ویژه نامه روز بیست و یکم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بیست و یکم ضیافت الهی
دعای روز بيست و يكم
منبع: مفاتیح الجنان
زلال وحی
سوره قدر آيات 1 - 5
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ *
تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ * .
به نام خداوند رحمان و رحيم.ما اين قرآن عظيم الشان را(كه رحمت واسع و حكمت جامع است) در شب قدر نازل كرديم(1).
و تو چه مىدانى شب قدر چيست؟(2).
شب قدر(در مقام و مرتبه)از هزار ماه بهتر و بالاتر است(3).
در اين شب فرشتگان و روح(يعنى جبرئيل)به اذن خدا از هر فرمان(و دستور الهى و سرنوشتخلق) نازل مىشوند(4).
اين شب رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبحگاه(5).
اين سوره نزول قرآن در شب قدر را بيان مىكند، و آن شب را تعظيم نموده از هزار ماه بالاتر مىداند، چون در آن شب ملائكه و روح نازل مىشوند، و اين سوره، هم احتمال مكى بودن را دارد، و هم مىتواند مدنى باشد، و رواياتى كه درباره سبب نزول آن از امامان اهل بيت (عليهم السلام) و از ديگران رسيده خالى از تاييد مدنى بودن آن نيست، و آن رواياتى است كه دلالت دارد بر اينكه اين سوره بعد از خوابى بود كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)ديد، و آن خواب اين بود كه ديد بنى اميه بر منبر او بالا مىروند، و سخت اندوهناك شد، و خداى تعالى براى تسليتش اين سوره را نازل كرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حكومتبنى اميه است).
"انا انزلناه فى ليلة القدر"
ضمير در"انزلناه"به قرآن برمىگردد، و ظاهرش اين است كه: مىخواهد بفرمايد همه قرآن را در شب قدر نازل كرده، نه بعضى از آيات آن را، مؤيدش هم اين است كه تعبير به انزال كرده، كه ظاهر در اعتبار يكپارچگى است، نه تنزيل كه ظاهر در نازل كردن تدريجى است.
و در معناى آيه مورد بحث آيه زير است كه مىفرمايد: "و الكتاب المبين انا انزلناه فى ليلة مباركة" (1) ، كه صريحا فرموده همه كتاب را در آن شب نازل كرده، چون ظاهرش اين است كه نخستسوگند به همه كتاب خورده، بعد فرموده اين كتاب را كه به حرمتش سوگند خورديم، در يك شب و يكپارچه نازل كرديم.
پس مدلول آيات اين مىشود كه قرآن كريم دو جور نازل شده، يكى يكپارچه در يك شب معين، و يكى هم به تدريج در طول بيست و سه سال نبوت كه آيه شريفه"و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مكث و نزلناه تنزيلا" (2) ، نزول تدريجى آن را بيان مىكند، و همچنين آيه زير كه مىفرمايد: "و قال الذين كفروا لو لا نزل عليه القرآن جملة واحدة كذلك لنثبتبه فؤادك و رتلناه ترتيلا" (3) .
و بنا بر اين، ديگر نبايد به گفته بعضى (4) اعتنا كرد كه گفتهاند: معناى آيه"انزلناه" اين است كه شروع به انزال آن كرديم، و منظور از انزال هم انزال چند آيه از قرآن است، كه در آن شب يكباره نازل شد نه همه آن.
و در كلام خداى تعالى آيهاى كه بيان كند ليله مذكور چه شبى بوده ديده نمىشود بجز آيه"شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن" (5) كه مىفرمايد: قرآن يكپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آيه مورد بحث معلوم مىشود شب قدر يكى از شبهاى ماه رمضان است، و اما اينكه كداميك از شبهاى آن است در قرآن چيزى كه بر آن دلالت كند نيامده، تنها از اخبار استفاده مىشود، كه ان شاء الله در بحث روايتى آينده بعضى از آنها از نظر خواننده مىگذرد.
در اين سوره آن شبى كه قرآن نازل شده را شب قدر ناميده، و ظاهرا مراد از قدر تقدير و اندازهگيرى است، پس شب قدر شب اندازهگيرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث يك سال را يعنى از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مىكند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چيزهايى ديگر از اين قبيل را مقدر مىسازد، آيه سوره دخان هم كه در وصف شب قدر استبر اين معنا دلالت دارد: "فيها يفرق كل امر حكيم امرا من عندنا انا كنا مرسلين رحمة من ربك" (6) ، چون"فرق"، به معناى جدا سازى و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است، و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعهاى كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازهگيرى مشخص سازند.
و از اين استفاده مىشود كه شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى كه قرآن در آن شبش نازل شد نيست، بلكه با تكرر سنوات، آن شب هم مكرر مىشود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، كه در آن شب امور سال آينده تا شب قدر سال بعد اندازه گيرى و مقدر مىشود.
براى اينكه اين فرض امكان دارد كه در يكى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته قرآن يكپارچه نازل شده باشد، ولى اين فرض معنا ندارد كه در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آينده تعيين گردد. علاوه بر اين، كلمه"يفرق"به خاطر اينكه فعل مضارع است استمرار را مىرساند، در سوره مورد بحث هم كه فرموده: "شب قدر از هزار ماه بهتر است"و نيز فرموده: "ملائكه در آن شب نازل مىشوند"مؤيد اين معنا است.
پس وجهى براى تفسير زير نيست كه بعضى (7) كرده و گفتهاند: شب قدر در تمام دهر فقط يك شب بود، و آن شبى بود كه قرآن در آن نازل گرديد، و ديگر تكرار نمىشود.و همچنين تفسير ديگرى كه بعضى (8) كرده و گفتهاند: تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) زنده بود شب قدر در هر سال تكرار مىشد، و بعد از رحلت آن جناب خدا شب قدر را هم از بين برد.و نيز سخن آن مفسر (9) ديگر كه گفته: شب قدر تنها يك شب معين در تمام سال است نه در ماه رمضان.و نيز سخن آن مفسر (10) ديگر كه گفته: شب قدر شبى است در تمام سال، ولى در هر سال يك شب نامعلومى است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده در سالهاى ديگر در ماههاى ديگر، مثلا شعبان يا ذى القعده واقع مىشود، هيچ يك از اين اقوال درست نيست.
