عملیات طریق القدس

جمهوری اسلامی ایران تنها دو ماه پس از پیروزی در عملیات ثامن الائمه ( علیه السّلام)، عملیات طریق القدس را در سال دوم جنگ (آذرماه سال 1360) با سرعت بسیار و بر پایه تحولات جدید و شور و هیجان ایجاد شده در کشور، به عنوان بزرگ ترین عملیات خود در مقیاس گسترده، طرح ریزی کرد. سازماندهی نیروهای داوطلب با انگیزه شهادت طلبی در سازمان سپاه و در آستانه فرا رسیدن ماه محرم، برجسته ترین ویژگی این عملیات بود.
با موفقیت عملیات ثامن الائمه ( علیه السّلام) که نشان داد طراحی و انجام عملیات های گسترده با سبک و شیوه جدید امکان پذیر است – فرماندهان سپاه و ارتش طی جلسات متعددی شرایط جدید را مورد بررسی قرار داده و مبتنی بر آن استراتژی جدیدی را تعریف کردند که سه هدف اساسی را دنبال می کرد:
1- انهدام هر چه بیشتر ماشین جنگی عراق.
2- دست یافتن به مواضعی مناسب جهت کم کردن خطوط پدافندی و نهایتاً آزاد سازی نیروهای خودی از پدافند به منظور افزایش توان خودی در عملیات بعدی.
3- آماده شدن برای انجام عملیات نهایی و آزاد سازی گام به گام مناطق اشغالی.
مبتنی بر این استراتژی، دوازده طرح موسوم به «کربلا» تهیه شد که میزان تناسب توان خود با ظرفیت مورد نیاز منطقه عملیاتی، وضعیت زمین از جنبه نظامی و نیز اهمیت منطقه عملیاتی، از عوامل اصلی در تعیین تقدم هر یک از طرح های مزبور بود، بر همین اساس، پس از مباحث مختلف میان فرماندهان سپاه و ارتش عملیات طریق القدس به عنوان اولین گام از سلسله عملیات کربلا طراحی و به مرحله اجرا در آمد.

مهم ترین اهداف عملیات طریق القدس عبارت بودند از :
- آزاد سازی شهر بستان و بیش از 50 روستای منطقه
- انهدام نیروهای دشمن در منطقه با استعداد بیش از یک لشکر
- قطع ارتباط بین دو نیروی عمده در مناطق عمومی اهواز و دزفول
- رسیدن به هور و امکان نفوذ در خاک عراق.

پس از پاکسازی منطقه اشغالی در شرق رودخانه کارون در عملیات ثامن الائمه( علیه السّلام)، هنوز در جبهه جنوب سه منطقه در اشغال دشمن قرار داشت که عبارت بودند از :غرب روخانه کارون و شهر خرمشهر، منطقه بستان و سوسنگرد و منطقه غرب رودخانه کرخه. این مناطق از نظر وسعت، هدف، استعداد و گسترش نیروهای دشمن دارای موقعیت های متفاوتی بودند، بنابراین با توجه به توانایی و امکانات نیروهای خودی برای انجام عملیات، منطقه سوسنگرد و بستان برای عملیات انتخاب شد.

منطقه عمومی عملیات در شمال غربی اهواز قرار داشته و دارای زمین های مرتفع، پست و هموار می باشد که از شمال به ارتفاعات الله اکبر، میش داغ و تپه های رملی، در جنوب به رودخانه نیسان و هویزه، در غرب، از یک سو به دغاغله و رودخانه نیسان و از سوی دیگر، به رودخانه سابله و نهر عبید و روستای صالح حسن و از آن جا به سمت تپه های رملی در شمال امتداد می یابد و از شرق به هورالهویزه و تنگه چزابه و مرزهای بین المللی محدود می شود.
زمین منطقه در شمال، رملی و از جنس ماسه های بادی است. سمت بیشتر ارتفاعات منطقه، از شمال غربی به جنوب شرقی و شیب زمین در مکان های مختلف، متفاوت است. رودخانه های این منطقه شامل رودخانه کرخه با عرض تقریبی 25 تا 400 متر و عمق 5/1 تا دو متر است که عبور از آن بدون استفاده از پل های موجود، غیر ممکن می باشد؛ رودخانه کرخه کور در حمیدیه که از رودخانه کرخه منشعب شده و تغییر مسیر می دهد؛ نهر سابله به عنوان شاخه ی جدا شده از کرخه و نهر نیسان به عنوان شاخه اصلی، جدا شده از کرخه که ابتدا به نام مالکیه وارد سوسنگرد شده و از آن جا به بعد نهر نیسان نامیده می شود.
عوارض مصنوعی منطقه به این شرح بود: جاده آسفالته سوسنگرد - پله سابله- بستان؛ جاده معروف به تعاون که دشمن ساخته بود و از حد فاصل بستان – سابله به پل نیسان و به سمت جفیر امتداد داشت؛ میدان های مین و مواضع احداثی دشمن. آبادی های این منطقه شامل دهلاویه، بردیه، دغاغله، سابله، چزابه و دیگر روستاها می باشد.

