جوان و هيجان
جوان و هيجان
ماهيّت هيجان چيست؟ آيا هيجان به عنوان يک نياز مطرح است؟آيا هيجان، انواع گواناگوني دارد؟ آيا مي توان هيجان ها را به دسته هاي «مناسب» و «نامناسب» تقسيم نمود؟ چه راهبردهايي از سوي روان شناسان براي کنترل هيجان ها ارائه شده است؟ آيا سرگرمي هاي هيجان زا براي ما مضر نيست؟
اگر تا به حال چنين سؤال هايي به ذهنتان خطور کرده و مشتاق يافتن پاسخ آنها بوده ايد، با توجّه به سطرهاي بعدي مي توانيد اطلاعات مناسبي در اين زمينه دريافت نماييد.
هر فرد از هيجان، برداشت خاصي دارد و با توجّه به اطلاعات و گرايش هاي خود، تعريفي از هيجان ارائه مي دهد. يکي مي گويد: هيجان يعني عشق، صفا، بگو وبخند، گردش و تفريح، ديگري مي گويد: هيجان يعني خطر کردن، ماجراجويي، زدن تو دل حوادث. و شايد بعضي ها که کمي آگاهي بيشتري دارند بگويند: هيجان، هم به غم گفته مي شود و هم به شادي. امّا تعريفي که روان شناسي ارائه مي دهد دامنه اي بسيار گسترده تري را دربر مي گيرد. روان شناسي با تکيه بريافته هاي خود به توضيح اين واژه مي پردازد. البته در روان شناسي نيز تعريف گوناگوني از هيجان، ارائه شده است و ما براي اين که تعريفي ارائه دهيم که از سويي مفهوم هيجان را مشخص کند و از سوي ديگر، اين تعريف آنچنان علمي صرف نباشد (که فهم آن براي عموم مردم، مستلزم آگاهي از پيش فرض هاي روان شناختي باشد)، سعي بر ساده تر نمودن تعريف داشته ايم.
هيجان درافراد به دنبال محرک هاي بيروني و گاهي دروني ظاهر مي شود. به هيجان، عاطفه نيز گفته مي شود که عمدتاً در قالب هايي مثل: ترس، خشم، اندوه، شادماني و لذت، عشق، شگفتي، نفرت و شرم، بروز پيدا مي کند. براي مثال، انسان وقتي با يک واقعه ي خطرناک مواجه مي شود، بي اختيار، نشانه هاي آمادگي براي گريز و فرار از لحاظ جسمي و فيزيولوژيک در او به وجود مي آيد و از لحاظ رواني هم نشانه ها و رفتاريهايي مبتني بر ترس در فرد، ظاهر مي شود که به آن حالت هيجان، «ترس» گفته مي شود. گاهي اوقات اين حالت ترس، تبديل به هيجان «خشم» مي شود و فرد، بدون اين که خودش اختياري داشته باشد، حالت پرخاشگري و تدافعي به خود مي گيرد. (1)
هيجان، يک موهبت الهي است که به عنوان يک مکانيزم (سازو کار) تنش زدا عمل مي کند. به اين صورت که هنگام تحريک فرد از سوي يک محرّک خارجي، بدن سريعاً نسبت به آن، واکنش نشان مي دهد و اضطراب در فرد به وجود مي آيد و اين اضطراب، موجب عدم تعادل وبه هم ريختگي رواني فرد مي شود و در اين مرحله، ارگانيزم (بدن) با به راه انداختن تظاهرات هيجاني که با حالت هاي مختلف چهره، تنفّس شديد و ...همراه است، سعي مي کند اين تنش و اضطراب را کاهش دهد و تعادل را دوباره به وجود آورد. اگر اين مکانيزم بدن نمي بود، عملاً فرد در مقابل بسياري از محرک ها با درماندگي مواجه شده و با آسيب هاي جسمي و رواني بسياري رو به رو مي شد. البته هيجان ها با شناخت هاي ما پيوند خورده اند و اين تجربه هاي شناختي هر فرد است که بر ميزان تأثير محرک ها و در نتيجه، شدّت هيجان هاي وي اثر مي گذارد.
