع بیش از حد از خود، پایین بودن سطح تحمل، کمال‏طلبی وسواس‏گونه، اشتیاق به لذت‏جویی کوتاه مدت، فقدان قاطعیت، و عدم اعتماد به نفس.
2. آسیب‏هایی که در ارتباط با دیگر اشخاص و یا محیط اطراف، خود را نشان می‏دهد؛ مانند: نارضایتی از وضع موجود، عدم تسلط بر کار، نگرش منفی به کار، نگرش غیر واقع بینانه از دیگران، احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران، لجبازی با دیگران، اهمال‏ کاری و پرخاشگری انفعالی، بر چسب زدن به این و آن.

الف. آنچه تنها به شخص اهمال‏کار بستگی دارد

1. احساس خودکم بینی:(29) این احساس بر اثر سه برخورد اجتماعی حاصل می‏شود.
1. کسی که از خود توقع دارد که کاری که به انجام می‏رساند، از همه بهتر و کامل‏تر باشد همیشه رفتار او همراه با ترس، اضطراب و تشویش ناخواسته است.(30)
2. به طور طبیعی همه خواهان جلب محبت دیگران هستند، ولی چون نمی‏توانند به اوج آن دست یابند، بنابراین، رنجیده خاطر شده و در نهایت نسبت به آنان خصومت می‏ورزند.(31)
3. هرکس دوست دارد بر ضعف شخصیت خود غالب آید، اما درصد کمی از انسان‏ها بر آن فایق می‏آیند. درنتیجه، به اضطراب و نا امیدی مبتلا می‏گردند.
به نظر می‏رسد، بهترین درمان برای رهایی از این حالت این است که انسان کاری کند که به حیطه ولایت خداوندی وارد شود تا به آرامشی جدی دست یابد. ولایت به معنای سرپرستی است؛ بر مبنای تحقیقی درون دینی، تعلّق تدبیر خداوند بر موجودات ذی شعور (مانند انسان) همان ولایت است. تا آنجا که دانسته شده خداوند متعال بر بندگان سه گونه ولایت دارد: ولایت عام، ولایت خاص، و ولایت اخص. ولایت عام آن‏گونه تدبیری است که بر همگان، خواه مؤمن ویا بی ایمان، یکسان اعمال می‏گردد. اما هر که از ولایت عام خداوند بهره برد و از این نعمت سپاسگزاری کند، خود را در معرض لطف ویژه او، یعنی ولایت خاص، قرار می‏دهد. ولایت اخص، گونه ای برتر با شکری بی حد و حصر است که اختصاص به معصومان علیهم‏السلام دارد.(32) در قرآن آمده است: «الا ان اولیاء الله لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون» (یونس: 62). این‏جاست که با قدرت و قوایی بی حد و حصر و با شتابی غیرقابل تصور به جلو حرکت می‏کند.
2. دم بینی: برخی انسان‏ها زمان کوتاهی از عمر خویش را می‏بینند. گویا همه چیز امروز است و فردایی وجود ندارد، گو این‏که دم غنیمت باید شمرد. لیکن برنامه برای آینده نداشتن و تنها به امروز نظرکردن، برنامه‏ریزی را به مخاطره می‏اندازد. بسیاری از کسانی که به مادی‏گرایی تمایل دارند دارای چنین بینشی هستند. چنانچه یاران موسی علیه‏السلام وقتی از شرّ فرعونیان نجات یافتند، هنگامی که عبورشان به گروهی افتاد که در برابر بت‏ها به سجده افتاده بودند، بی‏محابا گفتند: «اجعل لنا الها کما لهم آلهه» (اعراف: 138)؛ ای موسی همان‏گونه که آن‏ها دارای بت هستند، برای ما هم الهه‏ای را قرار بده تا در برابر آن‏ها کرنش کنیم. همین اندیشه بیمارگونه بالاخره آنان را به گوساله‏پرستی سوق داد. این‏گونه افراد در امر دنیا هم موفق و پیروز نخواهند بود؛ چرا که تنها مزد امروز را می‏خواهند و به آینده بی‏توجهند.
3. توقع بیش از حد از خود: اگر شما در رفتار خویش توقع بیش از توان خود را داشته باشید، به ناچار نمی‏توانید به موقع به وعده خود وفا کنید. متأسفانه کامل‏گراها، ستارگان را هدف قرار می‏دهند ولی جز هوا نصیبشان نمی‏شود.(33) هرچند دقت در انجام کار برای خوب انجام گرفتن لازم است، اما تندروی در این خواسته نوعی آرمان گرایی است که منجر به شکست می شود. گفتاری از مولی علی علیه‏السلام گویای همین واقعیت است: «به راستی که زیان‏کارترین مردم در معامله و ناامیدترینشان در تلاش و کوشش کسی است که تن خویش را در راه به دست آوردن آرزوهای خود فرسوده کند...»(34)
بی‏شک توقع بیش از حد از دیگران نیز منجر به شکست و رو در رویی خواهد شد. امام علی علیه‏السلام در بیان دیگری می‏فرمایند: «من کلفک ما لاتطیق فقد افتاک فی عصیانه»؛(35) هر که تو را به آنچه در توان و طاقت تونیست وادار کند، در حقیقت تو را درگیر با خود کرده است.
4. پایین بودن سطح تحمل(36): کودک هرگاه از چیزی بدش آید، به وسیله جیغ کشیدن و فریاد زدن ناخوشنودی خویش را ابراز می‏دارد. به تدریج هرچه زمان می‏گذرد و او بزرگ‏تر می‏شود، بر اثر تجارب افزوده شده، قدرت تحمل‏پذیری او بالا می‏رود. برخی در برابر ناملایمات شکیبا و صبورند ولی بعضی‏ها خیلی زود از کوره در می‏روند.
به اعتقاد ما میزان تحمل پذیری افراد به سرشت، خُلق و خوی، میزان تأثر آن‏ها، ساختار فیزیولوژی(37) و قدرت اراده آنان بستگی دارد.(38) باید گفت: به طور کلی کسانی‏که به زندگی خوش‏بین‏ترند، ناملایمات زندگی را آسان‏تر گرفته و کار برای آنان رنج‏آور نخواهد بود.
5. کمال‏گرایی وسواس‏گونه: گرچه کمال‏جویی در نهاد همه انسان‏ها نهفته شده است و دقت برای خوب انجام گرفتن لازم است، اما کمال‏گرایی وسواس‏گونه راه مناسبی برای بالا بردن کیفیت نیست؛ چرا که همیشه برآیند وسواس جز اضطراب و عقب نشینی در انجام کار چیز دیگری نخواهد بود.
حضرت نبی‏اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در بیانی می‏فرمایند: «... یا اباذر ایاک و التسویف بأملک فانک بیومک و لست بما بعده فان یکن غد لک لم تندم علی ما فرطت فی الیوم»؛(39) ای اباذر، تو را از امروز و فردا کردن به خاطر آرزوی درازت بر حذر می‏دارم. چرا که تو برای امروزت هستی و نه برای روزهای آینده. بله، اگر [قدر امروزت را دانستی] و برای تو فردایی بود، برای آنچه در آن روز گذشته به دست آورده‏ای، هرگز پشیمان نخواهی شد.
6. لذت جویی و راحت‏طلبی(40): بسیاری از اهمال‏ کاری‏ها نتیجه لذت‏جویی آنی و بی‏تابی در رسیدن به خوشی زودگذر است؛(41) برای مثال، کسی که به برنامه‏های جدی درسی خود بی‏اعتناست و بیش‏تر وقت خود را، حتی در ایام امتحانات به بازی، شب‏نشینی، تفریح و... می‏پردازد و یا داوطلب دوره دکتری که به بهانه امتحانات سخت برای ورود به آن، از این فکر صرف‏نظر کرده و راه پیشرفت را بر خود مسدود می‏کند و... .

