تربیت مذهبیِ کودکان
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم): الناس معادن کمعادن الذّهب والفضّه. «مردم معدنهایی هستند همچون معادن طلا ونقره» و تربیتی صحیح است که میتواند این معادن گران قیمت را مورد بهرهبرداری قرار دهد و استعدادهای نهفتهی انسان را شکوفا میسازد.
هم چنین حضرت علی میفرمایند: «وانما قلب الحدث کالارض الخالیه ماالفی فیها من شیی قبله» صفحهی دل نوجوان هم چون زمینی مستعد است که هیچ گیاهی در آن نروییده و آمادهی هر نوع بذرافشانی است.
طبیعی است هر نظام تربیتی بر اصولی مبتنی است و هدف یا اهدافی را تعقیب میکند و مربی با در نظر گرفتن آن اصول میرود.
یکی از تعاریف تربیت عبارت است از فراهم کردن زمینهها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب. عبارت فراهم کردن زمینهها و عوامل، حاکی از این است که مربی فقط زمینهی شکوفایی استعدادهای متربی را فراهم میکند و این متربی است که باید فعالانه در جهت مطلوب حرکت نماید.
متربی یا اثرپذیر در تعریف فوق، فقط انسان است اما مربی و اثر گذار میتواند خداوند متعال، انسان و یا... باشد برای ما به جهت آن که مسلمانیم و پایبند اصول و مبانی اسلام و اخلاق اسلامی، تربیت مذهبی فرزندان، در صدر همهی کارها است. تربیت مذهبی عبارتست از تربیتی که استعدادهای خود را بروز داده و زمینههای الهی انسان را به فعلیت میرساند. از طرفی انسان را رشد واقعی بخشیده و به صراط مستقیم هدایت میکند. لذا در قرآن تربیت به معنای هدایت و تزکیه و رشد و ... هم آمده و اهمیت آن را در امر انسان بودن به خوبی نمایان است.
از طرفی ما معتقدیم که تربیت مذهبی مسایل قراردادی را بر انسان تحمیل نمیکند بلکه آیینی است که در ذات و فطرت ما وجود دارد و آن چنان ما بدان نیازمندیم چونان که یک دانه گندم به عناصر رشدش نیازمند است.
از مسایل عمده در امر تربیت مذهبی کودکان توجه به جنبههای خانوادگی و رفتار و اطلاعات والدین است.
اصولاً خانواده و اجتماع دو رکن اساسی در اصلاح جامعهاند. مادام که این دو درست ساخته نشوند امکان تربیت صحیح کودکان نخواهد بود.
خانواده قویترین سنگر در برابر مفاسد اجتماعی و انحرافات اخلاقی است.
خودداری و سهلانگاری آنان در این امر نتایج جبرانناپذیری را به بار خواهد آورد.
شما به خوبی به این امر واقفید که تربیت کودک خود جهادی مقدس است و انجام وظیفه در این امر خطیر تعقیب و ادامهی راهی است که خداوند ما بدان امر فرموده است. طبعاً کمترین بیتوجهی به سرنوشت کودک، خود نوعی خیانت به او و جامعهی اوست و عقوبت و کیفر الهی را در پیدارد.
ما به حکم پدر و مادر بودن مسؤولیم. وظیفهی ما تربیت و تزکیهی فرزندانمان است که میباید با علاقه و معرفت کافی صورت پذیرد. بدیهی است در این امر نقش مادر به مراتب قویتر و سازندهتر است. زیرا اوست که به کودک مهر میورزد و میتواند جنبهی مهرطلبی او را سرشار و لبریز سازد این عواطف نیرومند مادری است که بعد از غریزهی حب ذات هیچ احساسی را هم وزن آن نمیتوان یافت. لذا مادر میتواند نقش رهبری و هدایت طفل را بر عهده گیرد و او را به سوی هدفهای مطلوب اسلامی سوق دهد. مشروط به این که خود نیز الگویی شاخص و از هر جهت شایسته باشد.
در تربیت اسلامی، برخی از اهداف تربیت باید متوجه جهت دادن فرد به سوی خدا و ایجاد زمینهی ایمان و باور در دل او باشد. در این راه، هدف ایجاد رابطه بین فرد و آفریدگار است. ما میخواهیم فرزندانمان با خدای خویش پیوندی محکم و درست داشته باشند و در همهی امور رضای او را بطلبند. دل از یاد خدا غافل نداشته و با میل و رغبت در برابرش خضوع و خشوع کنند. در همه حال به جلب رضای او بپردازند و در راه وصول به عنایات و مراحل پروردگار هر سد و مانعی را بشکنند و از بین ببرند. ما میخواهیم کار فرزندان ما باخدا شود، در همهی احوال و رفتار او را شاهد و داور خود بدانند و آگاه باشند که شاهد عملشان خود داوری نکوست. در خلوتها و در آشکار او را نظارهگر و کنترل کنندهی خود بشناسند و بدین وسیله خود را از گناه و آلودگی و انحراف دور بدارند.
ما میخواهیم فرزندان ما دل از یاد خدا غافل نورزند، بین خود و پروردگار خود حلقه و رابطهی ناگسستنی احساس کنند، از حسابرسی و کیفر او بر حذر باشند و با عشق و شور مذهبی و احساس وظیفه به انجام دستورات بپردازند.
1- نکات مهم برای مذهبی شدن بچهها
1- روی خودمان کار کنیم.آگاهی دینی وقتی آموزش صورت میگیرد: الف) بچهها دین را بهتر میفهمند. ب) از مباحث دینی بیشتر سر در میآورند. ج) یادگیریشان زودتر و سریعتر میشود.
2- ایمان و باور دینی داشتن.
3- عمل و اجرای دین.
4- صبوری پیشه کنیم.
5- توقع را کم کنیم.
6- گوهر دینداری را در اخلاق بدانیم.
7- حقایق مذهب را به کودک بیاموزیم و او را برای تبعیت از آنها آماده سازیم.
8- سختگیری نکنیم (1) آنها به اندازهی خودشان مکلف هستند. یادمان باشد بهترین روش برای یاد دادن، یادگیری است. بچهها تشنهی یادگیری هستند، ما بخواهیم یا نخواهیم آنها یاد میگیرند.