بعضى (11) ديگر گفتهاند: كلمه"قدر"به معناى منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامى بوده كه به مقام و منزلت آن شب داشته، و يا عنايتى كه به عبادت متعبدين در آن شب داشته.
بعضى (12) ديگر گفتهاند: كلمه"قدر"به معناى ضيق و تنگى است، و شب قدر را بدان جهت قدر خواندهاند كه زمين با نزول ملائكه تنگ مىگردد.و اين دو وجه به طورى كه ملاحظه مىكنيد چنگى به دل نمىزند.
پس حاصل آيات مورد بحثبه طورى كه ملاحظه كرديد اين شد كه شب قدر بعينه يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احكام مىشود، البته منظورمان" احكام"از جهت اندازهگيرى است، خواهيد گفت پس هيچ امرى از آن صورت كه در شب قدر تقدير شده باشد در جاى خودش با هيچ عاملى دگرگون نمىشود؟ در پاسخ مىگوييم: نه، هيچ منافاتى ندارد كه در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى ديگر محقق شود، چون كيفيت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدير، امرى ديگر است، همچنان كه هيچ منافاتى ندارد كه حوادث در لوح محفوظ معين شده باشد، ولى مشيت الهى آن را تغيير دهد، همچنان كه در قرآن كريم آمده: " يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب" (13) .
علاوه بر اين، استحكام امور به حسب تحققش مراتبى دارد، بعضى از امور شرايط تحققش موجود است، و بعضىها ناقص است، و احتمال دارد كه در شب قدر بعضى از مراتب احكام تقدير بشود، و بعضى ديگرش به وقت ديگر موكول گردد، اما آنچه از روايات بر مىآيد و به زودى رواياتش از نظر خواننده خواهد گذشتبا اين وجه سازگار نيست.
پي نوشت :
1- سوگند به كتاب مبين، ما آن را در شبى مبارك نازل كرديم.سوره دخان، آيه 3.
2- ما قرآنى بر تو نازل كرديم كه به صورت آيات جدا از هم مىباشد، تا آن را تدريجا و با آرامش بر مردم بخوانى.و به طور قطع اين قرآن را ما نازل كرديم.سوره اسراء، آيه 106.
3- آنانكه كافر شدند گفتند: چرا قرآن يكباره بر او نازل نشد، بله يكباره نازل نكرديم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشيم، و بدين منظور آيه آيهاش كرديم.سوره فرقان، آيه 32.
4- مجمع البيان، ج 10، ص 518.
5- سوره بقره، آيه 185.
6- در آن شب هر حادثهاى كه بايد واقع شود خصوصياتش مشخص و محدود مىگردد، اين امرى ستخلف ناپذير، امرى است از ناحيه ما كه اين ماييم فرستنده رحمتى از ناحيه پروردگارت.سوره دخان، آيه 6.
7- تفسير قرطبى، ج 20، ص 135.
8- مجمع البيان، ج 10، ص 518.
9- تفسير قرطبى، ج 20، ص 135.
10- روح المعانى، ج 30، ص 190.
11 و 12- مجمع البيان، ج 10، ص 518.
13- خدا هر چه را كه از مقدرات بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مىكند، و كتاب تغيير ناپذير نزد او است.سوره رعد، آيه 39.
کلام نور
ایمان را برای پاک کردن شما از شرک
نیکی به پدر و مادر را برای دوری از عذاب الهی
نماز را برای دوری شما از تکبر
وصله ی ارحام را برای فزونی خویشاوند
زکات را برای پاک کردن جان و فراوانی روزی
قصاص را برای حفظ خون انسان ها
روزه را برای تحقق اخلاص
وفای به نذر را برای آمرزش الهی
حج را برای تقویت دین
رعایت کیل و وزن در معادلات را برای درمان کم فروشی
عدل را برای استواری دل ها
نهی از شراب خواری را برای پاکیزه ماندن از پلیدی ها
اطاعت از اهل بیت را برای نظم یافتن امت اسلام
دوری از تهمت ناموسی را برای محفوظ ماندن از لعنت الهی
امامت را برای ایمن ماندن از تفرقه
ترک دزدی را برای تحقق عفت و پاکدامنی
جهاد را برای عزت اسلام
و حرمت شرک را برای اخلاص در توحید و بندگی
صبر را برای به دست آوردن پاداش
امر به معروف را برای مصالح اجتماعی عموم مردم قرار داد.
(فاتقوا الله حق تقاته و لاتموتن الا و انتم مسلمون) پس از خدا آن گونه که شایسته است بترسید، و از دنیا نروید مگر آن که مسلمان باشید.(1)
(و اطیعو الله فیما امرکم به و نهاکم عنه فانه انما یخشی الله من عباده العلماء) خدا را در آنچه که امر یا نهی کرده اطاعت نمایید، که همانا فقط دانشمندان از خدا می ترسند.(2)
پي نوشت :
1- سوره ی آل عمران، آیه ی 102.
2- سوره ی فاطر، آیه ی 28.
