نویسنده: محمّدمهدی تهرانچی




 

در دوره‌ی ناصری زمانی که شاهزاده جلال‌الدوله، پسر ظل‌السلطان حکومت یزد را به عهده داشت. پهلوانی در آن دربار ظهور کرد که در قدرت و کارآزمودگی کشتی، تالی پهلوان ابراهیم یزدی بود. این پهلوان پدرش عبدالله بود، که به مخفف او را «عبدل» می‌نامیدند. از آنجا که حاکم یزد جلال‌الدوله (نوه ناصرالدین‌شاه) خودش ورزشکار بود، پهلوانان زیادی را گرد خود جمع کرده بود. از جمله «پهلوان اکبر جاسب»، «پهلوان کاظم لاری» و «پهلوان عزیز تهرانی» و «پهلوان حسینقلی کاشی» که هر یک به نوبه خود یلی بی‌مانند بودند. با روی کار آمدن پهلوان محمد عبدل، همه‌ی پهلوانانی که در رکاب جلال‌الدوله بودند، اهمیت خود را از دست دادند، زیرا یکی بعد از دیگری مغلوب او شدند.
پهلوان محمد به تشویق جلال‌الدوله، و با هزینه‌ی او عازم کرمان شد و در آنجا با پهلوان کرمان به نام «نصرت نرماشیری» کشتی گرفت و او را در حضور اربابش «فرمانفر حاکم کرمان» از پای درآورد. سپس عازم خراسان گردید. و در مشهد و دیگر شهرهای بین راه، هر مدعی که با او مقابل می‌شد مغلوب می‌کرد. پس از چندی که در مشهد ماند عازم تهران گردید؛ و آن موقع «پهلوان یزدی» دیگر کشتی نمی‌گرفت، و به نام «پهلوان باشی» در دربار خدمت می‌کرد. و امور ورزشی تهران زیر نظر او بود. پهلوان محمد خود را به پهلوان یزدی معرفی کرد، و داوطلب کشتی با پهلوان پایتخت شد. پهلوان یزدی به ادعای پهلوان محمد اعتنای زیادی نکرد و به قول باستانی‌کاران «زیادت تحویلش نگرفت». پهلوان محمد ناچار در زورخانه تهران، شروع به قدرت‌نمایی و مغلوب کردن همه‌ی پهلوانان تهران نمود و در هر جلسه‌ای ادعای خود را برای کشتی با پهلوان پایتخت، که آن موقع «پهلوان ابوالقاسم قمی» بود، ابراز می‌داشت. بالاخره پهلوان یزدی مجبور شد، پهلوان محمد را برای کشتی با پهلوان ابوالقاسم به شاه معرفی کند.
پهلوان محمد عبدل بالاخره در حضور شاه، بر «پهلوان ابوالقاسم» فایق آمد، و بازوبند پهلوانی نصیب او گردید. علاوه بر آن یک گرز نقره از دست شاه دریافت کرد.
و این به معنی آن بود که جزو سواران پارکابی شاه درآمده است، که از افتخارات آن روز پهلوانان بود. پهلوان محمد تا زمان سلطنت مظفرالدین شاه در خدمت دربار بود، و جزء ملتزمین رکاب پادشاه وقت محسوب می‌شد.
هنگامی که ناصرالدین شاه برای زیارت به شاه عبدالعظیم رفت، و با گلوله‌ی مسلمان عدالتخواهی به نام میرزا رضا کرمانی از پای درآمد، پهلوان محمد در آنجا حضور داشت و او قاتل را دستگیر کرد.
پهلوان محمد گویا مسافرتی به هندوستان نموده و در آنجا هنرنماییهای فراوانی در کشتی کرده است و هنگام تودیع، طی مراسم باشکوهی در یکی از ورزشگاههای بمبئی، مبلغ چهار هزار روپیه به او خرج سفره می‌دهند.
پهلوان، پس از چندسالی که دربار مظفرالدین شاه، خدمت کرد، در زمان پیری راهی وطن خود شد و تا پایان عمر در یزد باقی ماند. در سال 1310 (خورشیدی) بدرود زندگی گفت و در محله‌ی جوب بربر به خاک سپرده شد.
منبع مقاله :
تهرانچی، محمّدمهدی؛ (1388)، ورزش باستانی از دیدگاه ارزش، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم