عرفه تجلي گاه نيايش

نويسنده:احمد مرتاضي
حج در ميان همه عبادت ها پر رمز و رازترين ارتباطي است که بندگان با آفريدگار خود برقرار مي کنند و همان گونه که در روايات آمده ، حج است و عرفه (الحج عرفه) کساني مي توانند اين هماني عرفه و حج را دريابند که در دل جمعيت خروشان ، همسان و وارسته از تمام تعلقات و در آن صحراي محشرگونه توانسته باشند بسان قطره اي از دامان اقيانوس هاي بيکران آرام گرفته و شيريني پيوند با ابديت را تجربه کرده باشند، اما برکات روز عرفه اختصاصي به آنها ندارد.
عرفه روز تدبير در آفرينش و خلقت و توجه به رابطه بنده با پروردگار است و مضامين دعاي عرفه عرشي است و قرائت دعاي اباعبدالله همراه با تدبير در مضامين ارزشمند اين دعا براي بندگان راهگشاست. بنا بر فرموده حضرت زين العابدين ، امام سجادع اميد آن مي رود که حتي فرزنداني که هنوز در رحم مادران هستند، از فضل و لطف و محبت پروردگار برخوردار شوند و به همين دليل است که عارفي همچون ميرزاجواد آقاي ملکي تبريزي مي افزايد: «مثل اين که امروز فقط براي نيايش آفريده شده است.
بنابراين بايد تلاش کرد تا حد ممکن از اين فرصت ارزشمند بهره برد و البته عمده آن است که آدمي ابتدا شرايط استجابت دعا را در خود فراهم آورد». در اين مقاله به پيوند نيايش با عرفه و اهميت نيايش در روز عرفه پرداخته شده است.
آميختگي و واژه عرفه و نيايش به عنوان دو جلوه فضيلت و رحمت الهي تا حدي است که همگان عرفه را با نيايش و عالي ترين تجلي گاه نيايش را نيز در عرفه مي دانند و مي شناسند. اهميت نيايش در اين روز تا آنجاست که ما مي بينيم در حالي که فاصله انداختن ميان 2 نماز از جمله سنت هاي پيوسته پيامبر اعظم ص به شمار مي آيد، ولي آن حضرت بين دو نماز ظهر و عصر روز عرفه جمع مي کرده اند تا هر چه زودتر به ميعادگاه معرفت و عرفان ، صحراي عرفه ، برسند و زمان بيشتري را براي نيايش در آن ميعادگاه داشته باشند و شگفت تر اين که امامان بزرگوار از روزه اين روز اگر موجب ضعف جسماني و در نتيجه ، بازماندن از مراسم دعاي عرفه گردد منع کرده اند حال آن که بر اساس روايات مورد وثوق و صحيح ، روزه عرفه کفاره 90 سال گناه است.
در کل ، حج در ميان همه عبادات پر رمز و رازترين ارتباطي است که بندگان با آفريدگار خود دارند و هر يک از اعمال آن ، ظاهري دارد و يک باطني.
در اين ميان عرفه جايگاه تبلور و ظهور تمام معارفي است که حاجي در مراحل و منازل مختلف حج به دست آورده است و پس از گذر از عرفه است که نور معرفت هاله اي خواهد بود بي انتها که افق عبوديت را با ملکوت پيوند مي دهد يعني عرفات مقام تابش نور معرفت است که در مشعر، حاجي با اين معرفت به شهود و شعور يقيني مي رسد و قرباني در منا نيز شکرانه همين دو نعمت طي مراحل معرفت و شهود در عرفات و مشعر است.
عرفات نام صحرايي است وسيع با مساحت حدود 18 کيلومتر مربع در دامنه کوه جبل الرحمه که در جنوب شرقي مکه معظمه قرار دارد و با چهار منطقه ثويه ، نمره، عرنه و ذي المجاز احاطه شده و بخش عمده آن از حرم خارج است.
زائران بيت الله الحرام در روز عرفه ، نهم ذي الحجه الحرام ، از هنگام اتمام نماز ظهر و عصر تا هنگامه غروب در اين منطقه حضور دارند و حضور در عرفه بهانه اي است براي رستن و رسيدن براي شناختن و شناخته شدن (معرفت)، طلب کردن و پيراسته شدن از تمام آلايش هاي پوچ دنيوي و به جرعه اي عاشق شدن و جان تازه کردن و آن گاه بارگاه رافت الهي را گشوده ديدن و پيمانه را سر کشيدن.
صحراي عرفات در تاريخچه خود خاطراتي از مردان بزرگ الهي چون آدم ابوالبشرع ، ابراهيم خليل الله ع ، پيامبر اعظم ص و نيز سيدالشهدا ع را دارد که با حضور شان عرفه را نور افشاني کردند و خود نيز ار تلا لو پرتوهاي رحمت و عنايت الهي در اين ميعادگاه عارفان متبرک شدند. عرفه را به اين سبب بدين عنوان نام نهادند که در اين روز جبرئيل امين بر ابراهيم (عليهما السلام) فرود آمد و خطاب به ايشان فرمود: «بر کرده هاي خويش اقرار کن و مناسک حج را که به تو مي آموزم بشناس » و چون به عرفه رسيدند به او گفت: «عرفت ؛ آيا شناختي؟» و او پاسخ داد: «آري» و لذا به اين نام خوانده شده است.
نيز گفته شده است که اين نامگذاري بدين خاطر است که چون آدم و حواع از منزلت خويش به نشئه دنيا هبوط کردند و پس از چندي فترت و جدايي در اين صحرا بود که به هم رسيدند و با هم آشنا شدند. اين همه يعني اين که اين نامگذاري ريشه در عرفان و معرفت دارد. برخي نيز عرفات را جمع عرفه و به معني کوه و بلندي دانسته اند و چندين گفته ديگر. بنا بر اين ، پيداست که اين نوع انتخاب عنوان ريشه تاريخي مذهبي نيز دارد تاريخي که ابتداش از اولين آفريده نوع بشر آغاز مي شود بدين ترتيب که آدم ع پس از خروج از جوار رحمت الهي و فرود در عرصه دنيا، 40 روز هر بامداد بر فراز کوه صفا با چشم گريان در حال سجده بود که امين وحي بر وي نازل شد و چون از سبب اين تضرع و زاري عاشقانه پرسيد، روش بازگشت و توبه را به او بياموخت.
او را در روز 8 ذي الحجه به منا برد و آدم ع شب را در آنجا بماند و صبحگاه با جبرئيل ع به صحراي عرفه رسيد و ظهر آن روز تلبيه (لبيک گفتن) را قطع کرد و به دستور او غسل کرد و پس از نماز عصر بود که آدم ع را به وقوف در عرفات واداشت و طبق نص صريح قرآن در آيه 37 بقره ، کلمات استغفار را که از پروردگار خود دريافت کرده بود، تا غروب عرفه ترن^م مي کرد. ابراهيم خليل الرحمن نيز مناسک حج را از امين وحي بياموخت و شگفت اين که ، دامنه کوه عرفات کلاس درس و معرفت پيامبر اعظم ص بود و به گفته مفسران ، آخرين سوره قرآن در صحراي عرفات بود که بر قلب نازنين آن حضرت نازل شد و نيز در همين روز بود که در سال 10 ه.ق ، آنگاه که آخرين حج خود را به انجام رسانيدند سخنان تاريخي خود را که حکايت از يک منشور حقوق بين الملل اسلامي مي کرد و خط بطلاني بود بر تمامي ارزش هاي پوشالي جاهليت ، در اجتماع باشکوه حجاج بيان داشتند. حضرت سيد الشهداع نيز بعد از ظهر روز عرفه سال خروج خود از مکه به جانب سرزمين کربلا همراه با اهل بيت و صحابه از خيمه هاي خويش در صحراي عرفات بيرون آمدند و روي به دامنه جبل الرحمه نهادند و در سمت چپ کوه ، رو به جانب کعبه ، مجمع عارفانه و عاشقانه اي را شکل دادند و کلمات معرفت و خودسازي را زمزمه کردند.
بهترين عمل درروز عرفه دعاست و با اين که اين روز دعاهاي فراواني دارد ولي در اين ميان دعاي عرفه سيدالشهداع به اقتضاي مضامين توحيدي معرفتي اش ، جايگاهي ويژه دارد و روحي تازه در کالبد زمزمه کنندگانش مي دمد. تا آنجا که مي توان آنچه را که از فحواي اين دعا دستگير نجواکنندگان آن مي شود اين چنين نمود:
1- شناخت خدا و صفات کمال وجمال او.
2- خودشناسي و انسان شناسي.
3- رابطه انسان و خدا.
4- هستي شناسي.
5- معاد شناسي.
6- شناخت صاحبان رسالت آسماني.
7- خودسازي و پرورش نفس با ابزار صفات و کمالات الهي ، يعني فراگيري راه تعليم و تربيت از خدا.
8- توبه و بازگشت به جانب معبود.
9- تبديل خود پرستي به خداپرستي.
10- تبديل خود خواهي به تواضع و ايثار و غير خواهي.
11- دور کردن صفات نکوهيده از خود به تسبيح پروردگار.
12- شناخت و سپس درخواست برترين مطلوب ها.
13- تعليم مفاهيم و ادبيات قرآن در اثناي موضوعات فوق الذکر.
نيايش ، کلاس معرفت يا روان درماني؟
نيايش کشش بنده ناتوان و نيازمند به جانب خداوند کريم وتوانا و به منزله مدد جويي از مرکز قدرت تام و منبع نيروي کامل و نامحدود است.
موجي است برخاسته از روح آدمي که از همه جا راهي بارگاه خدا مي شود نه زمان مخصوصي دارد ونه معبد ويژه اي نيازمند است.
اگر ما مي بينيم گاه در احاديث و روايات ، زمان و مکان ويژه اي را براي نيايش تعيين کرده اند نه بدين سبب است ، که اجابت دعا بسته به روز و شب است بلکه بدين مفهوم است که در آن زماني که وعده اجابت داده شده ، استفاده بهره ويژه اي مي برد. پس نيايش امري است کاملا روحاني و سبب ابتهاج ملکوتي فرد و شناسه فضيلت هر انسان خداجوي.
و همان گونه که براي هر چيزي پايه و ستوني هست که امور مربوط به آن بر اساس همان پايه و ستون تنظيم و استوار مي شود، و همان گونه که قوام و استواري انسان بستگي به عقل و مخ او دارد، عبادت نيز بوسيله مغز و مخ آن استوار است که اين معناي همان حديث نبوي ص است که فرمودند: «الدعا مخ العباده» و نيز مويد مضمون همان آيه قرآني است که استواري عبادت الهي را بسته به دعا و نيايش مي داند. (اشاره است به آيه 60 غافر)نکته ديگر اين که ، چنان که براي پيشرفت هر امري بايد عشق و شوقي باشد تا نتيجه مطلوب حاصل آيد، براي مداومت دعا و نيايش و نتيجه گرفتن از آن هم که همان اجابت است وجود عشق و شوقي پايدار لازم است.
جالب توجه اين که دعا در سراسر تمدن انساني و در تمام فرهنگ ها و اديان ، واسطه رهايي از گرفتاري ها، درماندگي ها، تحقق آرزوها و درمان آسيب هاي روحي و جسمي بوده و به دليل جايگاه والا و نقش ارزنده آن در زندگي انسان هاست که همه اديان و مذاهب به آن توجه ويژه داشته و بر لزوم پايبندي پيروانشان به اين مساله تاکيد ورزيده اند و در عصر ما نيز سخنان دانشمندان و متفکران در خصوص آثار معجزه آساي نيايش و طرح موضوع «روان درماني با دعا» و با ديگر تعليمات و روش هاي پيامبران الهي از سوي آنان ، سبب شده است تا مردم کشورهاي پيشرفته ، اين ابزار معنوي را نيک بشناسند و به ياري نيايش ، زندگي خود را بهتر و سودمندتر سازند. آن چنان که کانت ، فيلسوف آلماني مي گويد: «به خدا توسل پيدا کنيد زيرا به او احتياج داريد حتي اکر در اثر تربيت آدم لامذهبي بوده ، به هيچ مشرب ديني پايبند نيستيد، باز هم دعا به حال شما مفيد است ؛ دعا سه اصل روانشناسي را در همه انسان ها زنده مي کند:اول اين که ، به ما کمک مي کند تا ناراحتي ها و گرفتاري هايي را که داريم به زبان آوريم.