9- آموزش تعالیم باید تدریجی و به تناسب سن رشد باشد، از همان مراحل اولیهی حیات، به صورت پراکنده، جسته گریخته به وسیلهی قصهها و داستانها. (از سالهای اولیه باید با تشویق و ایجاد رغبت او را به سوی اعمال مذهبی سوق داد. بگذارید اگر او خواست، تقلید نماز خواندن، وضو گرفتن و دیگر اعمال مذهبی را بکند و از این بابت دلخوش باشد.)
10- شیوهی تربیت باید به گونهای باشد که کودکان بتوانند برای زندگی خویش تصمیم بگیرند، پیشبینیهای لازم را برای خود داشته و در گزینش راهی از میان راهها صاحب نظر باشند.
این نکته بسیار مهم است که 5 سال اول زندگی کودک سرنوشت ساز میباشد. پایههایی که در این مرحله گذاشته میشود ممکن است تا پایان عمر هم چنان استوار بماند. نکتهی اساسی این است که در محیط مذهبی فرزند مذهبی میشود و هر قدر محیط سالمتر باشد، فرزند سالمتر میشود.
2- مذهب در سنین مختلف
اذان و اقامه (2)بررسیها نشان میدهند کودکان از حدود 3 سالگی علاقهی بسیاری به دعا و سرودهای مذهبی دارند و از تکرار آن، به ویژه اگر همراه با آوازهای جمعی باشد، بسیار لذت میبرند.
کودک 4 ساله به والدین خود وصل است. پدر خود را بزرگ و مهم میداند و تلقی او از خدا این است که او هم چون پدر او، ولی بزرگتر است. او حتی خداوند را چون عضوی از اعضای خانوادهی خود به حساب میآورد و سئوالات او این طرز فکر را نشان میدهد.
او ممکن است عکسی زیبا ولی عجیب و غریب را عکس خدا تصور کند و به آن صورت معبودی بدهد و البته چنین توصیفی غالباً او را راضی میکند.
در 6-5 ماهگی به تدریج سن ارتباطش با خدا به صورت حرف زدن و درخواست کردن است. (درخواستهای او صورت مادی دارد. مانند خوردنیها، اسباببازی و لباس)
کودک از 6 سالگی علاقه مذهبی نیرومندی دارد. تظاهرات مذهبی و علاقه به انجام دادن رفتار مذهبی در کودک دیده میشود. دوستدار حرف زدن باخدا و ارتباط با اوست. (حتی در خانوادههای غیر مذهبی نیز این امر مشاهده میشود)
این سن دنیای عشق، محبت و احترام به خداست و حتی در صورت تخلف از دستور خدا، شرمسای در قیافهی او پیداست.
در حدود 7 سالگی خدا را مقامی قدرتمند میشناسد که ارزشی بالاتر از ارزش والدین دارد و میخواهد با دستورات او آشنا شود.
صفات خدا تا حدودی برای او آشناست، لیکن جنبههایی چون ازلی و ابدی بودن برای او نامفهوم است و هم باید دانست که او هنوز با جنبههای محسوس آشناست نه با مسائل مجرد و ذهنی.
در حدود 8 سالگی به بعد شوق مذهبی او بیشتر و به مسائل مذهبی علاقهمندتر و به عبارت دیگر متدینتر میشود. سعی دارد کاری را انجام دهد که به گفتهی والدین مورد رضای خداوند است.
در حدود 9 سالگی برای گناه خود احساس شرمندگی در پیشگاه خدا دارد.
3- پرسشهای مذهبی کودکان
در 6 سال اول مبنا روی مبدأ و معاد است. میخواهد ببیند منشأ یک امر چیست؟ فرجام آن چه میشود؟ (همان چیزی که ریشهی فطری و نهادی در افراد دارد. من از کجا آمدهام؟ این اسباب بازی را چه کسی تهیه کرده؟ آسمان را کی درست کرده؟ بابا مرد کجا رفت؟) این سئوالات معرف رشد کودک است و توجه والدین و مربیان به سئوالات او و احترام به کودک سبب ایجاد رشد مذهبیاش میشود.در 10-7 سالگی به تدریج تفکر منطقی در کودک رشد میکند. سئوالات او عمیقتر و ریشهدارتر است.
(پرسشهایی که دارد حساب شده است. مثلاً چرا خدا را نمیبینم؟ چطور خدا در همه جا هست؟ خدا چیست؟ اگر خدا ما را دوست دارد چرا به جهنم میبرد؟ آدم چطور در قیامت زنده میشود؟) (3)
در صورت امکان با پاسخهای قانع کننده او را راضی بنماییم. به خصوص به پرسشهایش در رابطه با مرگ و معاد و بهشت و دوزخ صادقانه پاسخ گوییم و جوابش خالی از هر گونه ابهام باشد.
در سنین نوجوانی آگاهی و جهانبینی آنها نسبتاً وسیعتر و طبعاً سئوالاتشان در این رابطه پختهتر و ریشهدارتر میشود.
4- آموزش مذهب
مباحث اسلام شامل سه بخش اعتقادات، جنبههای تعالیم (عبادات، معاملات و احکام) و مواضع (سیاسی، اخلاقی....) میشود.نکات کلی
1- عواملی که مذهب بچهها را تعیین میکند اطلاعات مذهبی نیست، بلکه اعتقادات مذهب است. اسلام یک محتوایی دارد که باید آن محتوا را در اخلاق، سیاست و فرهنگ به بچهها یاد بدهیم. بعد اسامی را هم خودش یاد میگیرد. مانند این که دعا کند، خدا را شکر بگوید، پس از صرف غذا سپاس خدا را به جا آورد و در کارها حضور و رضای خدا را در نظر بگیرد.روح او با امانتداری آشناست. مصداقهای آن را باید به او آموخت. این که در برابر قرآن مودب و متواضع باشد، حکم کیفر را برای دروغ و خیانت بداند، بفهمد شرارت بد است و خرابکاری نارواست، وضو برای نماز لازم است و چه چیزهایی حرام است.
از همان کودکی در ضمن عمل به او بیاموزیم و عادتش دهیم که در حین دعا برای خود، برای سعادت دیگران هم دعا کند و برای مردم هم خیرخواهی داشته باشد. (این دعاها اگرچه لفظی است، ولی سبب خواهد شد که طفل به آن توجّه داشته باشد، او را برای دوست داشتن دیگران، برادری و الفت با غیر، ایجاد هدف و زمینهی مشترک با جمع آماده کنیم.