آفات لذت‏گرایی آنی و راه‏های درمان آن

برای این کوته‏بینی، آفاتی را می‏توان مورد توجه و دقت قرار داد؛ نظیر این‏که:
1. اگر شما در رفتار خود همیشه به لذت زودگذر بیندیشید و راحتی را بر همه چیز مقدم بدارید، نمی‏توانید با دیگران ارتباط بر قرار کنید. توجه به این نکته لازم است که در پَس ارتباطات اجتماعی، راحتی‏های فراوانی نهفته است که شما از ترس یک ناراحتی خیالی و موقت ذهنی، از مزایای آن صرف نظر کرده‏اید.(42) دراحادیث اهل‏بیت علیهم‏السلام به روشنی این مطلب گوشزد شده است. این‏جا به چند نمونه از آن‏ها اشاره‏ای خواهیم داشت: امیرالمؤمنین علیه‏السلام در گفتاری از آثار لذت‏ها پرده‏برداری می‏کنند: «کم من شهوة ساعه اورثت حزنا طویلاً»؛(43) چه بسا ساعتی کامروایی، اندوهی طولانی را به بارآورد و غم و غصه‏ای فراوان را در پی داشته باشد. و در بیانی دیگر، درباره کسانی که توجه به خطرات لذت‏های انحرافی داشته ولی با این همه آن را طلب می‏کنند، می‏فرمایند: «عجبت لمن عرف سوء عواقب اللذات کیف لا یعف!»؛(44) در تعجبم از آن کس که به نتایج بد لذت‏ها شناخت دارد ولی از آن دست نکشیده و عفت به خرج نمی‏دهد!
2. شما با تلقین به خود، به باروری این اندیشه که، تحمل دیگران کار دشواری است، کمک کرده‏اید. چرا به خود نمی‏گویید، من با وجود مشکلاتی که وجود دارد، سعی می‏کنم با دیگران رابطه برقرار کنم؟ برای من هیچ چیز تحمل ناپذیر نیست.(45)
3. روی آوردن به لذت‏جویی دراز مدت.(46) رفتار شما، به عنوان کسی که به لذت‏های آنی، یعنی زندگی لحظه‏ای، نمی‏اندیشد و به خوشی‏های آینده نظر دارد، کاملاً منطقی خواهد بود. برای دستیابی به لذت‏های ماندنی شکی نیست که باید انتخاب بهتری داشت. کسی که آرزوی رسیدن به مرحله فارغ التحصیلی را دارد، باید بتواند از تفریحات زودگذر صرف‏نظر کند تا وقت مناسبی برای مطالعه امتحانات خود پیدا کند. کسی که با وجود مشکلات موجود، اوقاتش را صرف کار آموزی‏های لازم می‏کند تا کار مشخصی را به عهده گیرد، در حقیقت مشکلات آنی را به خاطر آینده تحمل کرده‏است.(47) در دستورات اولیای دین هم مردم به ترک لذات ناپایدار برای رسیدن به لذات پایدار و ماندنی تشویق شده‏اند. از امام علی علیه‏السلام نقل شده است: «اسعد الناس من ترک لذة فانیه للذة باقیه»؛(48) خوشبخت‏ترین مردم کسی است که لذت ناپایدار (دنیا) را به خاطر لذت پایدار (آخرت) واگذارد.
7. فقدان قاطعیت: امروز روز تعطیلی اوست، تازه از خواب بیدار شده، اتاقش کثیف و همه چیز نامرتب است. او از آن وضع نفرت دارد، از خودش هم بدش می‏آید ولی نمی‏داند چه کند و از کجا شروع کند. این توصیف کسی است که دچار اهمال‏ کاری شده، و در نتیجه او را "مهمل" می‏نامند. کسی که از کار کردن می‏ترسد، در نتیجه باید کارش را مضاعف انجام دهد(49) و خود را بی محابا در معرکه اشتغال به آن کار بیندازد. بیانی از امیرالمؤمنین علیه‏السلام نقل شده که خود حاوی تحلیل روانی بلندی است. آن حضرت می‏فرمایند: «اذا هبت امرا فقع فیه، فان شدّه توقیه اعظم مما تخاف منه»؛(50) چون از کاری ترسیدی وارد آن کار شو، [زیرا] که خود را سخت پاییدن دشوارتر باشد از وارد نشدن در کار.
8. اضطراب: ناراحتی‏های ناشی از اضطراب، مانند تند بادی سهمگین بر وجود انسان می‏وزد، به گونه‏ای که هر وزش آن خود عاملی برای به تعویق انداختن کارهای دیگر است. آثار ترس به صورت هیجان، شرم، احساس گناه و افسردگی بروز می‏کند. با روش درمانی عقلانی ـ هیجانی با این آسیب‏های روانی می‏توان مبارزه کرد.(51) در ادامه، درباره این روش درمانی سخن خواهیم گفت.
اما درمان اضطراب از دیدگاه آیات قرآن کریم، به یاد خداوند بودن است: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (رعد: 28). و به گفته عرفای اسلامی، با استفاده از آیات الهی، نماز ذکر اکبر است: «و لذکر الله اکبر» (عنکبوت:45). چنان‏که تسبیحات حضرت فاطمه کبری علیهاالسلام «ذکر عظیم» دانسته شده است.(52) ناگفته نماند که ذکر زبانی در مرتبه‏ای دون ذکر قلبی و جوارحی قرار دارد.(53) در آخر توجه به این نکته ضروری است که کمال نهایی و سعادت حقیقی انسان در گرو رضایت و قرب الهی است و بس، نه این‏که همچون برخی اومانیست‏ها(54) چشم به دهان دیگر انسان‏ها دوخته و سر به آستان انسان‏های دیگر بساییم.

ب. مواردی که به شرایط محیطی بستگی دارد

اکنون به گروه دیگری از عوامل مؤثر در اهمال‏ کاری، که در ارتباط با دیگرانسان‏ها (یعنی غیر شخص اهمال‏کار) می‏باشند و نیز راه‏های درمان آن‏ها اشاره می‏کنیم:
1. نارضایتی از وضع موجود: برخی پنداشته‏اند که بها دادن بیش از حد به امور مادّی همچون: خوب خوردن، خوش گذراندن و ... از عوامل جدی خودکم‏بینی می‏باشد و خودکم‏بینی به اهمال‏ کاری منتهی می‏شود. اما باید گفت: دارایی و فقر در ابتلا به اهمال‏ کاری نقش چندانی ندارد. هرچند این خودکم‏بینی می‏تواند بر بستر دارایی و یا ناداری قرار گرفته و انگل‏وار به حیات خود ادامه دهد، ولی به نظر می‏رسد، آنچه بیش از همه در ایجاد اهمال‏ کاری مؤثر است عبارت است از: «پر توقعی و عدم رضایت از وضع موجود.» آری! پرتوقعی و نارضایتی از وضع موجود دو عامل مؤثر برای ایجاد سرخوردگی است.
در کتاب بشارة المصطفی لشیعه المرتضی آمده است: «اوصانی خلیلی ابوالقاسم علیه‏السلام بسبع لا ادعهن علی کل حال الی ان اموت: أن انظر الی من هو دونی و لا أنظر الی من هو فوقی...».(55) سلمان فارسی گوید: دوست گرامی‏ام رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مرا به چند نکته سفارش کردند که تا آخر عمرم آن‏ها را از دست نخواهم داد. یکی از سفارشات این بود: [در امور دنیای خود] به پایین دست خود بنگر، نه به بالا دست خود. در وضعیت دوم چون ترس از عدم موفقیت بر جان شخص، غالب می‏شود. بنابراین، او نمی‏تواند سعی و تلاش خود را با آرامش به انجام رساند و به شکست می‏انجامد. پس وحشت و اضطراب بار دیگر سرک کشیده، مانع موفقیت او می‏شود. بنابراین، هر کاری که شروع می‏کنید، باید از پیش، خود را برای مواجهه با برخی مشکلات پیش‏بینی نشده آماده سازید. در حالی که، این احتمال و آمادگی کاملاً طبیعی و منطقی است.
هربرت برث(56) معتقد است که «تحمل ناپذیری در میزان شناخته شده در فرد، موجب حرکت و سازندگی می‏شود، و در حد افراط، موجبات بی‏رمقی و رخوت او را فراهم می‏کند.»(57)
2. نگرش منفی نسبت به کار(58): اگر از شما رفتاری سر زند که آن را ناپسند و گناه تلقی کنید، بی شک از آن بابت در خود احساس شرمساری، انفعال، اضطراب و هیجان را فراهم ساخته‏اید. این هیجان می‏تواند عامل و موجب عقب انداختن کار شود. وقتی کار را در غیر زمان مقرر به استاد تحویل دادید و او از شما به خوبی تحویل نگرفت، شرمندگی فزونی یافته و پس از آن در انجام کار بعدی سردی بیش‏تری نشان خواهید داد که این همان اهمال‏ کاری است. بلکه سردی خود عامل پا برجایی اهمال در جان آدمی خواهد بود.(59)
برای درمان این آفت تلاش کنید از خطاها جدا پرهیز کنید تا اندیشه خود کم‏بینی در شما زدوده گردد و تقویت نشود. توجه داشته باشید که در اسرع وقت اقدام عملی را بر هر چیز دیگری مقدم بدارید.(60)

3. نگرش غیر واقع بینانه به دیگران

پل هاک(61) و آرونت بک(62) گفته‏اند: «افسردگی با خصوصیاتی همراه است. آدم افسرده خود را سرزنش کرده و از دیگران ترحم می‏طلبد. این حالت‏ها با حس بدبینی نسبت به این و آن همراه است. از نظر وی، همه چیز بد جلوه می‏کند، در حالی که مردم بد نیستند. زندگی زیبا و دوست داشتنی است.»(63)
بنابراین، اگر افسردگی درمان گردد و شخص به این باور برسد که باید خودش از درون با بدی‏ها و زشتی‏های خود به جنگ و ستیز برخیزد و از حوادث نترسد، به یقین با اهمال به مبارزه پرداخته‏است.
4. احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران(64): اگر انسان در برابر دیگران احساس مسؤولیت نکند و تنها خودمدار باشد، در نتیجه اهمیت چندانی به دیگران نداده و در ارتباط با این و آن کم می‏آورد.
برای درمان این مشکل، از روش جایگزینی می‏توان استفاده کرد؛ به این معنا که شخص لحظه‏ای بیندیشد که اگر او به جای دیگران بود دوست داشت که دوستانش با او چگونه برخوردی داشته باشند. امام علی علیه‏السلام در نامه‏ای به فرزندشان امام مجتبی علیه‏السلام نوشتند: «ای پسر جانم، سفارش مرا بفهم، و خود را میان خویش و دیگران ترازو قرار بده. یعنی از برای دیگری همان را بخواه که برای خود می‏خواهی و مخواه برای او آنچه را که برای خویش نمی‏پسندی و ستم مکن هم‏چنان‏که برای خود نمی‏پسندی. و نیکی کن همان‏طور که برای خود دوست‏داری.»(65) در کتاب شریف نهج‏البلاغه بیش از دو بار و در سایر متون اسلامی فراوان آمده است که در برخورد با دیگران از این روش جایگزین بهره برید. بی شک بدون این راه‏کار تفهیم و تفاهم و ارتباط درست با دیگران حاصل نخواهد شد؛ چرا که انسان بر مبنای خودمداری و خودمحوری می‏اندیشد و می‏گوید که چرا دیگران این انانیت را برنمی‏تابند.
5. لجبازی با دیگران: گاه بر اثر استیلای خشم و غضب، شخص از دیگری عصبانی شده و بر مبنای لجبازی با او به رفتاری نا مناسب (اهمال‏ کاری) دست می‏زند.
اما او باید بداند که راه اصلاح دیگران نه تنها لجبازی نیست که خویشتن‏داری، تسلط بر خود، و بر خورد مناسب با آن‏هاست. در بیانات اهل‏بیت علیهم‏السلام آثار بسیار بدی برای لجاجت و سر سختی در برابر دیگران آمده است که از جمله آن‏ها، اموری را می‏توان نام برد که عبارتند از: شر(66)، درگیری و جنگ و جدال(67)، نابودی(68)، بی‏رأیی(69)، خسران و ضرر(70)، فساد رأی(71)، ورود به کارهای بی‏اهمیت(72)، کینه(73)، خود را در معرض بلا و گرفتاری قرار دادن(74) و... .
6. تلاش در جلب رضایت همگان: «جو» به مؤسسه "زندگی منطقی در شهر نیویورک"(75) برای مشورت و درمان مراجعه کرده است. او از تن دادن به کارهای فراوان خود، برای جلب رضایت دیگران که او ناخواسته آن‏ها را از خود می‏رنجاند، شکوه داشت. همسرش از روی عصبانیت که چرا او فرصت ندارد به کارخانه برسد، منزل را ترک کرده است. او کار رسمی خود را بدین سبب نمی‏تواند به موقع انجام دهد. بنابراین، او از این جهت فردی اهمال‏کار معرفی شده است. در نتیجه، افکار او پریشان، درهم، مضطرب، و نگران گشته است. آری، به وی گفته می‏شود که این گرفتاری‏ها را خودش به وجود آورده است.
در حال حاضر، چاره آن است که بدون رودربایستی کارهای اضافی را ترک کند، به کارهای اصلی همت گمارد و اندیشه جلب رضای دیگران را از سر بیرون کند.(76) در نگرش اسلامی ما هرکس که خواهان وصول به کمال مطلق است، باید تمام همت خود را در جلب رضای خداوندی معطوف دارد که برترین کمال قابل تصور انسانی است. در کلام

