نویسنده: محمد حنیف




 

امروزه انواع مختلفی از قصه‌گویی در گوشه و کنار دنیا در حال اجراست و گستردگی اشکال قصه‌گویی ارایه‌ی تقسیم‌بندی واحدی از آن را غیرممکن ساخته است. مثلاً همان‌طور که در معرکه‌گیری و پرده‌خوانی ایرانی از قصه‌گویی استفاده می‌شود، در اجرای اپرای غربی نیز از قصه‌گویی سود می‌جویند. در بسیاری از کشورها نیز شکل‌های متفاوت قصه‌گویی رواج دارد و به راحتی نمی‌توان همه‌ی آنها را در یک تقسیم‌بندی جا داد. شاید اشاره به تقسیم‌بندی آن پلووسکی تا حدودی بتواند، علاقه‌مندان دنیای قصه‌گویی را با یک تقسیم‌بندی کامل آشنا سازد. آن پلووسکی انواع قصه‌گویی را در گذشته و حال به این صورت برمی شمرد: (1)
1- قصه‌گویی نقالانه، 2- قصه‌گویی قومی، 3- قصه‌گویی مذهبی، 4- قصه‌گویی تماشاخانه ای، 5- قصه‌گویی کتابخانه‌ای و مؤسسه‌ای، 6- قصه‌گویی در اردو، پارک و زمین بازی.

قصه‌گویی نقالانه

نقالی از انواع قصه‌گویی است که در نقاط مختلف جهان با شکل‌های متفاوت اجرا می‌شده و هم اکنون نیز در ایران و برخی از دیگر نقاط جهان اجرا می‌شود. پلووسکی واژه‌ی Bard (رامشگر و شاعر عربستان) را برای نقال برگزیده است. با این وصف معلوم می‌شود که وجه مشخصه‌ی نقالی بیان رویدادهای تاریخی است، نقالان با نقل داستان‌های تاریخی- پهلوانی و ستایش نیاکان یک قوم به دمیدن روحیه‌ی سلحشوری در میان مردم کمک می‌کنند. گاه از نقالی برای بیان داستانی از شاه‌نامه‌ی فردوسی و یا به صورت زمینه‌ی یک کار سنتی، استفاده می‌شود.
نقالی در ایران جایگاه والایی نسبت به دیگر انواع قصه‌گویی دارد. نقالان برای موفقیت باید از صدای رسا، تسلط بر زبان، مردم‌داری و سخن‌دانی سود جسته و توانایی نقل داستان‌های شاه‌نامه از حفظ را داشته باشند. از خیل بازماندگان نقالان قهوه‌خانه‌ای ایران، سیدمصطفی سعیدی و مرشد ترابی را می‌توان نام برد. سبزعلی درویشیان نیز شاه‌نامه خوان متبحری است که در جشنواره‌های زیادی از جمله جشنواره‌ی طوس به شاه‌نامه‌خوانی پرداخته است.