بچه یاد بگیرد که کجا به سوی خداوند برود، آن هم آرام به صورتی که احساس تحمیل نکند حتی به صورتی هم متوجه نشود.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: وقتی بچه سه ساله شد کلمه لا اله الا الله را یادش بدهید سپس او را رها کنید تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد، آن گاه محمد رسولالله را یادش بدهید سپس تا سن چهار سالگی او را رها سازید، در سن چهار سالگی صلوات بر محمد و آل محمد را یادش بدهید و در پنج سالگی رویش را به قبله متوجه کنید و به او بگویید که سر به سجده بگذارد و در شش سالگی کامل رکوع و سجده صحیح را به او بیاموزید و در هفت سالگی به طفل بگویید: دست و رویت را بشوی و نماز بگذار. (4)
(در مورد روزه: امام صادق (علیه السلام) میفرمایند ازحدود 6 سالگی فرزندان را برای سحری خوردن بیدار کنید و از 7 سالگی او را ساعاتی به تحمل تشنگی و گرسنگی عادت دهید. مثلاً امروز تا ظهر، فردا ظهر تا مغرب).
2) به بچه فرهنگ بالایی را آموزش داد، آنقدر قوی باشد که رشد را در مذهب پیدا کرده باشد و از مظاهر فساد دوری بکند.
مثلاً ما نباید کاری بکنیم که بچهها از بعضی مسائل بیاطلاع باشند و این را به حساب خوبی بگذاریم. البته اطلاع زیاد هم گاهی اوقات فساد میآورد.
اسلام را به بچهها حالی کنیم بدون این که خودشان بفهمند. اگر زندگی ما اسلامی باشد بچه خودش اسلام را میگیرد.
تعریف داستانهایی که در آنها محبت را بیاموزد روحیاتی را از مذهب یاد گیرد که این را باید مادر به فرزند بفهماند. چه طوری؟
همانطوری که لباس نو را دوست دارد، نظافت را دوست دارد، مذهب را دوست داشته باشند. علاقه به چادر را در او ایجاد کنیم نه چادر را سرش کنیم. اگر به این صورت باشد موفق شدهایم.
3) زندگی مذهبی تابع آداب و ضوابطی است که کودک از همان دوران خردسالی باید بکوشد خود را با آنها تطبیق دهد. ایجاد عادات مذهبی مانند وقتشناسی، انضباط در کار، محکمکاری، رعایت حدود و حقوق، انس به کار، میل به سحرخیزی و دهها مسایل از این قبیل در دوران کودکی باید سر و سامان پیدا کند.
4) در آموزشها به ویژه آموزش مذهبی، چیزی را به کودک بدهیم که بعداً نیازی به اصلاح نداشته باشند. یعنی پاسخ درست به سئوالات.
5) آموزش باید سمعی و بصری باشد تا کودک را قلباً به مکتب معتقد سازد.
6) جلوگیری از بد آموزیها: بیتفاوتی بلایی است که از دوران کودکی دامنگیر کودک میشود و آن هم بر اساس توصیهها و عملکردهای والدین و مربیان است که برای حفظ کودک از خطر، دایماً به او میگویند کاری به کار کسی نداشته باش، به تو چه که فلانی دعوا کرده،... در نتیجه عدم حساسیت در کودک به تدریج به صورت امری عادی درمیآید.
قدرت درک کودک را از طریق سئوالاتی چون زمین را که آفریده، درخت را که آفریده و.... بالا ببریم و سرانجام از این پرسشها نتیجه بگیریم که همه چیز را خدا آفریده است.
باید این تصور در ذهن کودک مستقر شود که خدا او را دوست دارد و میخواهد او فردی بزرگ و ارزنده شود و خوش بخت و سعادتمند گردد.
خداوند همهی انسانها را بر اساس فطرت پاک و با سرشتی سالم آفریده است. خدایی مهربان و مددکار که بدکاران و ستمگران را دوست ندارد و میخواهد در جهان صلح و صفا باشد.
برای جا انداختن این مطلب در ذهن کودک میتوانیم چنین مثال بزنیم که توپی که برایت میخریم برای این است که بازی کنی و سرگرم شوی. اگر به شیشه بزنی و آن را بشکنی، این تو هستی که اشتباه کردهای، توپ مقصر نیست.
7) بهشت و جهنم را به کودک بیاموزیم، ولی سعی کنیم که هراس از دوزخ قبل از سنین 7 سالگی او را بیقرار نسازد.
8) کودک با شرکت در اجتماعات مذهبی، درسهای بزرگی میآموزد.
شرکت دادن کودک در جو مذهبی مثل مساجد و محافل، جلسات مذهبی و اجتماعات سالم در رشد و پرورش دینی او بسیار مؤثر است.
چون سئوالات کودک بسیار است و نشان دهندهی عطش او میباشد گوش کردن به آنها مستلزم صبر و حوصله است.
زن اگر متدین، مطلع، خوش اخلاق و باگذشت باشد میتواند خانوادهای را به سمت ایمان و سعادت برساند، و چه بسا خودش و وجودش را از دست بدهد.
5- طرح اصول دین برای بچهها
اصول اعتقادات را در کودکی برای فرزند به هیچ وجه نباید طرح کرد و اگر لازم شود طرح آن باید به این ترتیب باشد:1- رسالت و امانت (ربوبیت)
2- معاد
3- توحید (الوهیت)
وجود رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) که میتواند برای فرزند محسوس و ملموس باشد، باید مقدم شمرده شود. میگوییم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مهربان بود، خدمتگذار خلق بود، چنین و چنان بود. چون خدا دوست دارد به ما کمک برساند، برای راهنمایی بشر پیامبران را فرستاده است. کار پیامبران آوردن قانون، آگاه کردن بشر و بیان رمز و راز سعادت است. به عنوان مثال میتوانیم نقش پدر را در خانه مثال بزنیم. پدر راه سعادت را به بچه نشان میدهد. مثل پیامبر. اگر بچهای در خانه شلوغ کند پدر او را ادب میکند. پیامبران تأدیب کنندهاند. اگر سئوالی را بلند نباشیم از پدر و مادر میپرسیم، پیامبران داناترین افرادند.
امامت: پیشوا، راهنما، رهبر. امام یعنی سرپرست، مانند امام جماعت و امام جمعه. پدر امام خانه است. مدیر مدرسه امام مدرسه است.