وحى، کامل‏ترین انسان، حسین بن على علیه‏السلام ، این‏گونه توصیف شده است: «یا ایتها النفس المطمئنة، ارجعى الى ربک راضیة مرضیة ...» (فجر: 27و28)؛ اى صاحب نفس آرام، به سوى پروردگارت باز گرد در حالى‏که، او از تو راضى و تو از او خوشنودى. بنابراین، آخرین و نهایت راه، وصول به بارگاه و مقام رضا و جلب خشنودى حضرت بارى تعالى است.
7. اهمال‏کارى و پرخاش‏گرى انفعالى(77): شما خشم خود را فرو مى‏برید ولى بازتاب آن را به صورت کم‏کارى و یا سهل‏انگارى نشان مى‏دهید. بدین شکل، در حال رانندگى وقتى از گره خوردن ماشین‏ها به تنگ آمده‏اید و لحظه به لحظه بر عصبانیت شما افزوده شده، به جاى این‏که دقیقا در خط ویژه خود رانندگى کنید تا نظم بر قرار گردد، خود مرتکب خلاف شده، تلاش مى‏کنید تا از خط میانى بگذرید. عجیب‏تر این‏که، به جاى حل مسأله، شما با این لج‏بازى مشکل‏ساز شده و به اعتراض دیگران با بى‏اعتنایى برخورد مى‏کنید. البته، همیشه رفتار بازتابى به شکل پرخاش‏گرى تجلى نمى‏کند، بلکه گاه با بى‏اعتنایى، کم‏کارى، عدم پذیرش خیرخواهى، و تنها گوش‏دادن و لجبازى کردن برخورد مى‏شود.
اما درمان این آفت، تنها کنترل خود با حفظ خون‏سردى و آرامش است. باید توجّه داشت که برخى امور از اختیار ما خارج است.(78)

درمان اهمال‏کارى

پیش از این گفته شد که، اهمال‏کارى از جمله آسیب‏هاى روانى است که تکرار تدریجى آن به شکل اعتیاد درآمده و شخص معتاد به اهمال‏کارى، ناخواسته زمان را به تأخیر انداخته و فرصت‏ها را از دست مى‏دهد. اینک در این‏جا برآنیم تا برخى فنون کاربردى را براى درمان این بیمارى روانى برشماریم.

الف. درمان اهمال‏کارى در شرایط زمان و مکان

پس از پایان بررسى برخى از علل و ریشه‏هاى اساسى اهمال‏کارى، اینک به درمان یک نوع خاص آن (اهمال‏کارى در زمان و مکان) خواهیم پرداخت.
1. قدرشناسى از فرصت به دست آمده: نکته قابل ملاحظه این‏که، شخص اگر گذر زمان و فرصت‏هاى پیش‏آمده را درک نکند و حرکت زمان را به فراموشى سپرد، در واقع، خود را گول زده است. براى درمان وقت ناشناسى امورى را مى‏توان توصیه کرد:
1. توجه به ضایع‏سازى عمر که با گذر آن، تدبیرى بر جبرانش نیست. بیانى از کامل‏ترین انسان، پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است: «یا أباذر ایاک و التسویف بأملک...»؛(79) اى ابوذر تو را از اهمال‏کارى برحذر مى‏دارم.
2. سپس در بیان ضرورت این نکته فرموده‏اند: «فإنک بیومک و لست بما بعده...»؛(80) چرا که تو براى امروز هستى نه براى فردا.
3. «فإن یکن غد لک لم تندم على ما فرطت فى الیوم...»؛(81) توجه داشته باش که اگر فرصت را غنیمت شمردى و فردایى نداشتى، پشیمان نمى‏شوى که روز خود را از دست داده‏اى.
2. تعیین وقت معین براى انجام هر کار:(82) از حضرت على علیه‏السلام نقل شده است: «کل مؤجل یتعلل بالتسویف»؛(83) آنان که (در انجام کار) مهلت دارند، در انجام آن کوتاهى مى‏کنند. اغلب اهمال‏کارى‏ها نتیجه عدم آگاهى شخص از وقت معین براى انجام آن کار است. اگر انجام کارى را مطلق و بدون قالب‏گیرى زمانى در نظر بگیریم، معمولاً اهمال به آن راه مى‏یابد.
براى درمان، باید شخص زمان را بشناسد و بر آن مبنا کار را اندازه گیرى کند؛(84) یعنى براى هرکارى زمان پایان در نظر بگیرد.
3. تعیین دقیق تاریخ تحویل:(85) با توجه به این‏که راه پیش‏گیرى از اهمال در انجام کار، تعیین وقت معین براى پایان آن است، لازم است در اندازه گیرى زمانى و مقایسه توان خویش در اجراى به موقع آن دقت کافى داشته باشیم.
4. استفاده از طرح پنج دقیقه‏اى:(86) براى این‏که از ایستا بودن خود در انجام کار جلوگیرى کنید، زمان را به اجزاى مختلف تقسیم نمایید. به این شکل که، براى شروع هر کار تنها بر مبناى پنج دقیقه وقت در نظر بگیرید و پنج دقیقه پنج دقیقه براى خود برنامه‏ریزى کنید. کوتاه بودن زمان، به شما کمک مى‏کند تا کار را به انجام رسانید.
5. استفاده از فن «جزء جزء»:(87) کار خود را به بخش‏هاى کوچک‏تر تقسیم کنید تا بتوانید بر آن مسلط شده و از عهده انجامش برآیید؛ به عنوان مثال، هر پنج صفحه مقاله خود را بخشى به حساب آورده و پس از انجام هر بخش، پاداشى مناسب براى خود در نظر بگیرید، سپس به انجام سایر بخش‏ها بپردازید.(88)
6. اولویت‏بندى کارها:(89) اشخاص براى خود وظایف گوناگونى را در نظر مى‏گیرند. هرکسى باید بتواند کارهاى با اهمیت‏تر را با اولویت اول انجام دهد. این تقسیم‏بندى، بى‏شک شما را مقید خواهد کرد تا به کارى که فوریت بیش‏ترى دارد، بیندیشید. در این مورد، اگر به طور جدى در انجام آن تسریع نکنید، اهمال‏کارى شما در سایر امور نیز تأثیر خواهد گذاشت.(90) از امام على علیه‏السلام نقل شده است که «الفرصة تمرّ مرّ السحاب، فانتهزوا فرص الخیر»؛(91) فرصت چون ابر مى‏گذرد، پس فرصت‏هاى خیر را غنیمت شمارید. شکى نیست که در یک زمان هیچ‏گاه قادر به انجام چندین کار نیستیم، پس باید ارزشمندترین کار را در اولین فرصت ممکن به انجام رسانیم.
7. مشخص کردن کارها:(92) احتمالاً دیگران شما را فرد مسامحه کار بدانند، ولى شما بر این باور نباشید و آن‏ها را خرده‏گیر بدانید. شاید در بعض موارد این‏گونه باشد، ولى به طور کلى نظم و ترتیب در زندگى نقش سازنده‏اى دارد و تأخیر در انجام وظیفه، شخص را با خطرى جدى روبه‏رو مى‏سازد که هرگز قابل جبران نیست. چرا نباید همواره از اوقات خود به نحو منطقى استفاده بهینه برد؟
براى درمان این معضل، باید به برنامه‏هاى خود نظم داد و هر کار را در زمان مناسب به انجام رساند. امام على علیه‏السلام در وصیت‏نامه خود به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مى‏فرماید: «اوصیکما و من بلغه کتابى بتقوى الله، و نظم امرکم»؛(93) شما را و همه فرزندان و خویشان و هر که نامه‏ام به او برسد، سفارش به خدا پروایى مى‏کنم و این که در کارهایتان نظم داشته باشید.
8. اقدام به کار در حد توان: گاه انسان به کارى مبادرت مى‏کند که آن کار از حد توان و طاقت او به مراتب فراتر است. در این‏جا شخص با انتخاب غلط، زمینه اهمال‏کارى خود را فراهم ساخته است.
بنابراین، هر کس اول باید توان خویش را در انجام کارها درست برآورد کند و سپس کارى درخور و مناسب با توانش بپذیرد. چنانچه خداوند متعال به اندازه توان هر کس به او مسؤولیت داده است: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره: 286). در آیه‏اى دیگر آمده است: «لایکلف الله نقساً الا ما آتاها» (طلاق: 27).