قصه‌گویی قومی

قصه‌گویی قومی یکی دیگر از انواع قصه‌گویی است که به لحاظ گستردگی و عمومیت، در درجه‌ی اول قصه‌گویی قرار می‌گیرد. این نوع قصه‌گویی که احتیاج به تعلیم خاصی ندارد، معمولاً در خانه، ضمن کار گروهی و یا در اجتماعات و کوچه و بازار اجرا می‌شود. آن پلووسکی قصه‌گویی در خانه را یکی از جهانی‌ترین تجربه‌های انسانی می‌داند. (2) قصه‌گویی در خانه به خصوص در شب‌های دراز زمستان از دیرباز به شکل‌های گوناگون در میان ملل مختلف رایج بوده است. ملل جهان همواره قصه‌گویی در خانه را جدی می‌گرفته‌اند و هر یک در خصوص اهمیت این امر، زبانزدهایی دارند که نشان دهنده‌ی اعتقاد آنها به قصه‌گویی در خانه است. بومیان امریکا از اقوامی‌اند که گفتن داستان به کودکان خود را مهم‌ترین موضوع می‌دانستند، در اعتقادات آنان چنین می‌خوانیم «اگر بچه‌های من به داستان‌ها گوش بدهند، وقتی بزرگ شدند، آدم‌های خوبی می‌شوند، و اگر به داستان‌ها گوش ندهند، آدم‌های بدی خواهند شد. » (3)
قصه‌گویی ضمن کار نیز از دیگر اشکال قصه‌گویی قومی است که با هدف بازدهی بهتر کار انجام می‌شود. مجارستانی ها، آلمانی‌ها و ایرلندی‌ها از پیشروان این نوع قصه‌گویی هستند. در ایران هنوز هم شاهد برپایی جلسات قصه‌گویی در مواقع و مناسبت‌های خاص مثل عروسی و یا جشن نام‌گذاری فرزندان هستیم. این نوع از قصه‌گویی نیز از انواع قصه‌گویی قومی به شمار می‌رود. قصه‌گویی در خیابان و بازار هم از دیگر انواع قصه‌گویی قومی است که در شکل‌های معرکه‌گیری، پرده‌خوانی و به ندرت در شکل‌های شهر‌فرنگی، خیمه شب بازی و ... اجرا می‌شود.
سود جستن از مرشد، نقال، بچه مرشد و پرده‌خوانی در برنامه‌های تلویزیونی با الهام از قصه‌گویی قومی انجام گرفته است. نکته‌ی مهم درباره‌ی قصه‌ی گویی قومی این است که چون ادبیات قومی از ادبیات شفاهی برخاسته است، آسان‌تر بازگو می‌شود. چمبرز و بسیاری از پژوهشگران و قصه‌گویان به این نکته توجه کرده‌اند و حتی برخی صرفاً معتقدند که قصه‌گویی لزوماً باید با اتکا به منابع شفاهی صورت گیرد. هرچند مسلماً قصه‌های قومی در گذر زمان و در انتقال به مکان‌های دیگر تغییراتی کرده و همین امر باعث وفور روایت‌های متفاوت از قصه‌های واحد شده است. به هر حال گاه ایجاد تغییر در قصه از قومی به قوم دیگر باعث تحول در اساس قصه نیز می‌شد. حسن کچل یکی از قصه‌های قومی است که هرچند خاستگاه واقعی آن معلوم نیست اما در فرهنگ‌های مختلف به گونه‌های متفاوت بیان می‌شود. نمونه‌ی بارزتر، داستان معروف سیندرلا است که نه تنها در اروپا که در امریکا و حتی کشورهای شرقی همچون ایران با تغییراتی شنیده می‌شود. در سیندرلای غربی دختری با کفش بلورین درگیر نامادری می‌شود. در نمونه‌ی ایرانی این داستان یعنی ماه پیشانی، دختری زیبا با نامادری حسود و دختران زشت مواجه می‌شود.
نباید فراموش کرد که هر قومی افسانه‌ها و قصه‌هایش را از منابع مختلف گرفته است و همین امر سبب تمایز افسانه‌های اقوام با یکدیگر می‌شود. بعضی اقوام بیشتر بر تخیل قصه‌گوها تکیه کرده‌اند. قومی ممکن است افسانه‌های ش برگرفته از متون کهن و ترجمه‌ی متون اقوام دیگر باشد. بن‌مایه‌ی اصلی داستان‌ها و افسانه‌های برخی ملل را نیز حکایات دینی و مذهبی و روایات حماسی- ملی تشکیل داده است.
در هر حال مضامین کلی موجود در افسانه‌های عامیانه را می‌توان این گونه تقسیم بندی کرد:
1- حماسی و پهلوانی.
2- عاشقانه.
3- دیوان، جادوگران و ...
4- دینی و مذهبی.
5- عجایب خلقت و مخلوقات روی زمین.
6- جانوران.
7- جوانمردی و عیاری.
8- حوادث تاریخی.
9- شوخی و مسخرگی. (4)
انواع قصه‌های عامیانه را به قصه‌های مکتوب کتب کهن و قصه‌های شفاهی نیز تقسیم کرده‌اند. (5)