مردم احتیاج به امام دارند. خانه پدر و مادر میخواهد. شهر و کشور امام میخواهد. اگر سرپرست نباشد اختلاف میافتد و هرج و مرج میشود.
در خانه اگر پدر نباشد، مادر باید باشد تا اختلاف پیش نیاید. کار امام حفظ دین، حفظ مملکت و رهبری است.
آیا دوست داری که مثل او (پیامبر یا امام) باشی؟ آیا کسی را که مثل او باشد دوست داری؟ وقتی بچه تصدیق کرد که دوست دارد کار تعلیم آغاز میشود.
برای این تصدیق هیچ مانعی در میان نیست مگر لجاجت و عناد و نفاق که اینها هم در بچه نیست.
- در ادامه از آدمهای عادل و با انصاف صحبت میکنیم و نمونه میدهیم، و از بدی ظالم و ظلمش بر محیط و مردم میگوییم.
- آن گاه از معاد میگوییم، مثل کار کردن که در آخر وقت مزد گرفتن را به دنبال دارد، و خوب فهمیدن درس که قبول شدن را نتیجه میدهد.
- بعد توحید را مطرح میکنیم. یعنی خداوند یکتا، در حد معرفی آثار قدرتش و رحمتش که برای کودک قابل فهم باشد.
6- پاسخ به سه سؤال اساسی کودکان
الف) در باره خداوند
نکات کلی1) سعی کنید پاسخها را از قرآن بیاورید (مثلاً آیةالکرسی) و در فهم کودک معنی آن را برایش بازگو کنید، زیرا که اولاً صحیح خواهد بود، ثانیاً اگر متوجه نشد بعداً که بزرگتر شد به همان پاسخها رجوع میکند و مطلب صحیح را میفهمد.
2) فرزند باید بداند که ممکن است شما همهی پاسخها را نداشته باشید. (صادقانه به فرزندتان بگویید که پاسخ همهی سئوالات را نمیدانید).
3) گاهی جواب میدهید و میگویید پاسخ بیشتر در آینده.
4) سطح فکری بچه را باید بدانید در چه حدی است تا بفهمد از کدام لغات باید استفاده کنید. (5)
5) خدا را باید با چیزهایی مقایسه کرد که برای فرزند قابل فهم باشد.
6) برای توضیح دادن ماهیت ایمان، بلوغ فکری کودک را در نظر بگیرید. (6)
7) تلاش برای آموختن دربارهی خدا. کودک ببیند شما هم کتاب میخوانید، فکر میکنید و علاقه دارید.
8) آگاه کردن فرزند دربارهی مرگ، باعث میشود که او به خاطر زنده بودن خود، شکر خدا را به جای آورد.
9) لحظات حیرت و شکرگزاری در برابر قدرت لایزال خداوند را همراه فرزندتان تجربه کنید.
10) به فرزندان چگونه دعا کردن را یاد بدهید و به او بیاموزید که خداوند همواره بیش از نیازهای ما میبخشد و عطا میکند.
11) با صداقت و خوش بینی بر مشکلات و مصایب فایق آیید. (7)
سئوال و جواب
1- خدا چقدر بزرگ است؟ خدا بزرگتر از همه چیز است. او بزرگتر از جهان و آسمانهاست. او بندگان خود را دوست دارد. (الله اکبر و له الکبریاء فی السموات والارض)2- ولی به چه بزرگی؟ خدا به بزرگی عالم و حتی بزرگتر از آن است.
3- خدا کجاست؟ خدا بر همه جا تسلط دارد. (وهو معکم أین ما کنتم)؛ (و الله بکل شیء محیط)
4- چرا؟ چون او آفرینندهی همه چیز است و باید همه چیز را هدایت کند (الله خالق کل شیء)، (ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی)
5- او چه طور میتواند همه جا حضور داشته باشد؟ چون او خداست و میتواند هر کاری بکند. (والله علی کل شیء قدیر)
6- آخر چطوری؟ هیچ کس نمیتواند (تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک)
7- چرا؟ زیرا او خداست و محدودیت ما انسانها را ندارد، او هر کجا که باشیم با ماست
8- خدا کیست؟ ابتدا از او بپرسید نظر خودت چیست؟ خدا از همه قویتر است.
خدا بیش از پدر و مادر مراقب تو است. خدا بزرگترین و بهترین چیزی است که در عالم وجود دارد. خدا برتر از قویترین و بزرگترین فرد در سراسر عالم است. خدا پاسخ تمامی سئوالات را میداند. خدا به ما کمک میکند تا بر مشکلات پیروز شویم. خدا با هر چیز که تصور میکنی تفاوت دارد. خدا بزرگتر از آن است که بتوان او را تصور کرد. ما فقط میتوانیم تا حدودی صفات او را فرا بگیریم و هر چه بیشتر مطالعه و تحقیق کنیم به درک بهتری از صفات او دست خواهیم یافت. (سبحانالله عما یصفون الا عبادالله مخلصین)
9- خدا کجاست؟ خدا نزدیک و در کنار ماست. (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ) او ما را میبیند، سخنان ما را میشنود و از طریق تمام چیزهای اطرافمان با ما ارتباط برقرار میکند خدا همه جا حاضر است. او نزد ما حضور دارد، اما در عین حال در سراسر جهان و حتی در ستارگان دوردست نیز حاضر است.
- همهی ما از آن خداییم و همه به سوی او بازخواهیم گشت. (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ)
10- آیا خدا میتواند مرا ببیند سخنانم را بشنود؟ (ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ)
در پاسخ میتوانیم از فرزندمان بخواهیم منظرهای نقاشی کند و دربارهی نقاط مختلف نقاشی از او سؤال کنیم. برایش جا بیفتد همانطور که او به نقاشیاش که مخلوق اوست تسلط کامل دارد، خدا هم بر تمام جهان مسلط است و همه را میبیند.
یا با استفاده از ذرهبین و میکروسکوپ چیزهای مختلف را به بچه نشان بدهیم، خداوند همهی آنها را بدون نیاز به هیچ وسیلهای میبیند.
میتوانیم از فرزند بخواهیم تصویری را نقاشی کند که شنیدن و دیدن خدا را نشان بدهد.