قال الامام علی (علیه السلام): شیعتنا المتباذلون فی ولایتنا؛
شیعیان ما در راه ولایت ما اهل بذل و بخشش هستند. (1)
قال الامام زین العابدین (علیه السلام): ان ابغض الناس الی الله عزوجل من یقتدی بسنة امام و لا یقتدی بأعماله؛
مبغوض ترین مردم نزد خداوند عزوجل کسی است که ادعای پیروی از امامی را دارد ولی در عمل به او اقتدا نمی کند.(2)
قال الامام الباقر(علیه السلام): ما شیعتنا الا من اتقی الله و اطاعه؛
شیعه ما نیست، جز آن کسی که از خدا پروا کند و مطیع او باشد. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام):لیس من شیعتنا من قال بلسانه و خالفنا فی اعمالنا و آثارنا و لکن شیعتنا من وافقنا بلسانه و قلبه واتبع آثارنا و عمل باعمالنا؛
کسی که با زبان مدعی پیروی از ماست و درعمل و نحوه ی زندگی با ما مخالفت می کند، شیعه ی ما نیست. شیعه ی ما کسی است که با زبان و دل با ما همراه است و دنبال ما حرکت می کند در عمل از ما پیروی می نماید. (4)
پي نوشت :
1- اصول کافی، ج2، ص 236.
2- بحارالانوار، ج71، ص 178.
3- اصول کافی، ج2، ص 74.
4- بحارالانوار، ج6، ص 164.
حکمت های شگرف
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند : روزى كه ستمديده از ستمكار انتقام كشد، سخت تر از روزى است كه ستمكار بر او ستم روا مى داشت.
وَ قَالَ [عليه السلام] اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ وَ اجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : از خدا بترس هر چند اندك ؛ و ميان خود و خدا پرده اى قرار ده هر چند نازك!.
وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : هر گاه پاسخ ها همانند و زياد شد ، پاسخ درست پنهان گردد.
وَ قَالَ [عليه السلام] إِنَّ لِلَّهِ فِى كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهِ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر كس آن را بپردازد ، فزونى يابد، و آن كس كه نپردازد و كوتاهى كند، در خطر نابودى قرار گيرد.
وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا كَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : هنگامى كه توانايى فزونى يابد، شهوت كاستى گيرد.
وَ قَالَ [عليه السلام] احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا كُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : از فرار نعمت ها بپرهيزيد ، زيرا هر گريخته اى باز نمى گردد.
وَ قَالَ [عليه السلام] الْكَرَمُ أَعْطَفُ مِنَ الرَّحِمِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : بخشش بيش از خويشاوندى محبت مى آورد.
وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : چون كسى به تو گمان نيك بْرد ، خوشبينى او را تصديق كن.
وَ قَالَ [عليه السلام] أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَكْرَهْتَ نَفْسَكَ عَلَيْهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : بهترين كارها آن است كه با ناخشنودى در انجام آن بكوشي.
وَ قَالَ [عليه السلام] عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا را از سْست شدن اراده هاى قوى ، گشوده شدن گره هاى دشوار ، و درهم شكسته شدن تصميم ها ، شناختم.
وَ قَالَ [عليه السلام] مَرَارَةُ الدُّنْيَا حَلَاوَةُ الْآخِرَةِ وَ حَلَاوَةُ الدُّنْيَا مَرَارَةُ الْآخِرَةِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : تلخكامى دنيا، شيرينى آخرت، و شيرينى دنياى حرام، تلخى آخرت است.
وَ قَالَ [عليه السلام] فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّيَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّينِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ إِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِيناً لِلْعَقْلِ وَ مُجَانَبَةَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ وَ تَرْكَ الزِّنَى تَحْصِيناً لِلنَّسَبِ وَ تَرْكَ اللِّوَاطِ تَكْثِيراً لِلنَّسْلِ وَ الشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ وَ تَرْكَ الْكَذِبِ تَشْرِيفاً لِلصِّدْقِ وَ السَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الْمَخَاوِفِ وَ الْأَمَانَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ وَ الطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَةِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا "ايمان" را براى پاكسازى دل از شرك ، و "نماز" را براى پاك بودن از كبر و خودپسندى و "زكات" را عامل فزونى روزي، و "روزه" را براى آزمودن اخلاص بندگان ، و "حج" را براى نزديكى و همبستگى مسلمانان ، و "جهاد" را براى عزت اسلام، و "امر به معروف" را براى اصلاح توده هاى ناآگاه ، و "نهى از منكر" را براى بازداشتن بى خردان از زشتى ها ، "صلة رحم" را براى فراوانى خويشاوندان ، و "قصاص" را براى پاسدارى از خون ها، و اجراى "حدود" را براى تحقق عفّت ، و ترك "زنا" را براى سلامت نسل آدمى ، و ترك "لواط" را براى فزونى فرزندان ، و "گواهى دادن" را براى به دست آوردن حقوق انكار شده ، و ترك "دروغ" را براى حرمت نگهداشتن راستى ، و "سلام" كردن را براى امنيت از ترس ها، و "امامت" را براى سازمان يافتن امور امت، و "فرمانبردارى از امام" را براى بزرگداشت مقام رهبري، واجب كرد.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
حضرت امام علی (علیه السلام) در ارتباط با احیاگری قرآن توسط حضرت مهدی (علیه السلام) و نقشی که این احیاگری در حکومت قرآنی جامعه ی عصر ظهور دارد، فرموده اند: « امام مهدی (علیه السلام) هواهای نفسانی را به متابعت هدایت الهی باز می گرداند، در روزگاری که هدایت الهی را به متابعت هواهای نفسانی در آورده باشند و آراء و اندیشه ها را تابع قرآن می گرداند.» (1)
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) در این باره فرموده اند: حضرت مهدی (علیه السلام) با نشانه ها و نورانیت و بیان ویژه ای در مکه ظهور می کند، پس هنگامی که نماز عشایش پایان یافت با صدای بلند خطبه می خواند و این چنین می گوید: « ای مردم، خداوند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مبعوث و قرآن را نازل کرد از شما می خواهم که به هیچ وجه شرک نورزید و پیوسته در اطاعت از خدا و رسولش بکوشید و بدانچه قرآن مورد توجه قرار داده توجه داشته و زنده نگه دارید و ازآنچه که قرآن از آن روی گردان است بر کنار بوده و از بین ببرید و یار و یاور هدایت آوران باشید. من شما را به خدا و رسول خدا و عمل به قرآن کریم و از بین بردن باطل و زنده نگه داری حق دعوت می کنم.» (2)
همچنین حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) درباره ی فرهنگ قرآن آموزی در عصر ظهور فرموده اند: « آنگاه که مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور می کند خیمه هایی جهت آموزش و فراگیری قرآ برای مردم بر پا می دارد. (3)
پي نوشت :
1- نهج البلاغه، خطبه ی 138.