ارتش عراق پس از ناکامی در تصرف سوسنگرد و پیشروی به سمت اهواز، در خارج از شهر و غرب سوسنگرد مواضع پدافندی خود را با استفاده از موانع طبیعی و مصنوعی در محور جابر حمدان در شمال رودخانه کرخه و محورهای دهلاویه، سویدانی و هویزه در جنوب کرخه به گونه ای مناسب تحکیم و تثبیت کرد.
عراقی ها پس از عملیات ثامن الائمه ( علیه السّلام) و تحمل ضربه مهلک ناشی از آن، تمام توان خود را برای شناسایی تحرکات و مقاصد نیروهای خودی بسیج کرد و تا 60 درصد موفق به کشف این اطلاعات شد. اما به دلیل نقص اطلاعات، همچنان در تردید به سر می برد و در تجزیه و تحلیل خود به این نتیجه رسیده بود که یکی از راه کارهای احتمالی نیروهای خودی، تمرکز تلاش اصلی برای عملیات، در محور غرب سوسنگرد، عبور از پل سابله به سمت بستان و نیز تلاش پشتیبانی، از شمال کرخه و محور الله اکبر، جنوب ارتفاعات رملی به سمت غرب و تنگه چزابه می باشد. دشمن برای مقابله با این راه کارها، ترکیب و شکل استقرار نیروهای خود را با استفاده از موانع موجود آرایش داد. ارتش عراق که برای پشتیبانی و تقویت نیروهای خود به پل های روی رودخانه های کرخه و سابله و جاده های شمالی جنوبی متکی بود، حفاظت و حمایت از پل ها را تشدید کرد. در عین حال، عوارض رودخانه های منطقه تحرک فوق العاده و پشتیبانی سریع را برای دشمن غیر ممکن کرده بود.

نیروهای دشمن در شمال کرخه تیپ 26 زرهی از لشکر 5، تیپ 93 پیاده از لشکر 4 پیاده کوهستانی، گردان 1 پیاده از تیپ 23، تیپ 31 و 32 نیروی مخصوص و نیروهای جیش الشعبی بود.
نیروهای دشمن در جنوب کرخه شامل تیپ های 25 مکانیزه و 16، 30 و 96 زرهی از لشکر 6 زرهی، تیپ 48 پیاده از لشکر 11 پیاده، تیپ 12 زرهی از لشکر 3 زرهی، یک گردان ازتیپ 32 نیروی مخصوص، گردان 20 دفاع الواجبات، نیروهای کماندویی لشکر 7 پیاده و نیروهای جیش الشعبی بود.
دشمن پس از آگاهی از سمت تک نیروهای خودی اقدامات زیر را انجام داد:
1- جابه جایی تیپ 30 زرهی با تیپ 35.
2- تقویت منطقه غرب سوسنگرد با تیپ 30 نیروی مخصوص.
3- تمرکز تیپ 31 نیروهای مخصوص و گروه های کماندو در شمال کرخه، تنگه چزابه و پل های کرخه.
4- ایجاد تمرکز در گردان های تیپ 12 در شمال کرخه و تنگه چزابه به عنوان نیروی احتیاط و پاتک.
5- ایجاد تمرکز در تیپ 48 پیاده و تیپ 93 در مثلث فینیخی و شمال کرخه.
6- ایجاد تمرکز در گردان های تیپ 26 شمال کرخه به ویژه خطوط دوم.
7- تقویت خطوط دفاع غرب سوسنگرد یا تیپ 30 زرهی، گردان های طارق و المثنی.
8- جابه جایی تیپ 10 زرهی از منطقه مسیله به حوالی قرارگاه لشکر 6 زرهی به عنوان احتیاط آن لشکر برای اجرای تک در منطقه غرب سوسنگرد.
9- تمرکز در ذخیره مهمات توپخانه و تانک و سلاح ضد تانک و ضد هوایی و افزایش مهمات خطوط اول.
10- تمرکز در تقویت نیروی حمایت از پل ها و تقویت سلاح و مهمات مربوط به آن.