ب. درمان جدى بناى اهمال

1. تلاش در ایجاد انگیزه و پرهیز از تنبلى و بى‏حالى: از عوامل دیگر اهمال‏کارى تنبلى و بى‏حالى است.(94) طرفداران نظریه "گشتالت" همچون ورتیمر کهلر و کافکا بر این باورند که انسان با اندیشه تکامل‏گرایى، پیوسته در تلاش براى رفع کمبودهاى ذهنى خویش است؛ چرا که انسان‏ها به نواقص خود آگاهى داشته و براى رفع آن تلاش مى‏کنند. تنها کسانى که تحمل ناکامى را ندارند و خود را در برابر ناملایمات زندگى ضعیف مى‏بینند، دهان به شکوه گشوده و مأیوس مى‏شوند و به تنبلى روى مى‏آورند.(95)
براى درمان تنبلى، چند نکته ذیل قابل توجه است:
1. با یک یا چند شکست خود را حقیر ندانید و در انجام کار همت به خرج دهید. با توجه به فواید کوشش(96) و مبادرت در انجام کارها، مى‏توان با بى‏حالى و تنبلى به مبارزه برخاست. امام على علیه‏السلام در نامه‏اى به برخى از یاران خود این‏گونه نگاشته‏اند: «فتدارک ما بقى من عمرک، و لا تقل غدا و بعد غد ...»،(97) پس باقى‏مانده عمرت را قدر بشناس، و [در مبادرت به انجام کار] فردا، پس فردا مکن.
2. عزم را جزم کنید تا بى‏حالى و سستى را در خود بشکنید. امام على علیه‏السلام در این باره فرموده‏اند: «تداو من داء الفترة فى قلبک بعزیمه»؛(98) درد سستى را با داروى عزم و اراده‏اى جازم درمان کن.
3. درک خطرات بى‏حالى و تنبلى: توجه به خطرات زیان‏بار تنبلى، موجب عبرت براى خردمندان است. امام امیرالمؤمنین علیه‏السلام به دنبال همان نامه مرقوم فرموده‏اند: «... فانما هلک من کان قبلک باقامتهم على الامانى والتسویف...»،(99) البته، کسانى پیش از شما بوده‏اند که به خاطر افتادن در آرزوها و اهمال‏کارى‏ها، به هلاکت افتاده‏اند.
4. توجه به نتایج وحشتناک اهمال‏کارى: نکته‏اى که مى‏تواند انسان را در فرار از تنبلى کمک کند، نگریستن به نتایج اهمال، تنبلى و بى‏حالى است. امام علیه‏السلام مطلب را این‏گونه به اتمام رسانیده‏اند: «... حتى اتاهم امر الله بغته و هم غافلون»؛(100) تا این‏که ناگهان حکم خداوند فرا رسیده، در حالى که آنان در غفلت به سر مى‏برده‏اند.
5. پرهیز از غفلت: اگر قدرى دقت شود، شخص تنبل در غفلت و بى‏خبرى به سر مى‏برد تا به هلاکت رسد. امام علیه‏السلام در بیان خود توجه داده‏اند که «و هم غافلون.»(101) نابودشوندگان در ورطه اهمال‏کارى، در حالت غفلت و بى‏خبرى، همه چیز خود را مى‏بازند. قدرى بیندیشید، آیا این‏گونه نیست؟ اگر چنین است، پس چرا به خویشتن توجه نمى‏کنید؟ بى شک دانستن علل تنبلى، بى‏حالى و بى حوصلگى در اصلاح خویشتن مؤثر است.(102)
2. شکستن بستر اهمال‏کارى: بى شک توجیه حفظ موقعیت شخصى،(103) بستر اهمال‏کارى است. اهمال‏کار هر چند بخواهد براى اهمال خود دلیل و برهان اقامه کند ولى خودش مى‏داند که دلایلش قانع‏کننده نیست، بلکه براى فرار از مسؤولیت، آن براهین ساختگى را عنوان مى‏کند. در ابتداى امر، استفاده از این روش براى فرد اهمال‏کار قدرى شرم‏آور است ولى به تدریج، با گذشت زمان اقامه این‏گونه دلایل بى‏اساس بر او عادى شده و بدتر از آن، درک زشتى توجیه نابجا از بین مى‏رود.(104) از این بدتر، شخص با عذر و بهانه تراشى، رفتار خود را منطقى جلوه داده، در نتیجه با این رفتار، اهمال‏کارى را در خود تقویت کرده و هر بار که عذرى مى‏تراشد، یک گام از اصلاح خود دورتر مى‏شود. انسان هرقدر با سوادتر باشد، از توجیهات دقیق‏ترى براى اغفال خود و دیگران سوء استفاده مى‏کند.
اهمال‏کار براى درمان خویش پیش از هر چیز باید از عامل تقویت و ماندگار شدن اهمال‏کارى بپرهیزد؛ یعنى از توجیه کارهاى خویش اجتناب کند و توجه داشته باشد که خود را گول نزند. امیر بیان على علیه‏السلام در این رابطه مى‏فرمایند: «فإن أجله مستور عنه و أمله خادع له، و الشیطان موکل به، یزین له المعصیة لیرکبها،...»؛(105) البته، پایان کارش بر او پوشیده و آرزویش او را گول مى‏زند، شیطان نیز موکل اوست تا گناه و عصیان را براى او زینت دهد. توصیه دیگر از آن بزرگوار این است که، شخص اهمال‏کار راه بازگشت مناسب را به هیچ قیمتى از دست ندهد: «... و یمنّیه التوبة لیسوفها إذا هجمت منیّته علیه أغفل ما یکون عنه...»؛(106) انسان را در انتظار توبه نگه‏مى‏دارد تا آن را به تأخیر اندازد و تا هنگام فرارسیدن مرگ، از هر زمان دیگر نسبت به بازگشت و رجوع غافل‏تر باشد. بنابراین، امام علیه‏السلام سرعت به خرج دادن، اهمال نکردن در توبه و بازگشت را دستورالعملى جدى مى‏بینند.
براى پرهیز از افتادن در ورطه توجیه‏گرایى، امورى را باید مورد توجه قرار داد:
1. براى موجّه جلوه دادن تأخیر در انجام کار، دلایل گوناگون را دستاویز براى دفاع از خود قرار ندهد.
2. از دیگران هم توجیه براى فرار از وظیفه را نپذیرد، تا اهمال در آن‏ها تقویت نشود.
3. از کسى که مسؤولیت کارى را داشته، تنها نتیجه کار سؤال شود؛ چرا که برنامه‏ریزى و مدیریت از وظایف اوست و به ما ربطى ندارد.
4. به فرد توجه داده شود که ما نسبت به سوء برنامه‏ریزى شخص، هیچ مسؤولیتى نداشته و حتى تمایل به شنیدن توجیهات او نداریم.
5. توجه داشتن و بیدار باش دادن به این‏که توجیه کردن اشتباه، خود اشتباهى دیگراست.(107)
6. توجه به عواقب توجیه‏گرایى، که اهمال‏کارى را به شکل اعتیادى بى درمان در مى‏آورد. هنگامى که توجیه عادت شد، به گفته امام على علیه‏السلام ، ناگزیر نابهنجارى بر انسان حکومت خواهد کرد: «العادة عدو متملک»؛(108) عادت دشمن حکومت کننده و سلطه‏گر است.
3. تلقین درمانى: اکثر روان‏شناسان بر این باورند که روان درمانى عقلانى هیجانى، سه جنبه شناختى، انگیزشى و رفتارى دارد. این بنیان فکرى به فعالیت و کار اهمیت مى‏دهد؛ زیرا کار کردن رفتار منطقى انسان است. اگر رفتار انسان به روشى هدف‏دار انجام گیرد، جایى براى اهمال‏کارى نخواهد بود؛ چرا که تنها انجام کار، انسان را از تردید، بى تکلیفى و ترس نجات مى‏دهد. به طور مثال، آن‏که از سخنرانى در برابر جمع هراس دارد، هر چه آمادگى او براى سخن گفتن کم‏تر باشد، ترس او بیش‏تر تقویت مى‏شود؛ چرا که ترس نتیجه ضعف روحى شخص است. در نتیجه، او باید تلاش کند تا با جرأت و بدون واهمه سخنرانى کند. از امام موسى ابن جعفر علیه‏السلام نقل شده است: «اذا هبت امرا فقع فیه»؛(109) هرگاه از انجام کارى هراس داشتى، خود را به ناگاه در آن موقعیت قرار ده. وقتى در برابر انجام کارى پاداش دریافت مى‏کنید، در حقیقت بر انجام آن کار تشویق شده‏اید و آن را در دفعات بعدى با رغبت بیش‏ترى انجام مى‏دهید.(110) ولى هرگاه در برابر کارى که انجام داده اید پاداش دریافت نکنید، در فرصت‏هاى بعدى چندان رغبتى براى انجام آن نخواهید داشت. پرمک(111) و هلم(112) به این نظریه، نکته‏اى را اضافه کرده‏اند: دو کار کنار هم را در نظر بگیرید، اگر بر یکى از آن‏ها پاداش بگیرید و دیگرى را پاداش کم‏تر دریافت کنید، تقویت اولى بر کار دومى تأثیر گذاشته و آن کار نیز تقویت مى‏شود.(113)
4. تنبیه و شرطى شدن اجتنابى(114): گو این‏که امروزه بسیارى از روان‏شناسان، تربیت از طریق تنبیه را چندان ارج نمى‏نهند،(115) اما با تکیه بر قرآن، که کلامى وحیانى و خالى از هر اشتباه است، مى‏توان دریافت که راه تربیت برخى از انسان‏ها، با شیوه تنبیه هموار مى‏گردد.(116) علاوه بر این، مناجات‏ها و دعاهاى معتبرى، همچون دعاهاى موجود در صحیفه سجادیه(117) و نیز تجارب فراوان، جملگى دلیل بر مفید بودن تنبیه بجا و مناسب براى درمان اهمال‏کارى است.(118)