به اين مثال توجّه کنيد: هنگام خريد از يک فروشگاه اگر فکر کنيد که فروشنده، قصد فريب شما را دارد، به احتمال قوي، عصباني خواهيد شد؛ امّا اگر اين فکر به ذهن شما خطور نکند، عصبانيتي بوجود نخواهد آمد.رابطه ي مستقيم دارد. دايره ي هيجان، بسيار گسترده تر از تفريح و سرگرمي يا ماجراجويي است. يک عصبانيت ساده، يک گريه ي کودکانه و يک تعجب ابتدايي هم هيجان است. «در نهايت مي توان گفت هيجان به احساس ها، افکار و حالت هاي رواني و بيولوژيکي (زيستي) مختص آن و به دامنه اي ا زتمايلات شخص بر عمل کردن اساس همان تمايلات اطلاق مي شود». (2)
از آن جا که در نظام آفرينش، آنچه از سوي خدا مقرر شده، بدون حکمت نبوده و داراي آثار مثبت ومفيد است، همه ي پديده هاي وجودي انسان نيز داراي آثار مثبتي خواهد بود، که هيجان ها و عواطف نيز از آن جمله اند. هيجان، يک مکانيزم پاسخ به محرک هاي بيروني و گاه، دروني است. بنابراين، اگر هيجان ها تعديل و کنترل شوند آثار مثبت و مطلوبي خواهند داشت؛ اما عدم کنترل آنها مي تواند آثار مخرّبي را به وجود آورد. آثار هيجاني دامنه ي گسترده اي دارد، اما در اين فرصت اندک مي توان به مهم ترين آنها به طور خلاصه اشاره نمود:
1. هيجان ها، بدن را براي تلاش و کوشش آماده مي کنند؛
2. هيجان ها، به عنوان يک وسيله ي ارتباطي عمل مي کنند؛ زيرا جذب و دفع وخشم و مهرو ... هيجان هايي هستند که در روابط با ديگران، بروز پيدا خواهند نمود؛
3. هيجان ها زندگي را شاد، پويا و متنوّع مي کنند؛
4. فعاليت هاي ذهني، تحت تأثير عواطف قرار دارند و بروز هيجان ها بر اين فعاليت ها تأثير بسزايي دارد که در محدودهاي زير مي تواند ظهور و بروز پيدا کند:
الف. محدوديت در دقت و تمرکز: فرد هيجاني، دقت عادي خود را از دست داده و نمي تواند به آساني، ذهن خويش را به هر مطلب دلخواه، متمرکز کند.
ب. ضعف در تداعي: در اين حالت، انسان را غالباً از يادآوري ساير اشيا بجز عامل هيجان، عاجز مي ماند.
ج. ضعف در استدلال و تفکر: تفکر عادي در اين حالت، بسيار مشکل است و توانايي کامل براي انديشه ي منطقي از دست مي رود و چه بسا زمينه اي به وجود مي آيد که فرد، بدون تأمل در مورد عواقب رفتار، دست به هر عملي مي زند. بسيار اتفاق مي افتدکه افراد به هنگام شادي زياد و سرمستي و غرور، سخناني بر زبان جاري مي کنند که در حال عادي چنين سخناني از آنها مشاهده نمي شود، يا تصميم هايي که مي گيرند که بسيار نامعقول است. البته اين حالت در حالت خشم، بيش از اندازه هم روي مي دهد.
اميرالمؤمنين علي (ع) در اين مورد مي فرمايد: شدّت غضب، توانايي استدلال صحيح را از بين مي برد و ادرکات را مغشوش مي سازد. (3)
د. دگرگوني در نگرش: هيجان ها مي توانند نگرش فرد درباره ي خود و نقش آينده ي وي در زندگي اش را تحت تأثير قرار دهند.بدين ترتيب، نگرش انسان درمورد آينده و خود و کسب شخصيت سالم تا حدودي مرهون اين عواطف است وهمچنين تسلّط انواع اين عواطف، که کدام يک بر او مسلّط خواهند شد: ترس ياخشم، شادي يا غم، غرور يا شرم؟(4)
اينک در جواب يکي از سؤال هاي ابتدايي که مي پرسيد: «آيا مي توان هيجان ها را به دو دسته ي مناسب و نامناسب تقسيم کرد؟» بايد بگوييم هيجان و عاطفه، جزء جداناشدني وجود انسان است؛ امّا از آن جا که منشأ هيجان ها بيشتر بيروني است، بايد گفت که همه ي هيجان ها به طور طبيعي براي همه ي افراد رخ مي دهد؛ امّا آنچه مهم است، تمايلي است که در فرد ، نسبت به يک هيجان بيش از هيجان هاي ديگر، مشاهده مي شود.