2- روضة الکافی، ج2، ص 145.
3- نورالثقلین، ج5، ص27.
مواعظ جاوید
... پسرم! اکنون با تو که جوانی صبحت می کنم. باید توجه کنی که برای جوانان، توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است. روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران، حب نفس و حب دنیا است، در جوان نیست. جوان می تواند با آسانی نسبی خود را ازشر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می شوند، پیران نمی شوند. جوانان متوجه باشند وگول وسوسه های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است.
پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی، خود را اصلاح کن.
منبع: وعده ی دیدار، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) نامه ی 8/2/61.
در محضر ولایت
برکات عجیبى در این ماه وجود دارد. من در فهرست مسایلى که مناسب با این ماه است، تأمل مىکردم، دیدم که این ماه، ماه دعاهاى گوناگون، با مضامین گوناگون است. ... انس با قرآن، آشنایى با معارف قرآنى، حفظ کردن قرآن، تکرار کردن قرآن هم که خودش مقولهیى جداگانه و دریایى عظیم است. سایر موارد هم همینطور است.
توجه به زندگى امیرالمؤمنین، یکى از برکات ماه رمضان
یکى از موضوعاتى که حقیقتاً از برکات این ماه است، توجه به زندگى امیرالمؤمنین و مولىالمتقین، علىبنابىطالب(علیهالصّلاةوالسّلام) است. ما هیچوقت اینقدر توفیق پیدا نمىکنیم که به زندگى امیرالمؤمنین دقیق بشویم و مفاهیم مختلف و ابعاد عظیم این زندگى را مورد مطالعه قرار بدهیم. نه مردم معمولى، نه گویندگان و بخصوص مسئولان کشور اسلامى - که امروز بیش از همه به این مطالعه و شناخت احتیاج دارند - این فرصت را در ماههاى دیگر کمتر به دست مىآورند. هر کس هر مسئولیتى دارد - از بالا تا پایین - احتیاج دارد که با زندگى امیرالمؤمنین و ابعاد و ریزهکاری هاى آن آشنا بشود.
منبع: فرازی از سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیستونهم ماه مبارک رمضان) 26/1/1370
مسأله ی «غدیر» یک مساله ی تاریخی صرف نیست؛ نشانه ای از جامعیت اسلام است. اگر نبی مکرم – که در طول ده سال، یک جامعه ی بدوی آلوده به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدت های عظیمی که آن بزرگوار انجام دادند و به کمک اصحاب با وفایش به یک جامعه ی مترقی اسلامی تبدیل کردند – برای بعد از این ده سال، فکری نکرده بودند و نقشه ای در اختیار امت نگذاشته بودند، این کار ناتمام بود. این که در آیه ی مبارکه ی سوره ی مائده می فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» تصریح به همین معناست که این نعمت – نعمت اسلام، نعمت هدایت نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه بشریت – آن وقتی تمام می شد که نقشه ی راه برای بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است. این کار را پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر انحام دادند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که از لحاظ شخصیت ایمانی، چه شخصیت اخلاقی، چه انقلابی و نظامی، چه شخصیت رفتاری با اقشار مختلف افراد- یک فرد ممتاز و منحصر به فردی بودند، منصوب کردند و مردم را به تبعیت از او موظف کردند.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در عید سعید غدیر 18/10/85.
کتاب، دروازه ای به سوی جهان گسترده ی دانش و معرفت است و کتاب خود، یکی از بهترین ابزارهای کمال بشری است... کسی که با این دنیای زیبا و زندگی بخش –دنیای بزرگ- ارتباط ندارد، بی شک از مهم ترین دستاورد انسانی و نیز از بیشترین معارف الهی و بشری محروم است. برای یک ملت، خسارت بزرگی است که افراد آن با کتاب سروکار نداشته باشند؛ و برای یک فرد، توفیق عظمیم است که با کتاب مأنوس و همواره در حال بهره گیری از آن – یعنی آموختن چیزهای تازه- باشد...
جوانان و پدران و مادران و به خصوص بچه ها، باید با کتاب انس پیدا کنند؛ این کار می شود. اگر پدر و مادر کتابخوان باشند، به احتمال زیاد بچه ها کتابخوان خواهند شد.(1)
باید پدران و مادران، بچه ها را از اول با کتاب محشور و مأنوس بکنند. حتی باید بچه های کوچک با کتاب انس پیدا کنند. (3)
بچه هایمان را هم از اول کودکی عادت بدهیم که کتاب بخوانند؛ مثلا وقتی می خواهند بخوابند، کتاب بخوانند و بخوابند. وقتی که ایام روز فراغتی هست، یا مثلا روز جمعه ای که بازی می کنند بخشی از آن را حتما برای کتاب قرار بدهند. (3)
منابع: 1، 2، 3 : بیانات مقام معظم رهبری، درباره ی کتاب و کتابخوانی در تاریخ های 4/10/72، 26/2/74 و 21/2/72.
شمیم هدایت
برپایی مراسم جشن و سرور در ایام ولادت اهل بیت (سلام الله علیهم) و نیز تشکیل محفل های سوگواری در ایام شهادت آن بزرگواران از جمله شایر الهی است که تعظیم و بزرگداشت آن، هم نشانه ی پاکی و تقوای قلب است و هم تثبیت کننده ی آن: «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب؛ هر که نشانه های خداوند را بزرگ بدارد، آن از تقوا و پرهیزکاری دل هاست.» (1)
پی نوشت
1- سوره ی حج، آیه ی 32.