شخصى مى‏گفت: هرگاه به موقع کارم را انجام ندهم، تنها تأسف نمى‏خورم، بلکه براى خود تنبیهى درخور و مناسب در نظر مى‏گیرم. نوع تنبیهات بستگى به میل و سلیقه افراد دارد، که مى‏تواند میهمان کردن افراد، کمک به مستمندان، تمیز کردن اتاق، کمک بیش از اندازه معمول به دیگران، پرداخت صدقه، کمک به همسر در امر خانه و بالاخره، هر کار خیر دیگرى که انجامش چندان مورد رغبت نیست، باشد. اگر شخص در پرداخت و یا انجام این‏گونه تنبیه‏ها به خود اعتماد ندارد، مى‏تواند دیگرى را در جریان امر قرار دارد و یا پول خود را نزد او به امانت بسپارد تا هنگام تخطى از قرار و تعهد خویش، وى آن را به حساب اعانات واریز کند.(119) البته، یادآورى میزان جریمه به صاحب امانت و پول لازم است و گرنه اگر شخص اهمال کار بى‏خبر بماند، تأثیر اصلاحى در رفتار وى نخواهد داشت.
5. تغییر محیط: شرایط و محیط مى‏تواند در وضع اهمال‏کارى فرد، تأثیر داشته باشد. بسیارى از شاگردان در اطاق بسته‏اى، که کتاب‏هاى متنوع و وسایل سرگرم کننده دیگر در آن‏جا نهاده شده است، نمى‏توانند براى مطالعه یک موضوع خاص تمرکز داشته باشند؛ چون وقت خود را با مطالعه موضوعات گوناگون کتاب‏ها و یا گوش دادن به رادیو و ضبط صوت و دیدن تلویزیون و یا لم دادن و آرام آرام به خواب رفتن، از دست مى‏دهند. همه این‏ها دست به دست هم مى‏دهند تا شخص اهمال‏کار به دنبال فرصتى براى طفره رفتن باشد. در این صورت، به این اشخاص پیشنهاد مى‏شود که به خواسته خود یا در فضاى باز به مطالعه بپردازند و یا اگر مکان خلوتى مانند کتابخانه را مناسب‏تر دیدند، براى مطالعه به آن‏جا بروند.(120)
6. بازى با احتمالات(121): بیش‏تر اهمال‏کاران منتظر فرصت مناسبى هستند تا حوصله و حال کار پیدا شود، غافل از این که این روش خود بهانه‏اى براى به تأخیرانداختن فرصت‏هاى مناسب است. سؤال این است که چرا از نظریه احتمالات بهره نبریم؟ وقتى کار را با تأخیر انجام دهیم، بى‏شک شانس بهتر انجام دادن آن را از دست داده‏ایم. پس چرا با شروع کار، خود را یک گام به بهتر سازى آن نزدیک نکنیم؟(122) در حالى که، مکرر تجربه کرده ایم، تا شروع نکنیم حال عبادت نیز خود به خود حادث نمى‏شود، و کارها بى‏دلیل به انجام نمى‏رسد.
7. خودتنظیمى و یادآورنده‏ها(123): هرگاه کارى را به تعویق انداختیم، آن را در تقویم خود (و یا دفترى که بدین منظور در نظر گرفته شده) یادداشت کنیم. هر روز که به آن نظر مى‏افکنیم، احساس نفرت از اهمال‏کارى در ما شکل مى‏گیرد. از این‏رو در صدد درمان برمى‏آییم. در این روش، هم تنبیه وجود دارد و هم تشویق؛ تشویق از کاهش دفعات اهمال‏کارى و تنبیه از زیاد شدن دفعات آن.(124) این، همان محاسبه است که دقت در به حساب آوردن مى‏تواند مراقبت انسان را دقیق‏تر، عمیق‏تر و جدى‏تر سازد. در بیان اهل‏بیت علیهم‏السلام در این زمینه فراوان توجه داده شده است. امام موسى بن جعفر علیه‏السلام مى‏فرمایند: «حاسبوا انفسکم قبل ان‏تحاسبوا»؛(125) پیش از آن‏که از شما حساب گیرند، به حساب خود برسید. امام على علیه‏السلام ، خودتنظیمى و خویش‏حسابرسى را عامل امنیت از سستى در کارها دانسته و مى‏فرماید: «من تعاهد نفسه بالمحاسبه امن فیها المداهنه»؛(126) کسى که با خود پیمان ببندد که از خود حسابرسى کند، از مداهنه (به بیان عامیانه، ماست مالى کردن) در امان است. فرد زمانى کارها را به اتقان خواهد رسانید که به حساب خویش رسیدگى کند.
8. استفاده از هم‏پیمانى(127): شخص با خود عهد ببندد که اهمال نکند و اگر با خود قرارى گذاشت، تلاش کند تا در انجام آن کوشا باشد. در این‏گونه موارد مى‏تواند با خداى خود،(128) و یا با پیامبر و امام، استاد، همسر و یا دوست خود، عهد خود را در
بیش‏تر اهمال‏کاران منتظر فرصت مناسبى هستند تا حوصله و حال کار پیدا شود، غافل از این که این روش خود بهانه‏اى براى به تأخیرانداختن فرصت‏هاى مناسب است. سؤال این است که چرا از نظریه احتمالات بهره نبریم؟ وقتى کار را با تأخیر انجام دهیم، بى‏شک شانس بهتر انجام دادن آن را از دست داده‏ایم.
میان بگذارد و از آنان همکارى بطلبد.(129) توجه به الزام‏آور بودن عهد و میثاق نکته‏اى غیر قابل انکار و انسانى است. در قرآن کریم، سنت نبوى و اهل‏بیت علیهم‏السلام و در فقه شیعه به قانون عقلى مشهور «وفاى به عهد»(130) بارها توجه شده است.
امیرالمؤمنین على علیه‏السلام در ارتباط با پاى‏بندى به عهد و پیمان مى‏فرمایند: «اعتصموا بالذّمم فى أوتادها»(131)، عهد و پیمان را پاس دارید بخصوص با وفاداران. در اهمیت این امر همین بس که خداوند در قرآن عهدشکنان را در ردیف مفسدان در زمین قرار داده است(132) و در روایات نیز به صراحت بیان شده است که سلامت دین انسان در گرو وفاى به عهد او مى‏باشد که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرمایند: «لا دین لمن لا عهد له».(133) در علم اخلاق این شیوه را "مشارطه" گویند که شخصى براى اصلاح نفس خویش هر سحرگاه با خود شرط و قراردادى مجدد مى‏بندد تا که به سوى کمال سیر کند. در گفتارى حکیمانه از امام متقین علیه‏السلام در آثار پیمان به وفا آمده است: «تعاهدوا امر الصلاة، حافظوا علیها»؛(134) با نماز پیمان وفا بند، تا این‏که بر آن مواظبت کنى. خداوند متعال به مؤمنان دستور مى‏دهد که در پیمان خود، حتى با مشرکان، تا زمان مقرر به آن پایبند باشید: «فاتموا الیهم عهدهم الى مدتهم» (توبه: 4)؛ پس عهد و پیمان با آن‏ها را تا مدت مورد قرار به سر رسانید.
9. عدم انتظار پیشرفت سریع(135): پیش از این یادآور شدیم که اهمال‏کارى در بلندمدت به حالت اعتیاد درمى‏آید. درمان آن نیز حوصله لازم را مى طلبد که بیان آن در این نوشتار نمى‏گنجد. در اجراى درمان نباید خود را باخت، بلکه باید با امید و تلاش خود را براى درمان آماده کرد.(136) توجه داشته باشید که کارها همیشه در گرو وقت خودش مى‏باشد، تا آن‏جا که گفته‏اند: «ان الامور مرهونة باوقاتها»؛ البته هر کارى در گرو وقت خویش مى‏باشد.
10. روش هیجانى غلبه بر اهمال‏کارى(137): این شیوه، همان روش رفتار شناختى است که از روش عقلانى درمانى(138) کارل راجرز(139) وام گرفته‏ایم. چون در این روش مراجعان اعتماد به نفس دارند و تأکید بیش‏تر بر باقى‏ماندن آن حالت و به تحرک آمدن است، به برخى از فنون عقلانى هیجانى اشاره خواهیم کرد.
وادار کردن فرد به انجام کار(140): به طور طبیعى، حالت شخص از زمانى که خود را باور دارد متفاوت از زمانى خواهد بود که به خود اعتماد ندارد. از این‏رو، بازخورد او با دیگران در هرکدام از این حالات یکسان نخواهد بود. براى مثال جمله «من مطالعه را دوست ندارم» با عبارت «به طور قطع از مطالعه بى‏زارم» یکسان نیست. در عبارت دوم، در واقع شما از مطالعه نفرت دارید. در چنین حالتى چه باید کرد؟ تنها راه مبارزه با آفت این بینش است که اگر بنا را بر ادامه تحصیل گذاشته‏اید، ناگزیر باید وقت بیش‏تر، تلاش بیش‏تر، و زمان بیش‏ترى را براى مطالعه صرف کنید. شک نباید کرد که در ما استعداد فراگیرى وجود دارد و تنها در ایجاد انگیزه باید تلاش کرد. باید تلقین کنید که کار مشکلى نیست و این مقدار فعالیت از ما ساخته است. آرى، تلاش در انجام، تلاش در انجام. امیرمؤمنان علیه‏السلام مى‏فرمایند: «...متى تکثر قرع الباب یفتح لک»؛(141) هرگاه بر کوبیدن درى اصرار ورزى، سرانجام به رویت باز خواهد شد. و نیز از پیامبرگرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل است که فرموده‏اند: «من قرع بابا و لجّ ولج»؛ هر که درى را کوبید و بر آن اصرار ورزید، ناگزیر آن در باز خواهد شد.(142)
تمرین مبارزه با شرم و کم‏رویى(143): شخص از این‏که نمى‏تواند کارش را به نحو مطلوب و یا به موقع انجام دهد، مبتلا به کم‏رویى، شرم و آزرم مى‏شود. شرم و ترس ریشه‏اى مشترک دارند.