بنابرآنچه گذشت، مي توان گفت اين انسان است که با کنترل و مهار هيجان ها و عواطف خود، آن ها را مناسب يا نامناسب تلقي مي کند. هيجان ها اگر کنترل شوند، بسيار مفيد و مناسب اند؛ امّا اگر مهار نشوند،بسيار نامناسب و حتي خطرناک ومشکل زا خواهند بود.
آنچه اهميتي بيش از ساير موضوعات دارد، هيجان هاي دوره ي جواني و نوجواني است. در دوره ي نوجواني به علت گذار از دوران بلوغ، و رشد سريع جسماني و عاطفي و عدم رشد قوه ي استدلال و تفکر، به موازات هيجان ها، کنترل عواطف، بسيار مشکل است و جوانان، در رويارويي با هيجان ها، بيشتر، راه افراط را در پيش مي گيرند که بيشتر به سوي هيجان هاي از نوع شادي آفرين يا ماجراجويي است.
جوان با آن عواطف توفاني خود از يک سو و تنوع طلبي متناسب با سنّ خود از سوي ديگر، بيشتر به سوي ماجراجويي ها و سرگرمي هاي بي حدّو حصر، تمايل پيدا مي کند که همين مسئله مي تواند سرآغاز بسيار از انحرافات و مشکلات باشد؛ چرا که - چنانچه قبلاً متذکر شديم - يکي از ويژگي هاي هيجان، تضعيف قوه ي استدلال وتفکر است.
فرد به هنگام لذّت بسيار و سرخوشي بيش از اندازه، آنچنان از خود، بي خود مي شود که به بسياري از پيشنهادهاي غيرمعقول و غير قانوني يا نامتعارف دوستان خود نيز پاسخ مثبت مي دهد. ميزان قابل توجهي از دوستي هاي خياباني، اعتيادها، جنايت ها، دزدي ها و حتي تصادف هاي رانندگي، ريشه در عدم کنترل هيجان ها دارد. بنابراين نمي توان از انواع هيجان ها تعدادي را به عنوان مناسب و تعدادي را به عنوان نامناسب تفکيک کرد. بلکه بايد گفت تمامي هيجان ها در صورت کنترل، مناسب و مفيد خواهند بود و در صورت عدم کنترل، نامناسب و مضر.
شايد پرسش بسياري از اشخاص اين باشد که معمولاً محرّک هاي بيروني و تحريکات دروني، آن قدر قوي هستند که نمي توان در مقابل آنها مقاومت نمود. در چنين مواردي چه بايد کرد؟
در پاسخ بايد گفت: با استفاده از راه هاي گوناگوني مي توان با هيجانات شديد، مقابله کرد، که ما در اين فرصت کوتاه، تنها به دو مورد اشاره مي کنيم.
الف. راه کارهاي شناختي: انسان موجودي صاحب فکر و تعقل است و مي تواند ميزان آگاهي خود را در مورد هر موضوعي افزايش دهد. بالا بردن ميزان آگاهي و شناخت نسبت به محرک هاي بيروني وآثار مفيد يا مخرب آنها، ما را در تعديل هيجان ها بسيار ياري خواهند نمود. اين فرايند، موجب مي شود که بسيار ي از محرک ها که براي ديگران شگفت آور است، براي ما بسيار عادي جلوه دهد.
البته در يک موقعيت دقيق تر نيز با فراگرفتن تکنيک ها (راه کارهاي) خاص برخورد با احساسات وعواطف لحظه اي (تکانشي) مي توان به هنگام مواجهه با هيجانات، از اين تکنيک، استفاده نمود و اضطراب را کاهش داد. بنابراين، بالا بردن شناخت، چه در مورد محرک و چه در مورد تکنيک هاي مقابله، به ما کمک مي کند تا هيجان ها و عواطف راتحت کنترل خود در آوريم.
ب. راه کارهاي عملي (رفتاري): بسياري از روان شناسان معتقدند که به هنگام بروز هيجان، نيرويي در بدن ما به وجود مي آيد تا فرد را براي مقابله با خطرات احتمالي ياري دهد. آنها همچنين معتقدند اگر اين نيرو به واسطه ي سرکوب شدن هيجان، مورد مصرف قرار نگيرد، در بدن باقي مي ماند و موجب آسيب رساني به بافت هاي مختلف بدن مي شود و همچنين در روان فرد نيز تأثيرات مخرّبي مي گذارد. اين روان شناسان براي مصون ماندن فرد از آسيب ها، نظريه ي تخليه ي هيجاني را ارائه داده اند. مبتکرين اين نظريه بر اين باورند که با راه هاي گوناگوني بايد اين نيروي اضافي را تخليه نمود.البته بسياري از روش هاي پيشنهادي (از جمله نمايش صحنه هاي خشونت بار . ...) مثمر ثمر بوده است، اما روش هايي نيز در عمل، کاملاً مفيد بوده اندکه ما به دو نمونه از آنها اشاره خواهيم نمود.