منبع: جامی از زلال کوثر، حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت برکاته) ص 49.
نکته های ناب
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:منزلت و مقام علی (علیه السلام) برای من مانند منزلت و مقام من است برای خدا.(2)
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند:نگاه کردن به صورت علی (علیه السلام) عبادت است.(3)
حضرت علی (علیه السلام) از زبان خلیفه ی دوم:خلیفه ی دوم نیزدر موارد بسیاری بر فضیلت امیر مؤمنان (علیه السلام) تصریح کرده است؛ از جمله : ازپیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: دوستی علی (علیه السلام) باعث نجات از جهنم است.(4)
اگر علی (علیه السلام) نبود،عمر هلاک می شد.(5)(اودر70بار این جمله را گفته است)
اگر علی (علیه السلام) نبود مفتضح می شدم.اگرآسمان های هفت گانه را در یک کفه ی ترازو بگذارند و ایمان علی (علیه السلام) را در کفه ی دیگر، ایمان علی (علیه السلام) از آن سنگین تر است.(6)
اگرشمشیر علی (علیه السلام) نبود، اسلام استوار نمی گشت.ما در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) چنان می نگریستیم که گویی بر ستاره ی آسمان نگاه می کردیم.
یا علی (علیه السلام)! هر مشکلی که تو درآن داوری نکنی،فرخنده و مبارک مباد!(7)
پي نوشت :
(1)و(2) ریاحین الشریعه،ج5،ص48
(3)بحارالانوار،ج38،ص198
(4)بحارالانوار،ج39،ص258
(5)المستجار من الکتاب الارشاد،علمه حلی،ص47
(6)شواهد التنزیل ج1،ص416
(7)صوت العداله الانسانیه جرج جرداق ص75
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: مردم در دنیا دو دسته اند، یکی آن کسی که در دنیا برای دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش باز داشت، بربازماندگان خویش از تهیدستی ترسان است، و از تهیدستی خویش در امان است، پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست می دهد. و دیگری آن که در دنیا برای آخرت کار می کند و نعمت های دنیا نیز بدون تلاش به او روی می آورد، پس بهره ی هر دو جهان را چشیده و مالک هر دو جهان می گردد، و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح می کند، و حاجتی را از خدا در خواست نمی کند جز آن که روا می گردد.(1)
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: در شگفتم از کسی که می تواند استغفار کند و ناامید است.(2)
پي نوشت :
1- نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، حکمت 269.
2- نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، حکمت 87.
دل نوشته
دو شب است که ماه، بغضهایش را فرو میخورد.
سنگفرشهای کوچههای تنگ کوفه، احساس نفستنگی میکنند.
شب از ستارههای دردناکش آویزان است، بوی خون، کوفه را دچار خفقان کرده، فریاد سکوت، خواب را بر شهر حرام کرده است؛ شهری که سالهاست به بوی غربت دچار است، شهر نفرین شدهای که سالهاست دلتنگیهایش را گریه نکرده، شهری که آرزوهایش بوی نفرین میدهد؛ بوی خون میدهد و بوی دلتنگی و غربت. دو شب است که نخلستانهای کوفه، دلتنگیهایشان را بغض کردهاند تا شاید دوباره عطش ناگفتههایشان را در تشنگی چاه فریاد کنند؛ چاهی که هر شب، مظلومیت مردی خداگونه را با پرندههایی که بر دهانهاش حلقه میزدند، گریه میکرد؛ بزرگمردی که نفسهایش بوی خدا میداد.
همیشه تنهایی که پیراهن تنگ غربتش در دنیایی که وسعت بودنش را تحمل نمیکرد، میآزردش. مهربانی که هوای دورنگی و شرجی شهر، گلوگیر میشدش. آفتابی بود از جنس دریاها. دلتنگیهایش بوی اشکهای خدا را میداد و بغضهایش بوی رفتن. عدالتی که بر شانههای پیامبر صلیاللهعلیهوآله به عمر چند هزار ساله خدایان سنگی پایان داد. مسیحادمی که آسمان، آرزوی قدمهایش را داشت. بغض تلنباری که شانه هیچ دیواری تحمل گریههایش را نداشت.
دو شب است که تمام دیوارها زار میزنندش.
دو شب است که مسجد سر بر زانو زده، غصه ندیدن مردی را که هنوز دل خون غدیر، تشنه دستهای اوست که تا آخرین لحظه، دنبال دستهایی بود که برای سکههای بیتالمال به سویش دراز نشده باشد. دو شب است که محراب خون گریه میکند تنهاییاش را در آفتاب پیشانی مردی که دیگر پیشانیاش را هیچ سجدهای بوسه نخواهد داد.
خدیجه پنجی
سه روز است که کوچهها بوی تو را نشنیدهاند.
سه روز است که نوازش گامهایت بر سر خاک نباریده.
سه روز است که نخلستانها، صدای مهربانت را حسرت به دل شدهاند.
سه روز است که چاه، بغضهای نشکفتهات را آه میکشد.
سه روز است که شهر از دلهره و درد به خود میپیچد.
آه، علی... علی... علی..!
سایبان مهربانی بیبدیل دستانت کجاست تا جانپناه یتیمان کوفه باشد؟
شانههای کوهوار حیدریات کو که همبازی یتیمان غمگین شود؟
بازوان خیبرگشایت چه شد که حق مظلوم بستاند؟
آه، علی... علی... علی..!
دلتنگ دیدار فاطمه بودی، میدانم؛ اما زود بود سایه برگیری از سر زینب علیهاالسلام .
مشتاق روی پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودی میدانم؛ اما زود بود تنهایی «دین»، بیاستواری شانههایت.
بیتاب و شیفته ملاقات پروردگار خویش بودی، باشد؛ اما هنوز انسان در ابتدای معرفت، سرگردان بود. میدانم چه به روزت گذشته.