قصه‌گویی مذهبی

تعریف آن پلووسکی از قصه‌گویی مذهبی چنین است: «قصه‌گویی مذهبی چنین است که مقامات و رهبران رسمی یا نیمه رسمی یک گروه مذهبی به جای قوانین، داستان‌ها را برای تشریح و ترویج مذهبشان به کار می‌برند. این نوع قصه‌گویی دست کم چند عنصر را که جالب و سرگرم کننده است به یاری می‌گیرد تا توجه شنوندگان را تسخیر و جلب کند. » (6)
قصه گویان مذهبی گاه نظم و نثر را به هم می‌آمیزند و با استفاده از فنون مربوط به بیان، مخاطبان خود را شدیداً تحت تأثیر قرار می‌دهند. هرچند با رواج قصه‌گویی مذهبی بیم تحریفات دینی می‌رود، اما در هر حال قصه‌گویی مذهبی تأثیر زیادی در تحریک عواطف و احساسات دینی و حتی جذب افراد نوآیین به دین موردنظر داشته است.
قصه گویان مذهبی گاه از تصاویر نیز برای تأثیر بیشتر قصه‌های خود سود می‌جویند. علاوه بر قصه گویان هندو، بودایی، یهودی، مسیحی و اسلامی، بعضی از اقوام چون سرخ پوستان نیز که اعتقادات مذهبی خاص خود را دارند، از قصه‌گویی برای ترویج افکار خود استفاده می‌کنند.
یکی از مهم‌ترین علل رواج قصه‌گویی در گذشته‌های دور، بی‌سوادی مردم و گران بودن دست نوشته‌ها بود و همین امر، سبب می‌شد تا متولیان امور دینی برای آموزش مطالب دینی به فرهنگ شفاهی تکیه کنند.

قصه‌گویی تماشاخانه‌ای

قصه‌گویی تماشاخانه‌ای چنان که از نامش پیداست به نوعی از قصه‌گویی اطلاق می‌شود که در آن علاقه‌مندان برای شندین قصه‌ی مورد نظر خود به تماشاخانه می‌روند. پرداختن مبلغی برای شنیدن قصه و حضور در محلی عمومی، اما سرپوشیده، از وجوه مشخصه‌ی این نوع قصه‌گویی در مقایسه با انواع دیگر است. قصه‌گویی تماشاخانه‌ای در چین، مغولستان و ژاپن اجرا می‌شده است و امروز نیز بر اساس سخن فولکه تگادف، در اغلب کشورهای اروپایی و امریکا رواج دارد.

قصه‌گویی کتابخانه‌ای و مؤسسه‌ای

کارولین هوینز (7)، کتابدار کتابخانه‌ی عمومی هارت فورد (8) امریکا را پیشگام قصه‌گویی کتابخانه‌ای و مؤسسه‌ای می‌دانند، زیرا اولین بار در سال 1880 وی با صدای بلند خواندن داستان را برای مخاطبان خود در کتابخانه آغاز کرد و پس از آن بسیاری از کتابخانه‌ها و مؤسسات، قصه‌خوانی را در برنامه‌های خود گنجاندند.