درمان: در این‏جا چند مورد را به عنوان درمان و راهکار عملى اشاره مى‏کنیم:

الف. براى مبارزه با آن تلاش کنید، بر اعصاب خود مسلط باشید. نگذارید که اتفاقات و حوادث شما را تحت تأثیر قرار دهد.
ب. براى بررسى نقاط قوت و ضعف و حدود آن، ضوابطى را در نظر بگیرید تا بتوانید درجه قوت و ضعف و جایگاه هرکدام و اشتباهاتتان را بشناسید.
ج. چون ما مسلمان هستیم، بنابراین عقل و شرع مى‏تواند دو میزان خوبى براى اصلاح رفتار فردى و اجتماعى ما باشد.
د. تلاش کنید از رفتار کسى که به نظر شما کامل است، تقلید کنید. براى یک انسان مسلمان، بهترین و برترین الگو، حضرت خاتم‏الانبیاء صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است.
در قرآن آمده‏است: «و لقد کان لکم فى رسول‏الله اسوة حسنه»؛ بهترین الگو براى شما رسول خداست. در عصر حاضر، آشنایان به سیره و روش معصومان علیهم‏السلام ، علما و عرفاى والامقام مى‏توانند برترین الگوى زندگى باشند. قدرى مطالعه در زندگى بزرگانى مانند، آیة‏الله بهجت، امام خمینى قدس‏سره ، علامه طباطبائى رحمه‏الله ، آیة‏الله سیدعلى قاضى طباطبائى، میرزاى شیرازى، مرحوم محمد بهارى، مرحوم میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، مرحوم سیداحمد کربلایى، مرحوم ملا حسینقلى همدانى و...، که هرکدام مردان علم و تقوا بوده‏اند، مى‏تواند الگوى مناسبى براى اخلاق، رفتار و کردار صحیح ما باشد.(144)
حتى در زندگى اجتماعى نظر به سیره نبوى(145) در برخورد با دیگران، به موقع به خود رسیدن، شانه کردن موها، خود را در آیینه دیدن، دست دادن، تقدم در سلام کردن، احوال‏پرسى کردن، ارتباط برقرار کردن، همنشینى، همدردى، عیادت، تشییع جنازه، حضور درجمع مردم، شرکت در غم و شادى آنان و... راهکار مناسبى است.(146)
پس از قدرى نشست و برخاست با افراد صالح و صادق و کسانى که تنها رضایت خداوند براى آنان ملاک قابل قبول است، مطمئن باشید که شما هم این‏گونه خواهید شد. کم‏تر به قضاوت مردم و دیگران که هر کدام راه و چاهى را نشان مى‏دهند نظر خواهید کرد؛ بلکه بیش از هر چیز به دنبال کسب کمال و جلب رضاى حضرت دوست خواهید بود که از ویژگى‏هاى امام على علیه‏السلام است: «و لاتأخذه فى‏الله لومة لائم»؛(147) ملامت ملامت‏کنندگان هرگز او را از مسیر خود باز نمى‏داشت. البته، این تلاش عاقبت به چنین مرتبه‏اى ختم مى‏شود: «رضى‏الله عنهم و رضوا عنه» (توبه: 100)؛ خدا از آنان راضى و آنان از خدا راضى‏اند.
خود آشکارى حقیقى(148): شاید دلیل اهمال‏کارى شما ترس از قضاوت دیگران باشد؛ یعنى به این دلیل دست به کار نمى‏زنید که مبادا دیگران درباره شما بگویند: «فلانى بى‏دست و پاست.»
درمان مشکل مزبور این است:
1. خود را نبازید (از رو نروید).
2. خود را شاد و پرنشاط وارد معرکه کنید.
3. ممکن است در اولین برخورد موفق نشوید، اما مهارت‏هایى را کسب خواهید کرد.
4. اگر وارد کار نشوید، همیشه در نقطه صفر باقى خواهید ماند. شک نیست که املاى نانوشته نمره‏اش همیشه بیست است، اما این نوع توفیق در ورود به کار در واقع شکستى باور نکردنى است.
5. در هر حال خود را نشان دهید.
6. هرگز نگویید: «مى‏ترسم در گفتارم اشتباهى رخ دهد و آبرویم برود»، بلکه بگویید: «مى‏گویم و مى‏خواهم اشتباهاتم را اصلاح کنم» و یا «مى‏خواهم حرفم را بزنم.»
7. تلاش کنید با مردم صادق و بى‏تکلّف (رو راست) باشید.
8. به خود جرأت شرکت در جمع را بدهید.
9. خود را از آن‏ها دانسته و با آن‏ها باشید.
نقش بازى‏کردن(149): گرچه نزد ما نقش "بازى کردن"(150) جزئى از شیوه روان درمانى عقلى ـ هیجانى است، ولى در این بخش ما از شیوه رفتار درمانى مور نو ریموند کورسینى فرتیز پرلز بهره برده‏ایم که روش او را "روان‏نمایشى"(151) گویند. این روش در جمع دوستان و آشنایان کاربرد دارد.
فرض کنید براى یک سخنرانى آماده مى‏شوید که هنوز جرأت ارائه آن را ندارید. از دوست و یا همسر خود بخواهید تا در برابر شما به طور جدى و به عنوان یک مستمع بنشیند و شما مقاله خودرادربرابر او ارائه دهید. از او بخواهید تا شما را نقد بزند.
گاه مى‏توان در جمع دوستان و برخى اوقات در مقابل آیینه این تمرین را انجام داد. بعضى مواقع شخص مى‏تواند نوار صوتى و یا تصویرى خود را ضبط کرده و خود پاى آن بنشیند و به اصلاح سخنرانى خود بپردازد. توجه داشته باشید که در این صورت حقیقتا منتقدانه به خود بنگرید.
ابراز احساسات(152): گاه شخص اهمال‏کار بر اثراهمال‏کارى خود از جان‏خویش خسته مى‏شود و به گونه‏اى نفرت‏آور به خود مى‏نگرد. با توجه به شکست‏هاى متعدد و اهمال‏کارى‏هایش، به حالت خشم به خود مى‏نگرد. دراین صورت راه درمان چیست؟
بررسى احساسات و عواطف شخص در روزهاى گذشته و برخورد مناسب با آن یکى از شیوه‏هاى موفق براى مبارزه با اهمال‏کارى است. در اولین بار، براى کاوش در احساسات و هیجان‏ها زیگموند فروید شیوه «تخلیه روانى» را اتخاذ کرده است که البته در همه موارد موفق نبوده است. سپس، گشتالتى‏ها از این شیوه درمان بهره برده‏اند، اما با عوارضى که تجدید خاطره شخص را تداعى مى‏کند مواجه شدند. این امر البته، براى سلامت روانى فرد زیان‏آور بود و نمى‏توانست تسکین بخش باشد. اما در این‏جا مى‏توان بدون عوارض، خاطرات گذشته، به آینده نگریست و از این شیوه بهره برد.
ممکن است شما با کسى قرار گذاشته‏اید که فلان جا حاضر باشد. ولى او سر وقت حاضر نشد. اگر شما از او عصبانى شده اید، نباید تحت تأثیر عصبانیت خود از او انتقاد کنید، هرچند او انتقادپذیر باشد. و یا ممکن است همسرتان دیر به خانه آمده و مدتى طولانى شما را در انتظار گذاشته باشد. توجه داشته باشید که در برخورد اول چگونه با او روبه‏رو شوید. اگر تحت تأثیر احساسات و هیجان‏هاى درونى خویش باشید، بى‏شک او را از خویش رنجانده‏اید و اصلاً جاى نقدپذیرى و اصلاح رفتار را براى او نخواهید گذاشت. کار درست این است که نفرت خود را ظاهر نسازید، ولى به صراحت به او بگویید که کار او اشتباه بوده است. بنابراین، با روش منطقى به دور از احساس تند و پرخاش‏گرى مى‏توان اندیشید و رفتارى جدى داشت. همیشه وقتى رابطه شما با شخص دوستانه و صمیمانه باشد، خیلى راحت‏تر مى‏توانید احساس خود را بدون عصبانیت نسبت به رفتار او نشان دهید.(153)
گاه باید منتظر فرصت بود تا در هنگام مناسب بتوانید به طور طبیعى نظر خود را عنوان کنید. به هر حال، در هنگام عصبانیت، سعى کنید خشم خود را فرو ببرید. در متون اسلامى، بخصوص اخلاق اجتماعى، عنوان "کظم غیظ"، یعنى خشم فرو بردن، عنوانى شناخته شده است.
صحنه پردازى‏هاى ذهنى(154): بیش‏ترین کارى که در این زمینه انجام شده است توسط ماکسیک مولتسبى(155) و آلبرت آلیس(156) بوده است که از روش تصور منطقى ـ هیجانى براى مبارزه با اهمال‏کارى استفاده کرده‏اند. آنان تأکید دارند که تا حد امکان موضوع اهمال کارى خود را زیاد جلوه ندهند، بلکه در عوض در جهت جبران آن تلاش کنند. طبیعى است، وقتى کارتان را به موقع انجام نداده‏اید، پشیمان و ناراحت هستید. ولى به جاى ایجاد رخوت و سستى در خود، باید وقت را غنیمت شمرد وآینده را دریافت.(157)
سرور عارفان امیرمؤمنان علیه‏السلام مى‏فرماید: «ان ماضى یومک منتقل و باقیه متهم، فاغتنم وقتک بالعمل»؛(158) به راستى در گذشته روز تو (که در آن هستى) انتقال یافته و رفته، و باقیمانده از آن نیز متهم است (و یقین نیست که بدان برسى یا نه) پس در این صورت، وقتى را که در آن هستى به انجام کار غنیمت شمر. بنابراین، باید از جا برخاست و به عمل کوشید.
دست‏رسى به استعدادهاى انسانى(159): بعید نیست اهمال‏کارى زاییده بینش منفى‏گرایانه انسان نسبت به کار و طرز تلقّى ما باشد. چون این کار را مشکل دیده‏اید، به آن رغبت نشان نداده‏اید. باید توجه داشت که وقتى با دیدى منفى به موضوع مى‏نگریم، توانایى خود را به فراموشى مى‏سپریم و یا از آن غافل مى‏شویم. شاید هم توجه به نکات منفى ما را از جهات مثبت و امتیازات آن کار غافل کند.
درمان: 1. در این صورت، براى رفع مشکل همان‏طور که بیش از این گذشت، باید از برنامه‏هاى کوتاه مدت بهره برد. هر برنامه را مقدمه برنامه‏هاى بعدى قرار داده و گام به گام نتایج کار را مدنظر قراردهید. ناراحتى‏ها و سختى‏هاى زودگذر را فداى اهداف عالى بعدى کنید که ثمرات ماندگارى خواهد داشت.
2. توجه داشته باشید که فرار از انجام کار اهمال‏کارى است و ممکن است لذت و راحتى کاذبى را به همراه داشته باشد، اما رنجى را که در پیش دارید سخت ماندگار بوده و پیامدى ناگوار خواهد داشت.
3. با تجربه، تحرک و تلاش امروز براى رسیدن به فردایى بهتر گام بردارید.
4. در نظر بگیرید یک لذت جنسى، که به شکل منطقى و اصولى انجام گرفته، چگونه آرامش را به همراه مى‏آورد، ولى آن‏گاه که به تکرار و افراط افتاد رنج‏آور شده و ضایعاتى جبران ناپذیر به بارمى‏آورد.
5. به هر حال، راه‏هاى مختلف استفاده از اوقات فراغت زندگى را پیدا کنید.