1. فعاليت هاي هنري: تعدادي ازروان شناسان معتقدند که مي توان اين نيروي اضافي را در راه هنر به کار برد. هنرمندان درحقيقت با تفسير مسير هيجان هاي خود به سوي خلاقيت هاي هنري (از جمله: ادبيات)، موفقيت هاي بسياري را کسب نموده اند و آثار بي نظيري را آفريده اند. وقتي زيبايي يک گل يايک منظره ي طبيعي يا يک صحنه ي شورانگيز، فرد را به وجد مي آورد و احساسات او را به شدت تحريک مي کند، او مي تواند به جاي پايکوبي و شادي بي حدّ، با نقاشي کردن آن صحنه يا توصيف آن با شعر و نثر، عواطف خود را نشان دهد و نيروي خود را درراه مفيد خلاقيت هنري به کار گرفته، تخليه نمايد.
بعضي از روان شناسان تا آن جا پيش رفته اند که منشأ بسياري از سوز و گدازهاي شعرا و هنرمندان را درهيجان هاي تغيير مسير داده شده، جستجو مي کنند. هم چنان که گفته شد، روان شناسي تمام هيجان ها را در حدّ متعادل، مناسب مي داند. البته توضيح اين نکته نيز ضروري است که مکتب انسان ساز اسلام نيز با افراط و تفريط، کاملاً مخالف است و با تعادل، موافق بنابراين، هيجان مناسب، همان هيجان متعادل و به دور از افراط و تفريط است.
2. فعاليت هاي بدني: فعاليت هاي بدني به تناسب شدّت و ضعفشان به نيرو و انرژي نياز دارند. به اين معنا که فعاليت بدني هر چند فعاليت ناچيز و ضعيفي باشد، باز هم نياز به صرف انرژي درون بدني دارد، بنابراين، جوان با روي آوردن به فعاليت هاي بدني مي تواند نيروهاي اضافي انباشته شده در بدن خود را به کار گيرد .
فعاليت هاي بدني، بيشتر در دو دسته ي «کار» و «ورزش» بروز و ظهور پيدا مي کنند. امّا در اين ميان آنچه نظر جوان و نوجوان را به خود جلب مي کند، ورزش است. امروزه ورزش با جذابيت هاي زيادي که دارد بسياري ازجوانان را به خود جذب کرده است. روان شناسان مسلمان با استفاده از تعاليم اسلام (که به ورزش توجّه ويژه اي دارد)، به اين نتيجه رسيده اند که ورزش، به دليل اين که هم نيروي بدن را صرف مي کند و هم موجب سرزندگي و شادابي در فرد مي شود. بهترين وسيله ي تخليه ي هيجانات است؛ بويژه در زمان حال که با تنوع زيادي که دررشته هاي مختلف ورزشي وجود دارد. عملاً در بسياري ازآنها، جنبه ي تفريحي و سرگرمي، بيشتر از جنبه هاي قدرتي و توان بدني آن است. بنابراين مي توان نتيجه گرفت که بهترين راه تخليه ي هيجانات و عواطف، همان ورزشي است که نه تنها هيچ اثر سوئي بر فرد ندارد، بلکه فوايد ديگري هم در پي مي آورد که از آن جمله مي توان به سلامت جسمي، بالا رفتن قدرت بدني، افزايش قدرت تفکر و شادابي اشاره نمود.
با توجّه به مطالب ذکر شده، به اين نتيجه مي رسيم که هيجان مخصوصي وجود ندارد که بتوان آن را «هيجان مناسب» ناميد؛ تنها به تمامي هيجان ها اگر متعادل و کنترل شده باشند، «مناسب» گفته مي شود، و در غير اين صورت، «نامناسب» .
پی نوشت:
1.ر.ک به: انگيزش و هيجان، محمد کريم خداپناهي، تهران: سمت، 1379. فصل هيجان ها.
2. هوش هيجاني، دانيل گلمن، ترجمه: نسرين پارسا، تهران: رشد، 1380، ص 104.
3. بحارالانوار، ج 71، ص 428.
4. ر.ک به: روان شناسي رشد با نگرش به منابع اسلامي، تهران: دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، 1374، ج 2، فصل رشد هيجاني.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}