مهم ترین اقدامات نیروهای خودی حد فاصل عملیات های ثامن الائمه ( علیه السّلام) تا طریق القدس، عبارت بودند از:
1- شناسایی خطوط و عمق دشمن؛ مهمترین شناسایی عمق با هدف انهدام دشمن در شمال غربی رودخانه نیسان شامل منطقه غرب سوسنگرد و حاشیه هور و از پشت دشمن در روستاهای دفار، نهرکسر، شیخ محمود و تا حوالی بیت نعمه می شد.
برای شناسایی معابر خودی به دشمن و برعکس، شناسایی موانع مصنوعی شامل میادین مین، خاکریزها و سایر تاسیسات و نیز شناسایی و ثبت تحرکات و استعداد پشتیبانی دشمن اعم از هوایی، هوانیروز، توپخانه و پدافند هوایی اقداماتی انجام گرفت. هم چنین منطقه شمال کرخه در حدفاصل جناح دشمن و ارتفاعات میشداغ در منطقه رملی نیز شناسایی شد که اطلاعات آن بسیار حائز اهمیت بود و منجر به طرح ریزی عملیات به صورت احاطه ای شد و جاده معروف بر روی منطقه رملی نیز بر اساس همین اطلاعات و برابر نیاز عملیات احداث شد و بدین ترتیب، امکان دسترسی نیروهای خودی در خیز اول به عقبه دشمن در تنگه چزابه فراهم شد.
2- سازماندهی نیروهای مردمی به کوشش و تدبیر سپاه پاسداران، به گونه ای که در محاسبات عملیات، میزان استعداد و توان سپاه به عنوان یکی از عوامل تعیین کننده در آغاز عملیات و کسب موفقیت مورد تاکید قرار گرفت.
3- طرح ریزی عملیات بر پایه شناسایی از منطقه وتوان موجود نیروهای خودی و انجام دادن برخی جابه جایی ها و تقویت منطقه که با ظرافت و دقت خاصی انجام گرفت.
4- نزدیک کردن خطوط خودی به دشمن با ایجاد خاکریزهای کوتاه.
5- اجرای طرح آب برای محدود کردن خطوط پدافندی و آزاد کردن نیرو.
6- احداث جاده ای به طول 15 تا 20 کیلومتر در زمین های رملی شمال منطقه عملیاتی.
در پی شهادت برخی از فرماندهان ارتش و سپاه پس از عملیات ثامن الائمه( علیه السّلام)، انتصاب های جدید موجب تغییراتی در مدیریت جنگ شد که در گسترش و تأمین همکاری سپاه و ارتش نقش به سزایی داشت.

در این عملیات، نیروهای سپاه پاسداران برای اولین بار در قالب «تیپ» شرکت داشتند که عبارت بودند از:
تیپ 1 عاشورا با استعداد 9 گردان پیاده.
تیپ 2 کربلا با استعداد 3 گردان پیاده.
تیپ 3 امام حسین ( علیه السّلام) با استعداد 8 گردان پیاده.
تیپ امام سجاد ( علیه السّلام).
تیپ امام حسن( علیه السّلام) با استعداد 3 گردان پیاده (به عنوان احتیاط عملیات).
هم چنین، یگان های ارتش متشکل بودند از :
تیپ 3 از لشکر 92 زرهی.
تیپ های 1 و 2 از لشکر 16 زرهی.
تیپ 1 از لشکر 77 پیاده.
8 گردان توپخانه.