••• پى‏نوشت‏ها

1ـ به کتاب، چهل حدیث، امام خمینى قدس‏سره و دیگر کتب اخلاقى بنگرید. واژه‏هایى چون «ابن‏الوقت بودن» در عرفان، «غنیمت شمردن عمر» در اخلاق، «پرهیز از لهو لعب و ...» در فقه و کلام، مى‏تواند کلید کار جدید باشد.
2ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، روان‏شناسى اهمال‏کارى، تهران، مؤسسه امید، 1375، محمد على فرجاد، ص 11
3. Paul T. Ringenbach
4. Procrastination Emotive Reasons
5ـ آلبرت آلیس و جیمزنال، پیشین، ص 10
6. Albert Ellis
7. William Jamesnal
8. Reason & Emotion in Psychology Therapy
9ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 19
10ـ «تهاون» از ماده «هون» از مصدر «هان» است. «هان الامر علیه» یعنى خداوند کار را بر او آسان و سبک گرفت. راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، دارالمعرفه، بیروت، ماده هون.
11ـ محمد عبدالحمید و محمد عبداللطیف السبکى، المختارمن صحاح اللغه، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1363، ص 556
12ـ محدث قمى، کلیات مفاتیح‏الجنان، انتشارات نبوغ، 1375، چ 5، بخشى از دعاى ابوحمزه ثمالى
13ـ همان، بخشى از دعاى خضر مشهور به دعاى کمیل.
14و15ـ همان، فرازى از دعاى ابوحمزه ثمالى
16ـ همان، فرازى از مناجات خمس عشرة، الثانیه، مناجات الشاکین.
17و18ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 9
19ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403، ج 17، ص 217.
20ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 9
21ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمددشتى، قم، نشرکوثر،1379، چ1، ص698، حکمت 283
22ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 27
23ـ غفلت را در لغت به معناى " بى‏توجه بودن و یا بى‏خبر گشتن" آورده‏اند. مصطفى حسینى دشتى، معارف و معاریف، قم، بى‏نا 1376، ماده غفلت. اما در اصطلاح غفلت را مى‏توان از بیانى که امام صادق علیه‏السلام دارند به روشنى دریافت کرد. ایشان مى‏فرمایند: مردم چهار دسته‏اند:
ـ شخصى که مى‏داند و مى‏داند که مى‏داند.پس او انسان مرشدى است. بر شما باد به تبعیت از او.
ـ شخصى که مى‏داند و نمى‏داند که مى‏داند. او غافل است، بیدارش کنید.
ـ شخصى که نمى‏داند و مى‏داند که نمى‏داند. او را یاد دهید.
ـ فردى که نمى‏داند و نمى‏داند که نمى‏داند. او گمراه است و از این‏رو، راهنمایى‏اش کنید. محمدباقر مجلسى، پیشین، ج1، ص195، ح15
24ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 78، ص 164
25ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 23
26ـ محمدباقر، مجلسى، پیشین، ج 73، ص 365
27و28ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 24.
29. Self Downing/ Inferiority Feeling.
30و31ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین
32ـ براى اطلاع بیش‏تر از بحث ولایت، به دو نوشته گران‏سنگ محمدتقى مصباح، معارف قرآن، و عبدالله جوادى آملى، ولایت در قرآن، مراجعه کنید.
33ـ حسین جلالى، دیدار آشنا، ش 4، قم، مؤسسه امام خمینى، فروردین و اردیبهشت، 1377، ص 21ـ 27
34ـ عن على علیه‏السلام : انّ اخسر الناس صفقة و اخیبهم سعیا، رجل اخلق بدنه فى طلب آماله و لم‏تساعده المقادیر على اردته فخرج من‏الدنیا بحسراته و قدم على‏الآخرة بتبعاته. آمدى، غررالحکم‏ودررالکلم، قم،دفترنشرفرهنگ‏اسلامى،1379، چ3، ترجمه و تحقیق سید هاشم‏رسولى محلاتى، ج1، ص101، باب الامل و الامانى، ش2،ص594 35ـ آمدى، پیشین، ج2، ص 46، باب الطاقه، ش1، ص 5713
36. Low Frustration, Tolerance
37ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 102 -3
38ـ روان‏شناسان به طور معمول در بیان عوامل مؤثر در حالات انسان، از نقش اراده غفلت مى ورزند، در حالى‏که اراده وجه امتیاز انسان از حیوان است. آن‏ها بیش‏تر به محیط و وراثت نظر کرده و گویا انسان تنها برایند این دو عامل است. لیکن با قدرى تأمل در قرآن، اراده و جایگاه آن بهتر دیده مى‏شود. در قرآن شریف خداوند متعال از پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درخواست کرده که، "فاصبر کما صبروا اولوالعزم من الرسل" (احقاف: 23)؛ پس شکیبا باش همان‏گونه که رسولان صاحب عزم و اراده این‏گونه بوده‏اند. در آیه دیگرى آمده:" و لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم‏الامور" (شورى: 43)؛ و کسى که صبر کند و دیگران را ببخشد، این حال او از اراده قوى او ناشى مى‏شود. در هر حال از این دو آیه شریفه ارتباط تحمل‏پذیرى و اراده انسان به روشنى آشکار مى‏گردد.
39ـ بحارالانوار، ج 77، ص 75
40. Sort Range Hedonism: The Demand for Immediate Gratification.
41و42ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 98 / ص 99
43ـ حرعاملى، وسائل‏الشیعه، ج4، باب وجوب غلبه عقل، ص 29
44ـ ابن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 18، خطبه، باب 177، ص 406
45ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 100
46. Long Range Hedonism
47ـ براى مطالعه بیش‏تر از موارد و مثال‏هاى دیگر ر.ک.به: روان‏شناسى اهمال‏کارى، ص 101-2
48ـ آمدى، پیشین، ج2، ص 405
49ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 107- 108
50ـ نهج‏البلاغه، کلمات قصار، ترجمه سید جعفر شهیدى، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1379، چ 18، ش 175، ص 392.
51ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 142
52ـ هادى هاشمیان، دریاى عرفان، زندگى‏نامه و شرح احوال آیه‏الله سید على قاضى، قم، مؤسسه فرهنگى طه، 1379، ص 12، اصل 5
53ـ امام خمینى، چهل حدیث، صص 251-246، ح 18
54. Humanists.
55ـ عمادالدین ابى جعفر محمد ابن ابى القاسم، الطبرى، بشارة المصطفى لشیعه المرتضى، قم: مؤسسه النشرالاسلامى، 1420، ص 342، ح 36.
56. Herbert Berth
57ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 97.
58. Guilt or Strame
59ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 138 -137
60ـ همان، ص 141-140.
61. Paul Hack
62. Aron Beck
63ـ همان.
64. Personal Maintenance
65ـ ابى محمد ابن شعبه البحرانى، تحف العقول عن آل الرسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، تهران. کتابچى، 1379، چ 7، ص 27
66ـ عن على علیه‏السلام : "اللجاج بذر الشر". لجاجت تخم بدى کاشتن است. آمدى، پیشین، ج 2، ص 104، ش2/8986
67ـ عن على علیه‏السلام : "اللجاج مثار الحروب". لجاجت سبب برانگیختن جنگ‏ها و نزاع‏هاست. همان، ش 4/8988.
68ـ عن على علیه‏السلام : "اللجاج ینبوبراکبه". لجاجت مرکبى است که سوار خود را به سر بر زمین مى‏کوبد. همان، ش 5/ 8989 و 6/ 8990
69ـ عن على علیه‏السلام : "اللجاج لارأى له". آدم لج‏باز رأى و اندیشه صحیحى ندارد. همان، ص 402، ش 7/8991 و نیز "اللجاج یفسد الرأى". لجاجت رأى و اندیشه را تباه مى‏سازد. همان، ش 9/ 8993.
70ـ عن على علیه‏السلام : "اللجاج یعقب الضرّ". لج‏بازى زیان و خسران در پى دارد. همان،ش 256/1
71ـ عن على علیه‏السلام : "اللجاج یفسد الرأى".لجاجت رأى و اندیشه را تباه مى‏سازد. همان، ش9/8993.
72ـ عن على علیه‏السلام : "اللجاج تورث ما لیس للمرء الیه حاجه". لجاجت و سرسختى جیزهایى را براى انسان به بار مى‏آورد که نیازى به آن‏ها ندارد. همان،ش 397/1.
73ـ عن على علیه‏السلام : "اللجاج ینتج الحروب و یوغر القلوب". لجاجت جنگ‏ها به بار آورده و کینه‏ها در دلها برافروزد. همان، ش 33 / 20.
74ـ عن على علیه‏السلام : "راکب اللجاج متعرض للبلاء". کسى که مرکب لجاجت را سوار است در معرض بلا و گرفتارى است. همان، 17/90011.
75. Rational Living in New York
76ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، همان، صص 131-130.
77. Procrastination of Passive Aggressiveness
78ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 122.
79،80،81ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 77، ص 75
82. Establishing a Set Time for a Routine
83ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت 285، ص 698
84ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 162
85. Deal line
86. The five Minute Plan
87. Bite & Pieces
88ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 155
89. Priority of uses.
90ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 30
91ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت 21، ص 626
92. Uses
93ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، وصیت 47، ص 558.
94ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 69
95ـ همان، ص 134-133
96. Effort
97ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 73، ص 75
98 الى 101ـ آمدى، همان، ج2، ص120. در بیانى دیگر مى‏فرمایند: "ضادوا التوانى بالعزم" با عزم اراده با سستى و بى‏حالى برخورد کن. (همان)
102ـ براى رهیافت به درمان و نیز آزمون درجه تنبلى ر.ک.به: دیوید برنز، از حال بد به حال خوب، شناخت درمانى، نشر پیکان، 1380، تهران، چ8، ص 197 -231
103. Self Development
104ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 76
105و106ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خبطه 64، ص112.
107ـ چنان‏که گفته‏اند: توجیه الغلط غلط آخر.
108ـ غررالحکم، ص 33
109ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1363، ص 276
110ـ اسکینر صاحب این نظریه است که آن را شرطى کنشگر مى‏نامند.
111. David Premack
112. L. Holm
113ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 151-148
114. Penalties & Aversive Conditioning
116ـ براى مطالعه بیش‏تر در این زمینه ر.ک.به: عبدالله مجوزى، چرا تنبیه، تهران، سازمان انجمن اولیاء و مربیان، 1379
115ـ آیات فراوانى در قرآن به گونه‏اى انسان را از تنبیه‏هاى تندى چون سوختن و دورى از نیاکان و ... انذار مى‏دهد، تا خود را از خطرات و انحرافات اعتقادى، اخلاقى و رفتارى به دور دارند. این شیوه خود گویاى این است که تنبیه و اخطار به آن خود مى‏تواند در بازسازى انسان مؤثر باشد. ناگفته نماند که حدود و اجراى آن در اسلام نوعى تنبیه است که در قرآن نیز آمده است.