همراه با فرزند فهرستی از پدیدههایی را که قادر به دیدن و شنیدن آنهاست، تهیه کند (بر اساس سن هم فرق میکند.) مثلاً خدا میتواند دعاها، گریهها، دم و بازدمها، آوازها، ضربان قلب و حتی صدای راه رفتن مورچهها را بشنود. و میتواند صدای رشد گیاهان، صدای حرکت سیارهها و ستارگان و حتی افکار ما را بشنود.
خدا میتواند تک تک ذرات خاک، اعماق اقیانوسها، آن سوی کره ماه تمام ستاره خورشید، درون تاریکترین غارها، تمام حرفها و کلمههایی که در تمامی کتابها نوشته شدهاند و پنهانیترین حرکتها و کارها را ببیند.
نتیجه این که این گونه بینا و شنوا بودن خداوند او را از هر موجود دیگری متمایز و برتر میکند. به کودک بگویید این توانایی و قدرت خداوند، چیز بسیار خوبی است، چون هر کجا که باشیم، میتواند به ما کمک کند.
چه کسی خدا را آفریده است؟ هیچ کس خدا را خلق نکرده، خدا همیشه وجود داشته و زمانی قبل از خدا وجود ندارد. (لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ)
صفت «روزی دهندگی» و «خلق دایم» خداوند را از طریق نشانههای طبیعی برای فرزند توضیح دهید. مثلاً ذکر داستانها و معجزات، یادآوری لحظاتی که قدرت خدا بر ما آشکار شده و غیرممکن را ممکن ساخته است همراهی کردن فرزند تماشای پرواز پرندگان و... برای مشاهدهی آیات و نشانههای قدرت خداوند.
ممکن است که درک برخی از این مسایل برای فرزند، سنگین باشد باید به طور کلی آن را بگوییم ولی توضیحش را وعده بدهیم که بعداً خواهیم گفت. بگوییم یادت باشد و به یاد ما بیاور. زیرا آن وقت مقدمات لازم را برای فهم آن قطعاً به دست آورده است. (8)
ب) بچه چگونه به وجود میآید (9)
پسرها و دخترها متفاوتند به همین دلیل است که پسرها پدر میشوند و دخترها مادر.مابین دختر و پسر تفاوت زیادی وجود دارد. تو آلتداری و یک پسر هستی. هنگامی که بزرگ شدی پدر خواهی شد.
- چقدر خوشحالم از اینکه تو خودت متوجه شدی که دخترها یک جور ساخته شدهاند و پسرها جور دیگری.
- تو میخواهی بدانی بدن من چه شکلی است، اما من دلم میخواهد تنها استحمام کنم.
- من به تو خواهم گفت بزرگترها چه شکلی هستند تو از من سئوال کن من جواب خواهم داد. پسر بچهی 2 ساله به آلت خود اشاره میکند و متحیر است. به او بگویید این آلت مردانهی تو است.
بچه از کجا میآید؟ بچه در جای به خصوصی از بدن مادر رشد پیدا میکند.
هنگامی که پدر و مادر میخواهند بچهدار شوند سلولی از بدن مادر با سلولی از بدن پدر به هم میپیوندد و بچه شروع به رشد میکند. زمانی که بچه به اندازهی کافی بزرگ شود، از رحم مادر خارج میشود. (برای نشان دادن محل از عروسک استفاده شود).
بچهای که در بدن مادر رشد میکند، توسط پدر موجودیت خود را آغاز میکند.
مایعی به نام منی که از سلولهای اسپرم که کوچک و زیاد است تشکیل شده، از بدن پدر خارج میشود در بدن مادر یک سلول اسپرم به یک سلول تخم میپیوندد. ترکیب و پیوستن این دو سلول منجر به وجود آمدن بچه میشود.
ج) نماز
کودک، موجودی وابسته و تحت ولایت والدین است. تلقین و القاء در او مؤثر است و به همین میزان انعطافپذیر نیز میباشد. از این خصوصیت در مراحل مختلف رشد و تکوین شخصیت به خوبی میتوان استفاده کرد:مرحلهی اول) تولد تا 3 سالگی: کودک کاملاً وابسته به مادر است. انعطافپذیر و تلقینپذیر میباشد. گفتار و رفتار مادر به شدت بر او مؤثر است و از نه ماهگی شروع به تقلید میکند تا 3 سالگی که تقلید در وی بسیار قوی میشود.
مرحلهی دوم) 4 تا 7 سالگی: سن کنجکاوی شدید کودک، عشق وافر به پدر و ماد و دورهی یافتن الگو و مدل است.
هر کس به او محبت میکند، مورد اعتماد اوست.
در 4 سالگی یک فیلسوف کوچک است که برای خودش شخصیت و نظر دارد، حالات هیجانی متنوعی را تجریه میکند. زود قهر میکند و زود هم آشتی میکند.
به زودی به گریه میافتد و در اواسط گریه میخندد. در 6 سالگی گرایش به والد هم جنس خود دارد و میخواهد با او شبیه سازی کند. تفاوت خوب و بد را میفهمد و وجدانش بیدار میشود. در 6 و 7 سالگی احساس مذهبی بیدار میشود، تظاهرات مذهبی و توجه به خداشناسی در او دیده میشود.
پس از این موقعیت باید به خوبی استفاده کرد تا او وارد دنیای روحانی نماز بشود. در روایت اسلامی هم توصیف شده که بچهها را در این سنین به نماز و روزه فرا خوانید. امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «ما فرزندان خود را از 6 سالگی برای سحری خوردن بیدار میکنیم.» برای آشنایی بچهها با خلوت شب و عبادت پدر و مادر، لازم است تا با سحرخیزی و شب زندهداری ایشان، آشنا شوند.
مرحلهی سوم) 7 تا 9 سالگی: شخصیت کودک، تربیتپذیر شده است. حسن و قبح را تشخیص میدهد، تشویق و تهدید در او اثر میگذارد و امر و نهی مادر در او مؤثر است. با اجتماع آشنا میشود و از اولیاء مدرسه نیز تأثیر میپذیرد. در این سنین مقایسهگری در وی رشد میکند. مرحلهی تفکر منطقی و تشخیص روابط علی و معلولی است. محبت خداوند در دلش قوی است و با نوعی بیم و هراس همراه میباشد. کودک در 8 سالگی رابطهی نزدیکی با خدا دارد، دعا میکند و خواب بهشت و نعمات خدا را میبیند اگر در چنین زمانی شرایط خانواده هم مساعد باشد، بچهها نماز را به صورت عادت در خود میپذیرند.