طرح کلی مانور عملیات به شرح ذیل تهیه و تصویب شد:
الف- تلاش اصلی: با توجه به تحلیل و ارزیابی فرماندهان از نوع آرایش نیروهای پدافندی دشمن و نیز تفکر حاکم بر فرماندهان ارتش عراق و نوع نگرش آنان نسبت به توانایی نیروهای انقلابی و عدم باور دشمن نسبت به امکان عبور قوای خودی از منطقه رملی شمال عملیات، این منطقه به عنوان فلش اصلی عملیات انتخاب شد تا موجب غافلگیری دشمن شود، بر همین اساس، مقرر شد شمال کرخه با استفاده از یک مانور احاطه ای و با به کار بردن یک تیپ زرهی ارتش و دو تیپ پیاده سپاه پاکسازی شده و تنگه چزابه تامین می شود.
ب – تلاش پشتیبانی: به منظور حمایت از تلاش اصلی و تامین منطقه جنوبی عملیات، یک مانور جبهه ای با استفاده از دو تیپ زرهی ارتش و دو تیپ پیاده سپاه تصویب شده که ضمن پشتیبانی از تلاش اصلی، اهداف دیگری را دنبال می کرد که عبارت بودند از:
آزادسازی بستان و منطقه غرب سوسنگرد و نیز دستیابی به کرانه شمالی رودخانه نیسان و سواحل شرقی هورالعظیم.

عملیات در ساعت 00:30 بامداد 8/9/1360 با عبور نیروهای پیاده یگان های سپاه از میادین مین و مواضع دشمن، در چند محور به طور هم زمان آغاز شد. نیروهای عمل کننده در محور شمال عملیات، در همان ساعات اولیه درگیری موفق شدند مواضع نیروهای عراقی را در خطوط اول تصرف کرده و نیروهای احتیاط دشمن را در پشت خطوط پدافندی منهدم کنند. میزان موفقیت اولیه یگان های سپاه در محور شمال به حدی بود که فرمانده تیپ زرهی ارتش نیز به گردان های زرهی و مکانیزه خود فرمان داد تا از معابر بازشده با چراغ روشن عبور کرده و ضمن انهدام دشمن و حمایت از نیروهای پیاده خودی به سوی هدف های خود در عمق منطقه پیشروی کنند. به این ترتیب، در ساعت 6 بامداد روز اول عملیات، تیپ امام حسین ( علیه السّلام) به همراه یک گردان از تیپ 3 زرهی از لشکر 92 موفق شدند تنگه چزابه را تصرف و تامین کنند. در این محور تا ساعت 9 صبح روز اول، تمامی اهداف تعیین شده، تامین گردید.
در محور جنوبی عملیات، اوضاع به گونه ای دیگر بود. دشمن که فلش اصلی عملیات نیروهای ایرانی را از این محور می دانست، با بهره گیری از موانع متعدد و هوشیاری نیروهایش به سختی مقاومت کرده و مانع پیشروی قاطع نیروهای ایرانی شده بود. نیروهای خودی به رغم شکستن برخی از خطوط اولیه و تصرف پل سابله، با روشن شدن هوا مجبور به عقب نشینی شدند.
با بروز شرایط سخت در محور جنوبی عملیات، تصمیم گرفته شد که نیروهای خودی در شمال با ورود به منطقه ابوچلاچ (منطقه کوچک محصور بین شاخه های رودخانه کرخه درغرب بستان) به سوی شرق و جنوب شرقی پیشروی نموده، بستان و منطقه سابله را تصرف و تأمین نمایند. این مرحله از عملیات در روز دوم با ورود یگان های سپاه به منطقه ابوچلاچ تحقق یافت و شهر بستان پس از 420 روز اشغال آزاد شد.
متعاقب ورود نیروهای خودی به مثلث سابله و پیشروی به سوی ساحل شمال رودخانه سابله و نهر عبید نیروهای باقی مانده عراقی موضع خود در این منطقه را ترک و به جنوب رودخانه سابله گریختند. روزهای سوم تا پنجم عملیات با تبادل آتش بین طرفین و تلاش نیروهای خودی برای نگهداری و تحکیم مواضع متصرفی سپری شد.
در روز ششم عملیات (13/9/1360) دشمن سعی کرد تا از تعلل نیروهای ایرانی در اتخاذ یک پدافند مطمئن و مستحکم، در منطقه مثلث شکل شمال سابله، سود جسته و آن را مجددا به تصرف خود درآورد و از آن طریق بستان را در معرض تهدید قرار دهد. اما هوشیاری نیروهای خودی و حضور به موقع نیروهای تقویتی (پیاده و زرهی) در قسمت شمال پل سابله، موجب شد تا دشمن با تحمل تلفات سنگین چندین کیلومتر عقب نشینی نموده و در جنوب سابله مستقر شود.
نقطه پایان عملیات طریق القدس، تلاش نیروهای خودی برای پاکسازی محدوده ای به وسعت 70 کیلومتر مربع بود که بین جنوب سابله و شمال رودخانه نیسان قرار داشت و همچنان در اشغال نیروهای عراقی باقی مانده بود. فرماندهان خودی پس از انجام مباحث مانور و اقدامات شناسایی و آماده سازی نیروها، قصد داشتند این منطقه را نیز آزاد نمایند؛ لیکن قبل از شروع عملیات، فرمانده عراقی به اشتباه تاکتیکی خود مبنی بر حضور در یک منطقه محصور با موانع طبیعی پی برده و بر همین اساس، در تاریخ 30/9/1360 در پوشش آتش شدید توپخانه به طرز ماهرانه ای نیروهای خود را از منطقه مزبور خارج ساخت و در نتیجه، انجام عملیات نیروهای خودی منتفی شد.