دوم اين که ، اين احساس را در ما زنده مي کند که شريک غمي پيدا کرده و تنها نيستيم.
سوم اين که ، دعا و نيايش آدمي را به تکاپوي روحي ، عقلي ،قلبي و عملي وامي دارد و نخستين گام به سوي عمل است.» و جمع بندي اين سه مزيت درکلام ويليام جيمز، روانشناس بزرگ معاصر است که مي نويسد: «نيايش و نماز و به ديگر سخن ، اتصال با روح عالم خلقت و جان جانان ، کاري است پر اثر و نتيجه آن عبارت است از ايجاد يک جريان قدرت و نيرويي که به طور محسوسي داراي آثار مادي و معنوي است». ولي با همه اين نظريات علمي بايد گفت فلسفه نيايش در شريعت اسلام ، برخلاف گمان اين فلاسفه و روانشناسان غيرمسلمان ، فقط به «نفس و خاصيت رواني آن در بعد فردي» منحصر نبوده بلکه فراتر از آن بعد اجتماعي آن نيز مد نظر است و شاهد اين مدعا عبارات نيايش هاي قرآني است که به صورت جمع آورده شده اند. ضمن آن که از منظر اسلام ، دعا و نيايش نبايد جاي تکاپو و استفاده و بهره بري از اسباب و واسطه ها را بگيرد و شخص را بي نياز از مجاهدت و بذل تلاش هاي پيگير و لازم و مفيد در نيل به اهداف مشروعش بسازدو درصدد آن برآيد که همه نيازمندي ها و گرفتاري هاي زندگي خود را به ص&رف دعا برطرف کند و مايحتاج حيات خود را با ابزار دعا به چنگ آورد بلکه ما وقتي دعاهاي انبياي و اولياي خدا را در برگ برگ آيات کلام الله مجيد مورد توجه قرار مي دهيم آنچه مي بينيم عمده اش درخواست ها و موضوعات مهم در راستاي تکامل معرفتي و معنوي است و کمتر اتفاق مي افتد که حاجات زميني را موضوع نيايش هاي خود قرار بدهند تا آنجا که خداوند متعال در آيات قرآن ، دعا را به عنوان عبادت معرفي کرده و امتناع از آن را نوعي تکبر برشمرده است (آيه 60غافر). گذشته از اينها دعا داراي درجات و مراحلي است:
همچنان که چندين شرط اساسي و محوري نيز دارد همچون حضور قلب ، طهارت باطن ، معرفت الهي ، يقين به مستجاب شدن ، اضطراب و تضرع (اشاره به آيه 62 نمل)، اخلاص ، رضا و خشنودي به مقدرات الهي و الحاح و پافشاري بر دعا.پس معلوم شد دعا و نيايش از ديدگاه شريعت يعني يک اعتقاد و يک اصل هدفمند. يک سنت و قانون فراتر از ماده ، در کنار ديگر قوانين تغيير ناپذير الهي که تمام ذرات آفرينش پايبند آن اند(اشاره به آيه 29 الرحمن).
و تمام آياتي هم که به عنوان دعاهاي قرآني از آنها سخن مي رود و درصدد برشمردن مصاديق مناجات عارفانه و عاشقانه و نيايش مطلوب اند، همچون استغاثه آدم ع در مقام اعتراف به تقصير(اعراف ،23) ، توسل حضرت نوح ع براي نجات خود از ظلم قوم نادان ، پس از تحمل صدها سال رنج (انبياء، 76)، شکوه ايوب نبي ع پس از به ستوه آمدن از سرزنش نابخردان (انبياء، 83)، همگي حکايت از اين دارند که مقصود اصلي از دعا همان توجه قلبي به جانب يگانه فريادرس و کارساز هستي و ياد صفات و اسماي عظمي و حسناي بي شمار و بي بديل محبوب يکتاست ، نه راهکار درمان اختلالات پايدار و ناپايدار رواني.