میدانم هر روز و هر لحظه در آرزوی رفتن بودی، بعد از آن حادثه شوم نگفتنی. «انس تو به مرگ، از انس کودک به پستان مادر بیشتر بود.» «تو مانند پیامبرانی که در جوامع بشری مبعوث میشدند که گنجایش آن پیامبران را نداشتند، در زمانی ظهور کردی که زمان آنان نبود».
پسر ملجم، به ضربت شمشیری تو را رهایی داد از دنیای نامردمیها و برای دنیا، ارمغان آورد، یتیمی و شوربختی را.
آه، مولا جان!
میروی و خون جگرت را به یادگار میگذاری در سینه شیعه تا هر روز و هر لحظه به یاد غربت خانهنشینیات خون بگرید. میروی تا هر روز به یاد مظلومیت مطلق ـ شجاعترین مرد عرب ـ ضجه بزند.
تا هر روز از بیوفایی کوفه بنالد. ای اندوهستان درد! تو را دیدند و انکار کردند؛ تو را حقیقت محض را. سلامهایت را شنیدند و جوابی ندادند.
غدیر را به فراموشی نشستند و ریسمان بر دستان خداییات نهادند.
آه، علی... علی... علی..!
باران رضایی
آسوده باشید ای متولیان زراندوز کوفه!
ای شما که «از قرآن تنها قل قل عربیاش را میدانید»!
دیگر طناب عدالت علی از حلقومتان نخواهد آویخت.
دیگر برق ذوالفقار شیرمرد عرب، چشمان دنیازده تنگتان را نخواهد زد.
دیگر تازیانه عدلش بر پیکر هوسرانتان نخواهد نشست.
آسوده باشید و سکه بر سکه بگذارید خراج بیتالمال کوفه را. بنوشید و بدزدید و انبار کنید که عدالت، چهره در خاک فرو برد! اف بر شما! چه بد مردمانی بودید که مولا از جهلتان به ستوه آمده بود! میدانهای جنگ، پر بود از مردانگی او و نامردمی شما. زمستان شما را خواند؛ گفتید سرد است، بگذار کمی گرم شود.
تابستان شما را خواند، گفتید: گرم است، بگذار کمی سرد شود... به راستی که لایق نبودید حکومت عدل علی را. آسوده باشید که روح خسته علی علیهالسلام در جوار آرامش زهراست. التماس کاسههای شیر، بیجواب مانده است. اکنون چاههای شهرتان همه عزادارند و نخلستانها بیتاب. وای بر کوفه بعد از علی! وای بر تنورههای سرد بیوهزنان عرب! وای بر کوچههای بیگذر شبانه بعد از این! وای بر یتیمان کوفه!
نسرین رامادان
تو را کدام جذبه بیبدیل به سوی خود کشید که چنین عاشقانه نگاه رنجورت را برکشیدی از خاک؟ نگاهت در افسون وصف ناکردنی کدام زیبایی مطلق فرو رفت که زلال اشکهای اشتیاقت را در واپسین لحظات، بر دیده جاری کرد؟ دهانت طعم شیرین کدام حس ناسروده را چشید که چنین شیفته و از خود بیخود شده، فریاد برآوردی «فزت و رب الکعبه»؟
ای ماه غریبستان کوفه! کودکان را ببین که کاسههای شیر در دست، سر در گریبان یتیمی فرو بردهاند و ناباورانه خسوف ماه تمامت را مینگرند. گرسنگان را ببین که چگونه سر بر خرابههای بیکسی نهاده و هایهای میگریند. صدای مویه زنان بیسرپرست کوفه را بشنو که چگونه در سوگ غریبه نانآور شبهای گرسنگیشان مرثیهخوان شدهاند. ای تجسم عدالت و ایمان! چشم از تاریکیهای این دنیا فرو بسته، رو به سمت کدام وسعت بیانتها میتازی؟ دل از چاه و نخلستانهای غربت کنده، به اشتیاق آغوش کدام پنجره روشن پرواز میکنی؟ نعلین هزارپینه از پای فکنده، پا در رکاب کدام توسن تیزپرواز به سمت ابدیت میشتابی؟
چاه، با آن همه درد که در سینهاش نهفتی، با آن همه راز که تو در گوشش گفتی، چگونه پس از تو تاب آورد؟ نخلستانها چگونه سایه بلندت را که آن گونه غریبانه بر سر چاه خم میشد، به فراموشی سپارد؟ پس از تو، اشکهای معصومانه یتیمان کوفه را نوازش کدام دست مهربان التیام میبخشد؟
پس از تو، گرد و غبار یتیمی را چه کسی از سر و روی فرزندان زهرا پاک خواهد کرد؟ پس از تو، کیست که روح عدل و داد را در کالبد بیجان امت بدمد؟ کیست که تیرهای فتنه و نفاق را از چشمهای حادثه بیرون آورد؟ کیست که تیغ ذوالفقارش، خواب از سر عمروعاصها و معاویهها برباید؟ ای ابرمرد تاریخ! هنوز طنین خطبههایت در کوچه پس کوچههای کوفه طنینانداز است. هنوز گل زخمهایت بر تن رنجور زمان نقش بسته است. هنوز فریاد حقطلبیات، در دامنههای هزارهها میپیچد و چون موسیقی غمآلودی، مظلومیت تو را فریاد میزند.
روح الله شمشیری
« آن ضربت کار خود را کرد، او از میان ما میرود.» این را کودکان کوفه میگفتند؛ کودکان یتیم کوفه. اما باز با ظرفهای پر از شیر، جلوی خانه او صف کشیده بودند؛ شنیده بودند که شیر میتواند مرهمی باشد برای زخم او.