مرحلهی چهارم) 9 تا 11 سالگی: حیات عقلانی کودک شکل میگیرد و تجارب گذشتهی خود را ارزیابی میکند. در چنین شرایطی میتوان با کودک صحبت کرد و با ذکر داستانهایی که قهرمانان آن عبادت و بندگی دارند، او را تشویق کرد.
بچههای 9 ساله از ذکر داستانهای عبادت حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهماالسلام) لذت میبرند. با صحبت از نعمات بهشتی و ترغیب کودک به آنها، او را به نماز تشویق کنید. باید توجه داشت که کودک در این سنین از مرگ هراس دارد و نباید خداوند را موجودی انتقامگیر معرفی کرد. دیدگاه کودک نسبت به عبادت، همان دیدگاه والدین است. (مثلاً اگر پدر و مادر به نماز اول وقت مقید باشد، کودک هم این را میآموزد.) البته شرایط خاص سن تکلیف و بلوغ شرعی کودک، با قبل از آن متفاوت است، ولی در هر حال اسلام کودک را قبل از سن تکلیف رها نمیداند! (10)
پدر و مادر چه خصوصیاتی باید داشته باشند تا بتوانند فرزندشان را با نماز مأنوس کنند؟
4 خصوصیت باید در پدر یا مادر یا هر مربّی دیگری باشد تا فرزند به راحتی با نماز انس بگیرد:
1- آگاهی و معرفت: که شامل این آگاهیها میشود:
الف) آگاهی دربارهی مذهب، کودک و شرایط و ویژگیهای دورههای مختلف رشد او.
ب) آگاهی از وظایف انسان نسبت به خدا و سایر موجودات هستی.
ج) آگاهی دربارهی شرایط جامعه، ارزشها، رسانههای گروهی و ...
د) آگاهی در باب راه و روش تربیت.
ه) آگاهی دربارهی هدف زندگی و مسئولیت انسان در حیات دنیا.
2- ایمان و باورها: مربیان تربیت کودک باید واجد ایمان قلبی باشند تا حرفشان روی کودک اثر داشته باشد. نماز برآمده از عشق مادر بر کودک اثر میگذارد، و این عشق درونی از یک ایمان عمیق و باور قلبی نشأت میگیرد. آن چنان که گویی بهشت و دوزخ را به چشم میبیند.
باید زیباترین و خوشایندترین اوقات کودکان و نوجوانان در کانون خانواده زمانی باشد که بزرگترها به خصوص پدر یا مادر، آمادهی اقامهی نماز میشوند. چرا که اگر خدای ناکرده حزن و اندوهی وجودشان را گرفته، یا اگر چهرهای گرفته و خشمگین دارند و برقراری ارتباط با آنها دشوار است، وقتی وضو میگیرد، خشمشان فروکش کرده، چهرهای متبسم و مهربان مییابند. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) روایت است که: «اگر عصبانی شدید، وضو بگیرید، همانطور که آب آتش را خاموش میکند، وضو نیز خشم را فرو مینشاند».(11) آن گاه که پدر و مادر به نماز میایستند چنان است که گویی گمشدهی خود را یافتهاند. آرام و با صلابت، متین و مطمئن و استوار با خدای خود سخن میگویند. و نوبتی دیگر هدف از حیات و معاد را ترسیم مینمایند. و برای ماندن بر صراط حق دعا میکنند.
هنگامی که کودکان بارها و بارها چنین حالت زیبایی را در والدین خود مشاهده کنند، در روانشان احساسی بسیار لطیف و خوشایند جلوهگر میگردد و به نماز و نمازگزار، مکان و حالت نماز علاقهمند میشوند.
این است که انسان باید لطیفترین و عارفانهترین حالت و زیباترین صورت را در نماز داشته باشد. چرا که «یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» (12)
3- اهل عمل بودن: در قرآن هر جا به ایمان اشاره شده، در ادامه به عمل اشاره کرده است. حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند: «آن کسی که بدون عمل مردم را دعوت میکند به عبادت، مثل تیراندازی است که کمان در دستش نیست.» امام صادق (علیهالسلام): «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم.»
برای این که فرزندان، اهل عمل بودن ما را در مورد نماز ببینند باید مقید باشیم که:
- در وقت نماز، حداقل یکی از اعضای خانواده با صدای بلند اذان بگوید.- حداقل یکی از اعضای خانواده نماز شب را به طور منظم و مداوم بخواند.
- پدر و مادر مقید باشند تمامی نمازهایشان را اول وقت بخوانند.
- پدر و مادر، در جا به جاییهای درون شهری، موقع فرا رسیدن وقت نماز، مقید به اقامهی نماز باشند.
- وقتی به میهمانی میروید یا در منزل میهمان دارید، موقع فرا رسیدن وقت نماز حتماً نماز را به پا دارید.
- در خانه به نماز و دعا بیش از مهمانی و تماشای تلویزیون و کارهای دیگر اهمیت بدهید.
- نماز جماعت حداقل هفتهای یک بار به صورت خانوادگی در خانه اقامه شود.
- در طول مسافرت، در اولین فرصتی که به دست میآید، نماز بخوانید و سپس بقیهی راه را ادامه دهید.
- حداقل یکی از اعضای خانواده (به خصوص پدر) نماز را آن چنان با طمأنینه و خوب بخواند که بتواند برای دیگر اعضای خانواده الگوی مناسبی باشد.
- سرانجام آنچه از فرزندتان در رابطه با نماز توقع دارید، خودتان نیز آن را انجام دهید.
4- اخلاق خوب: دعوت به نماز همراه با روی گشاده، در آغوش گرفتن و نوازش کردن باشد.
در کیفیت القای نماز
دو شرط اساسی مطرح است: 1- آمادگی و توانستن 2- رغبت و خواستن1) آمادگی و توانستن شامل
الف- آمادگی جسمی: بیمار نبودن، خواب آلوده نبودن و...ب- آمادگی بیانی و لفظی: کودک قادر باشد کلمات را ادا کند.
د- آمادی روانی: آمادگی حرکت و ارائهی مناسب داشته عقلش بیدار باشد.
ه- آمادگی محیطی: شرایط خانه را باید مساعد کرد، جوّ عبادت و نماز برقرار باشد.