با اجرای عملیات طریق القدس، اولین مرحله از استراتژی جدید تحت عنوان کربلای 1 با موفقیت به پایان رسید و نتایج زیر را به دنبال داشت:
1- آزاد سازی 650 کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی شامل شهر بستان، حدود 70 روستا، 5 پاسگاه مرزی و نیز تنگه استراتژیک چزابه.
2- تجزیه شدن قوای سپاه سوم عراق، که با توانی بیش از 6 لشکر بخش های خوزستان را تحت اشغال داشت.
3- موفقیت ابتکار عبور از منطقه رملی.
4- خسارات وارده به دشمن به شرح زیر:
تانک 170 دستگاه - نفربر 150 دستگاه - خودرو 250 دستگاه - توپ ضد هوایی 30 - دستگاه مهندسی 120 – توپ صحرایی 19 - هواپیما 13 فروند - هلی کوپتر 4 فروند
کشته و زخمی شدن حدود 8500 نفر و به اسارت در آمدن 546 نفر از نیروهای دشمن.

وقتى از پله هاى تحریریه بالا آمد، گذر زمان نه بر قامت ایستاده اش که بر سفیدى موهایش دیده مى شد. از سالهاى جنگ، سالهایى که بوى خاک و خون مى داد تنها نگاههاى تیزبینش باقى مانده بود و یک دنیا خاطره، خاطراتى که با تمام جزئیاتش در مقابل چشمانش نقش مى بست و جان مى گرفت. رازهایى که در آن تجربه ها و خاطرات وجود داشت برق خاصى را در چشمانش مى نشاند.
سرتیپ۲ حسن براتى در همان فرصت کوتاه گفت وگو چقدر خوب توانست دوباره به سالهاى جنگ برگردد و رازهاى ناگفته آن را بازگو کند. سال هایى که غم غربتش بعد از گذشت سالها هنوز احساس مى شد. امیر براتى یک مجموعه کامل از زخم هاى جنگ است. «در طول ۸سال جنگ ۵ بار مجروح شده و ۱۱ماه در بیمارستان هاى مختلف بسترى بوده است.» از سقوط هلى کوپتر گرفته تا تیر وترکش جان سالم به در برده و تازگى ها آخرین زخم جنگ را بر روى قلبش حس مى کند. تنها یادگاریش از زندگى دخترش بود که جنگ، سرنوشت او را رقم زد و خاک او را با تمام رؤیاهاى جوانى اش بلعید. آمده بود تا ناگفته هاى عملیات فتح المبین را بگوید:
وقتى ارتش عراق به ایران حمله کرد، کشور انسجام کامل نداشت. تازه التهابات انقلاب وجریان هاى آن دوران فروکش کرده بود. در یک روز گرم تابستان صدام به این نتیجه رسید که در قرارداد۱۹۷۵ الجزایر مغبون شده است. با این استدلال که نمى تواند رودخانه اروندرود را به ایران واگذار کند و به نوعى در نظر داشت ارتفاعات آق داغ، میمک و... را دوباره در اختیار خود قرار دهد شروع به زدن پاسگاههاى مرزى کرد و وقتى در روزهاى اول عکس العمل شدید از سوى ایران مشاهده نکرد به ایران تاخت و تا پل نادرى و نزدیکى اهواز پیش آمد.