خیلی وقت پیش او را نمیشناختند و در جواب مادرانشان میگفتند: «مردی بود که بوی مهربانی میداد؛ درست مثل پدر خودمان»، با او انس پیدا کرده بودند و با او بازی میکردند؛ اما نمیدانستند کیست و چرا با آنان اینگونه است. مگر این همه مرد در کوفه نیست؟ وقتی فهمیدند که شنیدند همان وقت، امیرالمؤمنین ضربت خورده است. وقتی فهمیدند که دیدند دیگر کسی سراغ آنان نیامد؛ نه کسی خرما آورد و نه نان و نه آب و نه دست نوازشی و نه در زدن شبانهای... مردی که در محراب زخم خورده است، همان مردی است که به عبایش آویزان میشدند و از سر و کولش بالا میرفتند. حالا میفهمیدند که چرا به آنان میگفت: «از خدا بخواهید که علی را در مورد شما ببخشد».
ظرفهای شیر لبریز شده بود و کف کوچه ریخته بود؛ خیلی وقت بود که روی پا بودند؛ اما کار از اینها گذشته بود. او از میانشان رفت.
حمزه کریم خانی
امشب، زمین نظارهگر اشکهای مهتاب است و فردا آفتاب مویه میکند، در خویش میشکند، پژمرده میشود.
امشب، زمین سیاهپوش غمی سرخ است و فردا سیل نالهها در همه سو پیداست. امشب، دل آسمان گرفته است و آرامش از همه جا رخت بربسته و فردا، توفان سهمناک حادثهای تلخ، دلهای مؤمنان خدا را سخت میلرزاند. فردا برکه دلها، سرشار از اندوه میشود و دیدگان سرخ عاشقان حق، پر از درد فراق میشود.
فردا، قاصدکها هم دیگر خبری از شادمانی و سرور زمزمه نمیکنند و همه جا و همه چیز رنگ ماتم و عزا میگیرد.
آری! این همه سوگ و ماتم در سوگ «مرتضی» است. ای آسمانیترین عاشق حق! ای که نامت از نام خداست مشتق! ای پسر خانه خدا! در نگاه تو، آفتاب میخندید، صلابت مصطفی در تو بود، عشق با تو معنا میشد، مکه از تو شرف و عزت گرفت، مدینه به تو افتخار میکرد. برکت دستان مبارکت، پایگاه توحید را از لوث بتها پاکیزه کرد و خیبر کفر را بازوان الهی تو شکست. ذوالفقار تو، ستون فقرات ایثار و عشق و ایمان را راست نگاه داشت، عطر شببو و همیشهبهار در زمین پراکند و حقیقت راه چونان پیشانی آفتاب، برفراز کرد! ای اولین مدار ایمان! ای محور حق! ای همیشه همراه خدا! شمشیری که بر تو فرود آمد، جهان را سوزاند، عشق را یتیم کرد، ایمان را به سوگ نشاند و در جان ما، درد داغ ریخت.
ای پیشوای ما! ای پدر ایثار و ایمان! ای افتخار شهادت! یاد تو، نام تو و راه تو، سبزترین گل همیشهبهار دلهای مؤمنان است.
یاد ابرار
چه خوش بود که به یک کرشمه دو کار
زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار
این عالم عامل بعد از هجرت از نجف اشرف به شهر مقدس قم، تمام شب های چهارشنبه پیاده به مسجد جمکران می رفتند و تا سحر در این مسجد به مناجات و استغاثه به محضر امام زمان (سلام الله علیه) می پرداختند. ایشان در طول تبعیدشان در ری چنین رویه ای را در کنار حضرت عبدالعظیم ادامه دادند.
«اگر مهمی داشتی در سحر شب جمعه در جای خلوتی هفتاد مرتبه با این کلمات به امام زمان (سلام الله علیه) استغاثه کن که بسیار مجرب است:
«یا فارس الحجاز ادرکنی، یا اباصالح ادرکنی، یا اباالقاسم المهدی ادرکنی، ادرکنی، ادرکنی، لا تدع علی فانی عاجز ذلیل.»
همچنین می فرمودند: نماز امام زمان (سلام الله علیه) در سحر شب جمعه، بسیار توسل مؤثر است.
ایشان همیشه به شاگردانش توصیه می کردند در جاری کردن الفاظ بر زبان، رعایت توحید عبادی کنند و این اعتقاد را داشته باشند که تمام شوکت و قدرت وجود نازنین امام زمان (سلام الله علیه) شوکت و قدرتی است که خداوند سبحان به بهترین بنده ی خود تقدیم کرده است.
محمد رازی در یکی از خاطراتش از استاد عالی مقام خود می نویسد: «حضرت آیت الله بافقی (رحمت الله علیه) پس از آن که برای ادای نذر خود با هشت نفر از اعضای خانواده با آن حالتی که پس از عارض شدن بیماری بر روی و عدم توانایی کافی در راه رفتن به عتبات رفته بودند، من در نجف اشرف بودم و به ملاقات ایشان شتافتم، به ایشان گفتم: آقا یقین دارم با این حال که خودتان قادر به قدم برداشتن نیستید؛ آن هم با اثاثیه، امام زمان (سلام الله علیه) شما را آورده است ایشان رو به من کردند و گفتند: یقین کن که خدای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرا آورده است.
منبع: مجاهد شریف آیت الله بافقی، محمد رازی
حکایت ها و پندها
کسی پاسخ نداد، تنها حضرت علی (علیه السلام) عرض کردند: من امروز یک دینار از خانه برداشتم و برای خرید آرد بیرون رفتم، در راه به مقدادبن اسود برخوردم. آثار گرسنگی را در سیمایش مشاهده کردم از خرید آرد منصرف شدم و آن دینار را به او دادم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: کار نیکی کرده ای و پذیرفته شد.
به دنبال سخنان حضرت علی (علیه السلام) مرد دیگری به پا خاست و عرض کرد؛ من امروز بیشتر از علی (علیه السلام) انفاق کردم، زاد و توشه ی مرد و زنی را که قصد سفر داشتند تهیه کردم و به هر کدام از آنها هزار درهم دادم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی نفرمودند! حاضران عرض کردند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شما برای انفاق علی (علیه السلام) آن بیان را فرمودید، اما در برابراین شخص که انفاقش (به مراتب) بیشتر بود ساکت ماندید؟!