و- آمادگی عقیدتی: کودک درک و فهم متناسبی را در حد سن خودش از دین داشته باشد.
2) رغبت و خواستن
برای ایجاد رغبت، باید جاذبههایی ایجاد کرد. مثل چادر و جا نماز و تسبیح زیبا، خواندن نماز با صوت قشنگ و...اقامهی نماز همراه با اعضای خانواده، با مهمانان و بچههای فامیل، شرکت در نماز جمعه، نماز در مدارس، اقامهی نماز در پارکها و میدانهای ورزشی و فرودگاهها میتواند برای بچهها جالب باشد: اگر کودک روی زمین دراز میکشد و صورتش را به مهر و سجاده میمالد، بهتر است رفتار کودکانهاش را تشویق کنیم، اگر جمله یا کلمهای از نماز را به زبان آورد، او را تشویق کرده مورد محبت قرار دهیم. توجه به توانمندیهای کودکان و نوجوانان در اقامهی نماز و عدم توجه به ضعفهای ایشان بسیار مهم است. نباید نماز خواندن کودکان دیگر را به رخ فرزندان خود بکشیم.
از دیگر عوامل ایجاد رغبت به نماز، سادگی، زیبایی و گیرایی مساجد و نمازخانههاست. این مکانها باید احساسات و خاطرات زیبا و به یادماندنی را برای کودکان تداعی کند.
نکاتی دیگر
آسانگیری: در سالهای اول و دوران خردسالی باید به گونهای عمل کرد که بچه احساس جبر نکند و نماز برای او امری کسل کننده و سنگین نباشد، مثل نمازهایی که ذکرهای طولانی یا سجدههای طولانی دارد. ممکن است وسط نماز به دنبال شیء جالبی برود. در چنین حالتی او را بازخواست نکنید. بعد از نماز به صورتی دوستانه به او تذکر دهید که اگر من این جور نماز بخوانم، نمازم باطل است و باید اعاده کنم، اما فعلاً برای تو مسألهای نیست، برای دفعهی بعد سعی کن چنین نشود.تمرین و ایجاد عادت: تثبیت اعمال در اثر تمرین، هم زمینهی روانشناسی دارد. هم زمینهی مذهبی. در اصول کافی جلد 1، کتاب کفر و ایمان آمده: «لایثبت الایمان الاّ بالعمل». اصلی در روانشناسی است که میگوید: از راه عمل ظاهری میتوان در باطن نفوذ کرد. پس کودک را به عمل ظاهر نماز وارد کنید تا باطنش نیز در وجود کودک شکل بگیرد. بچهها از تکرار خسته نمیشوند چرا که مطابق طبیعت ایشان است. در ضمن تکرار، کراهت را از بین میبرد.
رعایت ضوابط در نماز: باید مبطلات نماز را به تدریج به آموزش دهید، البته به شیوهی عملی. مثلاً خودتان نماز بخوانید و از او بپرسید که «آیا نمازم درست است؟» سپس در وسط نماز چیزی بیاشامید...
به این صورت کودک میفهمد که آشامیدن نماز را باطل میکند. و همینطور مبطلات دیگر...
اصل تدریج: در امور عبادی مانند بسیاری امور دیگر باید به تدریج به آموزش پرداخت. مثلاً برای یادگیری وضو تا حدود 6 و 7 سالگی، شستن دست را یاد دهید، در 8 سالگی شستن دست و صورت، و از 9 سالگی وضوی کامل را آموزش دهید. در روایات داریم: «وقتی بچه 7 ساله شد، دست و رویش را بشوید و نماز بخواند.» (13)
تشویق و تأیید: برای نماز با عناوین مختلف فرزند را تشویق کنید. وقتی نماز را به موقع و خوب میخواند، در حضور دیگران او را تشویق کنید، از او تعریف کنید و به او ببالید.
نقش پدر: توجه داشت که بر اساس حکم اسلامی و صریح آیهی قرآن، پدر وظیفه دارد احکام عبادی را برای فرزندانش بیان کند و با ایشان تمرین نماید.
پدری نقل میکند: «با صدای زنگ ساعت در موقع اذان بیدار میشوم. سپس با صدایی آرام و ملایم بچهها را صدا میکنم. بعد از وضو اگر هوشیار نشده باشند، دوباره با همان حالت ملایمت و محبت صدایشان میکنم. اگر بیدار نشدند در کنارشان باصدای بلند نماز میخوانم (نماز صبح) و باز با مهربانی و شوخی صدامیزنم تا بالاخره بیدار شوند.»
از 2 بعد نفی و اثبات میتوانیم استفاده کنیم: 1- اثبات: تو بچهی نماز خوانی هستی، تو را بیشتر دوست دارم. خدا تو را دوست دارد. در حضور مهمانها از او تعریف کنید تا احساس غرور کند.
2- نفی: مثلاً اگر کار اشتباهی کرد، بگویید: بچهی نماز خوان که این کار را نمیکند و...
و توصیههای دیگر:
- در خانه، همگی اعضای خانواده دارای سجاده و جا نماز مخصوص به خود باشند.
هنگامی که یکی از اعضای خانواده نماز میخواند، دیگران حرمت نماز او را نگه داشته، از سر و صدای بیجا ممانعت کنند.
در خانه برای فرزندانتان یک جای مخصوص (برای سجاده، مهر، تسبیح، کتاب دعا، قرآن و...) تهیه کنید و وقتی او مشغول مناجات است، مزاحمش نشوید.
- برای عواملی که او را از اقامهی نماز باز میدارد (مانند تلویزیون، انجام کارهای خانه، مهمانی و... ) چارهاندیشی کنید.
- با فرزندانتان به مساجد، جلسات مذهبی و ... بروید.
- همیشه به فرزند خود کمک کنید و به او فرصت دهید که سؤالات خود را در رابطه با نماز مطرح کند، و به او کمک کنید که کلمات نماز را به درستی بیان نماید.
- با فررزند خود از مزایای نماز صحبت کنید و روایات مربوط را برای او بخوانید.
- فرزندتان بداند که انتظار دارید نماز را به موقع و خوب بخواند.
- در خانه هنگام تدوین برنامههای روزانه، حتماً به طور مستقل وقتی را برای اقامهی نماز در نظر بگیرید و آن را از قبل اعلام کنید.