117ـ کتاب شریف "صحیفه سجادیه" به انشاى امام سجاد علیه‏السلام و به املاى حضرت امام باقر علیه‏السلام است که در نهایت اتقان و محکمى است. به لطف خداوند، این کتاب ارزشمند امروزه حتى در مغرب زمین نیز در دسترس و قابل استفاده مى‏باشد. جناب ویلیام چیتیک، که از مسلمانان آن دیار بوده و از استادانى است که در زمینه عرفان ابن عربى کار کرده، آن کتاب گرانسنگ را به زبان انگلیسى ترجمه کرده است.
118ـ ژان شاتو، مربیان بزرگ، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1376، چ 4، ترجمه غلام‏حسین شکوهى
119ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 154-152
120ـ همان، ص 163-162
121. Playing Probabilities
122ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 164-163
123. Self Monitors & Reminders
124ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 168-167
125و126ـ این بیان از پیامبر گرامى‏اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با دو بیان و از امام صادق علیه‏السلام نیز مى‏توانید ببینید. محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، قم، مرکز النشر، 1403ق، ج2، ص406 / ص 409
127. The Use of Confederates
128ـ امام على بن الحسین علیه‏السلام در مناجاتى به خداوند متعال این‏گونه از نفس خویش گلایه مى کنند: "و تسوفنى بالتوبه" آرى این نفس من توبه امروزم را به فردا افکند. محدث قمى، کلیات مفاتیح الجنان، مناجات دوم (الشاکین) از مناجات خمس عشر. شکى نیست که براى اهل ایمان دعا درمانى، برترین و ماندنى ترین راه تثبیت موقعیت بوده و هست.
129ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 168
130ـ در بسیارى از کتب فقهى شیعه نظیر: الخلاف (شیخ طوسى)، مختلف‏الشیعه (محقق حلّى)، الحدائق الناظرة (محقق بحرانى)، الدروس (شهید اول) و... که از معتبرترین کتب نزد علماى شیعه مى‏باشد، به این اصل مسلم عقلى استناد شده است. براى نمونه کتاب "المکاسب" که یکى از همان کتب مى‏باشد، و کار بزرگ اصولى فقیه و محقق نامدار شیعه شیخ مرتضى انصارى است، مى‏تواند مورد توجه قرار گیرد. این نوشته پس از دو قرن هنوز متن زنده و گرانبها از کتب درسى حوزه هاى علمیه ما است. اصل عقلى مزبور در جاى جاى این کتاب، در بحث معاملات، کسب‏ها و... به کار رفته است. مى‏توان گفت این کتاب مفصل بر پایه قانون عقلى "وفا به عهد و پیمان " نهاده شده است.
131ـ نهج‏البلاغه، حکمت 155.
132ـ بقره: 67.
133ـ بحارالانوار، ج 72، ص 98.
134ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 199، ص 418.
135. Expect Backsliding
136ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 171-170
137. Emotive Method of Overcoming Procrastination
138. R.E. T.
139. Carl Ransom Ragers
کارل راجرز 1902 -1987 در امریکا به دنیا آمد و در دانشگاه کلمبیا دکتراى خود را دریافت کرده. او از روان‏شناسان بزرگ انسان‏گرا و از پیشتازان معارضه با دو مکتب مسلط روان‏شناسى، یعنى "رفتارگرایى " و "تحلیل روانى" است. راجرز براى بسط نظریه فلسفى خود از نظر فلسفى به مکتب وجودى و از نظر شناختى به مکتب پدیدارشناسى تکیه دارد. گو این‏که او نتوانست به نظریه خود چهره‏اى علمى ببخشد، لیکن توانست بر سایر مکاتب روان‏شناسى در تبیین مکانیکى خرد در باب انسان ، تجدید نظرى جدى ببخشد. او کوشیده است تا انسان را موجودى تک معرفى کند و روان‏شناسى را به این نکته متوجه سازد.
براى مطالعه بیش‏تر در باب گروه‏هاى رویاروى، ر.ک.به: راجرز، گروه‏هاى رویاروى، بحثى در روان درمانى گروهى، ترجمه دکتر فرهاد ماهر، انتشارات رشد، تهران، چ2، 1375
140. Forceful Persuasiveness
141ـ کلینى، اصول کافى، ج2، ص486، روایت 4
142ـ مولانا جلال‏الدین بلخى در مثنوى این حدیث را چنین به نظم در آورده است:
"گفت پیغمبر که چون کوبى درىعاقبت زان در برون آید سرى"
143. Shame attaching Exercise
144ـ درباره هرکدام از این بزرگان کتاب‏هاى متعددى نوشته شده است که مى‏توان به آن‏ها مراجعه کرد.
145ـ براى مطالعه بیش‏تر به کتاب شریف سنن النبى، تألیف مرحوم علامه محمدحسین طباطبایى، انتشارات پیام آزادى، قم و نیز کتاب سیرى در سیره ائمه اطهار و کتاب سیره نبوى از مرحوم شهید آیه‏الله مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، مراجعه فرمایید.
146ـ براى اطلاع بیش‏تر به کتاب شریف رساله حقوق امام سجاد علیه‏السلام مراجعه کنید. در این کتاب امام به حقوق یک یک اطرافیان ما توجه داده‏ان که جاى مطالعه و تحقیق و نیز علمى بسیار خوبى است
147ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 36، ص 217، باب 40، روایت 19.
148. Authentic Self Disclosure
149. Role playing
150. J. L. Mormo Raymond Corsini Fritz Perls
151. Psycho Drama
152. Enpresing Feeling
153ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 86.
154. Rational Emotiv Imagery
155. Maxic Maultsby
156. Albert Ellis
157ـ آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص181.
158ـ آمدى، پیشین، ج2، ص 276، ح 25/7823.
159. Achieving The Potenciality of humanity
••• سایر منابع
الف. عربى:
1ـ قرآن کریم.
2ـ آمدى، ناصح الدین ابوالفتح عبدالواحد بن محمد. غررالحکم و درر الکلم، ترجمه و تحقیق سید هاشم رسولى محلاتى. قم. دفتر نشر فرهنگ اسلامى. 1379. چ3.
3ـ آمدى، غررالحکم و درر الکلم، شرح جمال الدین محمد خوانسارى. مقدمه و تعلیق از میر جلال الدین حسینى ارموى. تهران. انتشارات دانشگاه. 1360. چ3.
4ـ ابن شعبه البحرانى، ابى محمد الحسن بن على ابن الحسین، تحف العقول عن آل‏الرسول (ص)، ترجمه محمدباقر کمره‏اى، تهران، انتشارات کتابچى، 1376، ط 6.
5ـ امام على علیه‏السلام ، نهج‏البلاغه، تنظیم سید رضى، ترجمه و شرح این ابى‏الحدید معتزلى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1385 ق. چ2.
6ـ امام على علیه‏السلام ، نهج‏البلاغه، تنظیم سید رضى، ترجمه سید جعفر شهیدى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1379، چ 18.
7ـ امام على علیه‏السلام ، نهج‏البلاغه، تنظیم سید رضى، ترجمه محمد دشتى، قم، انتشارات مشرقین، 1379، چ 4.
8ـ شیخ مرتضى انصارى، المکاسب، مجمع‏الفکر الاسلامى، قم، 1422، چ2.
9ـ الحر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه الى تحصیل مسائل الشریعه، بیروت، احیاء التراث العربى، 1382.
10ـ محمدرضا حکیمى، و دیگران، الحیاة، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1363.
11ـ الراغب الاصفهانى، ابى‏القاسم الحسین‏بن محمد، المفردات فى غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفه، بى‏تا.
12ـ علامه محمدحسین الطباطبائى، سنن‏النبى (آداب، سنن و روش رفتارى پیامبر گرامى اسلام)، ترجمه حسین استادولى، تهران، انتشارات پیام آزادى، 1379، چ1.
13ـ عمادالدین ابى جعفر محمدابن ابى القاسم الطبرى، بشارة المصطفى لشیعه المرتضى، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1420.
14ـ عبدالحمید، محمد محیى الدین و محمد عبد اللطیف السبکى، المختار من صحاح اللغه، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1363.
15ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوارالجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ط 3.
16ـ محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه، 1362.
17ـ لوئیس معلوف، المنجد، تهران، انتشارات ایران، 1380.
ب. فارسى
1ـ راس آلن، روان‏شناسى شخصیت(نظریه‏ها و فرایندها)، ترجمه سیاوش جمال‏فر، تهران، انتشارات بعثت، 1373.
2ـ آلیس آلبرت و ویلیام جیمزنال، روان‏شناسى اهمال‏کارى، ترجمه محمدعلى فرجاد، تهران، مؤسسه امید، 1375.
3ـ دیوید برنز، از حال بد به حال خوب، شناخت درمانى، ترجمه مهدى قراچه داغى، تهران، نشر پیکان، 1385، چ 7.
4ـ ادوانس بلس، روش جدید گام به گام در کاهش تأخیرها، روان‏شناسى تنبلى، ترجمه مهدى قراچه داغى، نشر دایره، 1379، چ 5.
5ـ حسینى‏دشتى،مصطفى، معارف‏ومعاریف،قم،بى‏نا،1376،چ1.
6ـ خمینى‏الموسوى،روح‏اللّه، چهل حدیث، تهران، مرکز نشرفرهنگى رجاء، 1368.
7ـ درسلى، پیتر، نظم اجتماعى، در نظریه‏هاى جامعه‏شناسى، ترجمه سعید معیدفر، تهران، مؤسسه فرهنگى انتشاراتى تبیان، 1378.
8ـ راجرز کارل، گروه‏هاى رویاروى، بحثى در روان‏درمانى گروهى، ترجمه فرهاد ماهر، تهران، انتشارات رشد، 1375، چ 2.
9ـ شاتو ژان، مربیان بزرگ، ترجمه غلامحسین شکوهى، تهران، انتشارات دانشگاه، 1376، چ 4.
10- قمى شیخ عباس، کلیات مفاتیح‏الجنان، تهران، انتشارات نبوغ، 1375، چ 5.
11ـ مجوزى عبدالله، چرا تنبیه، تهران، سازمان انجمن اولیاء و مربیان، 1379.
12ـ مصباح محمدتقى، توحید در نظام عقیدتى و ارزشى اسلام، قم، اتشارات شفق، 1375، چ4.
13ـ مطهرى مرتضى، مجموعه آثار (سیره معصومین علیهم‏السلام )، ج 16، تهران، انتشارات صدرا، 1378، چ 3.
14ـ هاشمیان هادى، دریاى عرفان (زندگى نامه و شرح احوال آیت‏الله سید على قاضى)، قم، مؤسسه فرهنگى طه، 1379.
ج. انگلیسى
1. Albert Ellis. Reason & Emotion in Psychology Therapy. New York: Castilla International. 1985.
2. Aron Beck. Cognitive & Emotional Disorder. U.S.A. Predule Press. 1979.
3. Don Gobor. Main Causes of Procrastinations. Los Angeles Caligornia: Predule Press Santa manica Blvd. 1990. 9004.
4. Fred New Man. Typical Procrastinators. Let up Develop! 1975.
5. Harold Green Wald. Derict Decision Therapy. Predule Press. 1984.
6. Paul T. Rengen. Procrastination Over the Ages. New York: Simon & Schuster. 1975.
7. Peter, Mc Milliam. Low Frustrators Tolerance. Los Angeles CA. Predule Press.
8. Phyllis Goldberg. Situational Procrastination. CA. Self Dowing, 1992. 90046.
9. Robert Harper. The New Psychology the Rapy. CA. Predule Press. 1985.
10. Robert H. Moore. Rational Living. CA. Predule Press. 1991. 90046.