حضرت فرمودند: آیا ندیده اید که گاه، فردی هدیه ای کم ارزش برای پادشاهی می برد اما پادشاه او را گرامی می دارد و اکرامش می کند، و فرد دیگری هدیه یی بس ارزشمند می برد ولی آن را نمی پذیرد و به آورنده اش اعتنایی نمی کند؟ عرض کردند: آری چنین است، حضرت فرمودند: حضرت علی (علیه السلام) همان یک دینار را برای رضای خدا و اطاعت در برابر فرمان او انفاق کرد، اما آن دیگری برای برتری جویی آن پولها را خرج کرد، در نتیجه خدا عمل او را حبط کرد (از بین برد) و وبال او قرار داد.
منبع: بحارالانوار، ج 41، ص18و 19، به نقل از محمدحسن حائری یزدی، جلوه های تقوا، ج2، ص 50 و 51.
معرفی کتاب
مؤلف: مرحوم علامه محمد تقی جعفری
ناشر: انتشارات جهان آرا
حکمت که موهبتی الهی به انسان ها ی خاص است و اساس آموزه های انبیا و اولیا را تشکیل می دهد، مجموعه ای از قضایای حق و برابر با واقع است که سعادت انسان را تأمین می کند.
اهل بیت (سلام الله علیهم) که بر مبنای مظهریت خداوند حکیم. از طوبای حکمت بهره ها برده و چشمه های آن بر زبانشان جاری شده است؛ آنچه را که بیان داشته و ثبت کرده اند، همواره ازچشمه سار حکمت جوشیده و بر آن، میوه های عقل و خرد به بار نشسته است.
امیرمؤمنان حضرت علی (علیه¬السلام) که وجود مبارکشان سراسر حکمت و فعل و شأنشان، چراغی فرا راه پیروان ایشان است از موهبت بی نظیری برخوردارند که تمامی گفتار و همه ی حقیقت ها از پایگاه عدن حکمت و مرکز ثقل امامت ایشان نشأت می گیرد. در این کتاب گرانمایه که «حکمت علوی» نام گرفته است، منظر حکیمانه ی حضرت علی (علیه¬السلام) با نگاهی به مجموعه ی آثار حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی تبیین شده است.
این اثر در سه بخش جمع آوری شده که بخش اول آن، بنابر رعایت ادب، بیان عظمت مقام والای حضرت علی (علیه¬السلام) است و بخش دوم آن، به حکمت نظری در نهج البلاغه اختصاص یافته و از جمله موضوعات این بخش، عبارتند از:
امکان شناخت خدا، اثبات وجود خدا، ازلی بودن خدا، تجرد خداوند، یگانگی خداوند متعال، ضرورت نبوت، ضرورت معاد و...
در بخش سوم به حکمت علمی در نهج البلاغه پرداخته شده و از جمله موضوعات این بخش عبارتند از: ملاک ارزشمندی انسان، رابطه ی علم با ترس از خدا، تقویت دل با یقین، راه بیداری در دنیا، اصلاح منزل آخرت، حفظ کرامت نفس، توجه به وظایف اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر، فهم دقیق دین و...
به امید این که با مالعه ی این کتاب، از آبشار حکمت آن حضرت جرعه ای بنوشیم و از معارف الهی شمه ای برگیریم.
گردآوری و تنظیم: سعید بند علی ، ناشر: مرکز نشر اسراء (قم) – 1380
این اثر گران مایه از جمله کتاب های مستدل با استفاده از منابع اهل سنت در دفاع از حریم تشیع و ولایت حضرت علی (علیه السلام) است که تمام مطالب آن مانند حلقه های زنجیر به هم متصل و مرتبط است و هر فردی که با نظر انصاف و به صورت دقیق این کتاب را مطالعه نماید، گذشته از آن که بیدار می گردد و شبهات برای او حل می شود، خود یک مبلغ مذهبی در مقابل مخالفین واقع و در جواب تشکیلات فریبندگان، مسلح به حربه ی منطق و دلیل خواهد بود.
مؤلف: مرحوم سلطان الواعظین شیرازی
ناشر: دارالاکتاب الاسلامیه (تهران)
گوهری مثل حضرت علی (علیه¬السلام) است که می ماند... هر مرد مسلمان باید این مشعل عظیم را بر بالای قله ی حیات ببیند و به سمت او حرکت کند. (مقام معظم رهبری)
این کتاب، ویژگی ها و سیره ی حضرت امام علی (علیه¬السلام) در بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی است که حقیقتا به تبعیت از آن حضرت پرداخته و تلاش می کند تا جامعه را از میان این همه غوغا و مکر و فریب و نفسا نیت خودی و دشمن، به سوی آن قله ی رفیع و آبشار، راهنمایی و رهبری کند. باید هم خود را در زلال این کلمات و صفای این آیینه بسازیم و هم در شعاع مسؤولیت خویش، این نور را بتابانیم.
گردآوری، تدوین و ناشر: مؤسسه ی فرهنگی قدر ولایت
احکام
قال الامام الرضا (علیه السلام): فضل الجماعة علی افرء بکل رکعة الفارکعة؛
فضیلت نماز جماعت بر نماز فرادی هر یک رکعت برابر دو هزار رکعت است.(1)
تذکر: مقلدین از غیرامام در این مسأله به رساله ی مرجع تقلید خود مراجعه کنند.
اگر در حال وظیفه ی مأموم باشد (سکوت در حال حمد و سوره خواندن امام) باید نماز را به جماعت تمام کند.
اگر در حال عملی باشد که مشترک بین امام و مأموم است، باید نماز را به فرادی تمام کند.
پي نوشت :
1- بحارالانوار، ج88، ص4.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}