قصه‌گویی در اردو، پارک و زمین‌بازی

قصه‌گویی در اردو، پارک و زمین بازی هم اولین بار در امریکا رواج پیدا کرد و متولیان این برنامه‌ها هدف اصلی این نوع قصه‌گویی را تفریح محض برشمردند. در اوایل قرن بیستم با ایجاد و گسترش سازمان‌های پیشاهنگی در انگلستان و امریکا، قصه‌گویی سازمان یافته از پارک‌ها و زمین‌های بازی عملاً به اردوهای پیشاهنگی نیز راه پیدا کرد.
چمبرز قصه‌گویی در اردو را از مؤثرترین انواع قصه‌گویی می‌داند، برخی از مهم‌ترین اصول قصه‌گویی در اردو از نظر چمبرز این گونه است:
1- محل اردو، مناسب‌ترین محل برای قصه‌گویی است.
2- قصه‌گویی با استفاده از رسانه‌های جمعی در محل اردو کاری نادرست است.
3- در اردو قصه‌گویی در کنار آتش و در شب جذاب‌تر است.
4- در قصه‌گویی اردو نیز ممکن است تعداد مخاطبان به صد نفر هم برسد، در این صورت باید صدای قصه‌گو به خوبی شنیده شود و همه‌ی گروه او را ببینند. معمولاً در این مواقع قصه‌گو می‌ایستد یا بر چهار پایه‌ی بلندی می‌نشیند تا همه‌ی گروه به خوبی او را ببینند.
5- قصه‌گو نباید از قصه‌های ترسناک استفاده کند. این امر در اردو و شرایط خاصی که دانش‌آموزان از لحاظ روحی با آن درگیرند، بیشتر اهمیت پیدا می‌کند. (9)
متأسفانه با وجود تأثیر عمیقی که قصه‌گویی در سه جنبه‌ی آموزش، اخلاق و ذهنیت کودک دارد، از قصه‌گویی کتابخانه‌ای و مؤسسه‌ای، قصه‌گویی در اردو، پارک و زمین بازی و قصه‌گویی تماشاخانه‌ای استفاده‌ی چندانی نمی‌شود. قصه‌گویی مذهبی را نیز کم و بیش سخنرانان دینی ایراد می‌کنند. هم چنین می‌توان گفت که قصه‌گویی قومی نیز رابطه‌ی معکوسی با پیشرفت فناوری و گسترش آن پیدا کرده است. یعنی از قصه‌گویی قومی در مناطقی که وسایل ارتباط جمعی نفوذ کرده‌اند، کمتر استفاده می‌شود.
رادیو و تلویزیون نیز تلاشی جدی برای گسترش این نوع قصه‌گویی نمی‌کنند. قصه‌گویی نقالانه نیز در گوشه‌ی قهوه خانه‌ها، آخرین نفس‌های خود را می‌کشد. با این حال چگونه می‌توان ادعا کرد که قصه‌گویی هنوز از زنده‌ترین هنرهای مردمی است؟
واقعیت این است که قصه‌گویی به تناسب پیشرفت فناوری تغییر شیوه می‌دهد و شکل ارایه‌ی آن تغییر می‌کند. برای مثال «نقالی» از انواع قصه‌گویی است که در نقاط مختلف جهان با شکل‌های متفاوت اجرا می‌شده و هم اکنون نیز در ایران و برخی دیگر از نقاط جهان اجرا می‌شود. هرچند واژه نامه‌ی کتاب دنیای قصه‌گویی پلووسکی به بیش از پنجاه نوع نقالی در جهان اشاره می‌کند، ولی امروز دیگر نمی‌توان به تمامی این شیوه‌های قصه‌گویی دست یافت. برای مثال، رایج‌ترین نوع نقالی در ایران، یعنی نقالی سنتی را هم اکنون استادان معدودی اجرا می‌کنند. هم چنین نمونه‌ی دیگری از نقالی با اجرای موسیقی در مناطقی از استان کرمانشاه و لرستان رواج دارد. اما از استادان انواع دیگر نقالی حتی نامی هم نمانده است. (10)
با این حال امید است که این شیوه‌های قصه‌گویی به منزله‌ی درسی جدی برای دانشجویان رشته‌های هنری تدریس شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. همان، ص 45 به بعد.
2. همان، ص 81.
3. همان، ص 86.
4. صدیق، یوسف: پیشین، ص 9.
5. همان، ص 10.
6. پلووسکی، آن: پیشین، ص 101.
7. caroline Hewins
8. Hartford
9. ر. ک. چمبرز، دیویی: پیشین، ص 43 به بعد.
10. در بررسی سبک به این نکته بیشتر خواهیم پرداخت.

منبع مقاله :
حنیف، محمد؛ (1389)، قصه‌گویی در رادیو و تلویزیون، تهران: انتشارات صدا و سیما، چاپ دوم