- اعضای خانواده خود را مقید کنند که برای نمازهای یومیهی خود اذان و اقامه بگویند و تعقیبات هر نماز را نیز به جای آورند.
فراموش نکنیم که در سنین نوجوانی سه مسأله در رابطه با مذهب برای فرزندان ما مطرح است.
1) پیدایش و ظهور حس مذهبی و علاقهمندی به مذهب و تعالیم آن، آن چنان که او را دل باختهی مذهب میکند.2) پیدایش تردید در او راجع به آنچه آموخته است و اینک منطقاً در پی تجدید نظر است تا صحت آن را مورد تأیید قرار دهد.
3) پیدایش سئوالات متعدد در ذهن او که غالباً ناشی از همان تردیدها و رشد استدلال و منطق در اوست و او معمولاً به علت غرور و خودخواهی حاضر نیست همیشه آنها را مطرح کند.
مربیان باید به صورت مستقیم و غیر مستقیم به سئوالات او پاسخ گویند و او را وادار کنند تا آنچه را که در درون دارد، ظاهر سازد.
او در عین لذت روحی و معنوی از عبادات، به دنبال نقد است.
دوست دارد حاصل عبادات او در همان ساعت روشن شود. روشن شدن نتیجهی عبادت این است که پدر و مادرش او را بپذیرند و نیکو تشویقش کنند و یا در غذا و لباس و در عرصهی زندگی او را بیشتر مورد توجه قرار دهند.
7- دلایل از دست دادن عقاید
1) عدم آگاهی و معرفت نسبت به مسائل مذهبی که خود سبب رسیدن به این نکته میشود که کار مذهبی عملی پوچ و بیهوده است. (نماز، حجاب)2) وجود تناقض در گفتار و کردار (رفتار و عمل)
3) اعمال روشهای خشک و مستبدانه در آموزش و درخواست اطاعت کورکورانه و بیقید و شرط.
4) عدم توان استدلال منطقی (که برای دفاع از کیان عقیدتی هر کس ضروری است.)
5) وجود افسانهها و اساطیر و خرافات و مرسومات و شبهات به اسم مذهب که سبب بد نام کردن مذهب میشود.
6) عدم ایجاد رابطه بین دین و دانش، حتی اصرار به متضاد نشان دادن این دو مسأله.
7) القاء ترک لذات به اسم دین.
8) وجود تفاوت بین آنچه که از لحاظ تعالیم مطرح میشود و عمل آن در اجتماع و در میان مسؤولان مذهبی جامعه.
9) تحمیلها بدون در نظر داشتن ظرفیت جسمی و روانی کودک.
10) عدم زمینهسازی برای ایجاد آمادگی در کودک.
11) معاشرتهای بیبند و بار و بیضابطه.
12) زرق و برقهای فسادانگیز محیط و القائات ناروا در این رابطه.
چه باید بکنیم برای بچهی 7-6 ساله که وارد اجتماع میشود تا بتوانیم او را از عوارض دور کنیم؟
بچه باید در اجتماع پرورش و رشد یابد. پس باید از ابتدا شرایط اجتماعی زندگی کردن را فراهم نمود و آنها را از ابتدا به صورت تدریجی وارد جامعه کرد. در کنار بچههای غریبه برد. که البته از دور ما هم مراقبش باشیم، بدون این که خودش متوجه بشود.
باید محیطها را سالم کرد.
اگر بچه پر جوش و خون گرم است و همه را خوب میبیند، باید به تدریج به او یاد داد که تعادل را باید در افراد و دوستیها حفظ کرد.
بعضی از بچهها شرور هستند. باید به آنها یاد دهیم که با محبت هم میشود افراد را جلب و به طرف خود کشاند.
باید بچه را در مقابل مسایل جنسی و عوارض فسادی که در اجتماع وجود دارد واکسینه نمود. (14)
پینوشتها:
1. به خودمان سخت بگیریم، ولی دیگران را تحت فشار قرار ندهیم.
2. منظور گفتن اذان و اقامه در گوش در هنگام تولد است.
3. باید بکوشیم سؤالات فوق قبل از رسیدن به رشد فکری کافی حتی الامکان ایجاد نشود. بدین معنا که برای کودک 5 یا 6 ساله سئوالاتی در حد سئوالات یک فیلسوف پیش نیاید.
4. مکارمالاخلاق، ج1، ص 254.
5. برای کودکان زیر 6 سال از کلماتی مانند «برای همیشه بزرگ، قوی و خوب،» بالاتر از 6 سال از کلمات «کامل، مافوق، قدرتمند، همه جا، همیشه» و برای افراد بالغ کلماتی مانند «ازلی، ابدی، نامحدود، غیر قابل درک، مقدس و عادل» استفاده شود.
6. مثلاً میتوانیم بگوییم: ایمان یک باور قلبیاست. مثل اینکه تو وقتی راه میروی، اطمینان داری که از زمین جدا نمیشوی.
7- از او بخواهید در هنگام ناراحتی نقاشی آن موضوع را بکشد.
8- کلیدهای آموختن به کودکان (درباره خدا)
9- پاسخ این سؤال در حد نیاز کودک داده شود نه مفصل نه کوتاه.
10- دختران بعد از 9 سال قمری و پسران پس از 15 سال (در صورتی که قبل از آن محتلم نشده باشند) به سن بلوغ شرعی رسیدهاند و عبادات برایشان واجب است.
11. نهجالفصاحة.
12. اعراف/ 31.
13. وسایلالشیعه، ج3، ص 13.
14. با استفاده از:
کلاسهای دانش افزایی مادران، مدرسه نیکان، سخنرانی دکتر قائمی، دکتر افروز، دکتر صادقی، 1370.
کلاسهای مهندسی صالحی، مجمع احیای تفکرات شیعی، 1369.
دکتر قائمی، علی، پرورشی مذهبی و اخلاقی کودکان
امینی، ابراهیم، تعلیم و تربیت
بذرافشان، مرتضی، صد حکایت تربیتی
خانواده و فرزندان، استادان طرح جامع آموزش خانواده
قطب، محمد، روش تربیتی در اسلام
هایم، گینوت، روابط بین پدر، مادر و کودک
کلیدهای آموختن، به کودکان «درباره خدا»
رشیدپور، مجید، چگونه میتوان تربیت کرد.
محمّدزاده، راضیه، (1393)، مادر اگر این گونه میبود، تهران: منیر، چاپ پنجم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}