آن زمان من در لشگر ۲۱حمزه بودم که از تلفیق دولشگر۱ و ۲گارد تشکیل شده بود. از این لشگر قبلاً یگانهایى براى مقابله با توطئه دشمنان به کردستان اعزام شده بود و مابقى بلافاصله آماده حرکت به منطقه هجوم دشمن شدند.
با توجه به گستردگى جبهه جنوب که از پل نادرى شروع و تا دهانه فاو (اروندرود) ادامه مى یافت و با عنایت به اینکه حمله به این منطقه موانع و مواضع مستحکمى را ایجاد کرده بود. به راحتى نمى شد در آن شرایط عملیاتى انجام داد. تصمیم گرفته شد جبهه جنوب به سه قسمت تقسیم شود تاراحت تر نیروها در طول عملیات هدایت شوند.
«به این نتیجه رسیدیم که باید درجبهه جنوب شکاف ایجاد کنیم. ابتدا مرکز منطقه را که نقاط مهمى چون بستان و سوسنگرد و تنگه چزابه در آن قرار داشت را به عنوان مرکز عملیات انتخاب کردیم که در صورت موفقیت وعقب راندن دشمن بین جبهه شمال و جنوب مى توانستیم شکافى ایجاد کنیم.»
بسیارى از قراردادهایى که طى آن قرار بود تجهیزات جنگى براى تقویت نظامى ارتش وارد کشور شود پس از انقلاب به طور یکجانبه لغو شده بود به عنوان مثال تصمیم گرفته شد از انگلیس ۱۰۰۰دستگاه تانک وارد شود که با تغییرات آب و هوایى ما سازگارى داشته باشد. هزینه هاى آن هم پرداخت شد. اما بعد از انقلاب، قراردادها لغو شد. نه تانکى به ایران آمد و نه پولى بازگردانده شد. هواپیماهایى هم که خریدارى شده بود به همین سرنوشت دچار شدند.
از طرف دیگر با توجه به کوتاه شدن خدمت سربازى، استعداد یگانها به یک سوم خود رسیده بود. درگیریهایى که در مناطقى چون کردستان، خوزستان (جریان خلق عرب)، گنبد و... شروع شده بود منجر به اعزام یگانهاى ارتش به مناطق درگیرى شده بود که توان رزمى یگانها را آسیب پذیر نموده بود.
با تلاشهاى بسیار در ۷مهرماه ۵۹ اولین نیروهاى ارتش به منطقه اعزام شدند. البته لشکر ۹۲ زرهى خوزستان و لشکر ۸۱ زرهى کرمانشاه در منطقه حضور داشتند.
در ساعت ۲ بعدازظهر بودکه وسایل و تجهیزات را آماده کردیم تا با قطار به اندیمشک برویم. حتى فرصت نداشتیم با خانواده خداحافظى کنیم. بارگیرى تا ساعت 6:30 بعدازظهر طول کشید.
ساعت ۹ شب قطار حرکت کرد. وقتى به ایستگاه قطاراندیمشک رسیدیم، کنار ایستگاه شرکت برق قرار داشت. در آن روز هدف هواپیماهاى عراقى آنجا بود. وقتى تجهیزات را پیاده کردیم، دیدم که ۴ فروند هواپیما بر روى شرکت برق در حال شیرجه هستند. به محض اینکه خلبان هواپیماى اول هدف مورد نظرش را زد، متوجه راه آهن و ستون نظامى شد که از قطارها بارها را تخلیه مى کردند. به هواپیماى پشت سر خود علامت داد تا راه آهن و ستون نظامى ما را هدف قرار دهد. با حمله هوایى دشمن فورى دستور تفرقه دادم اما تا خودروها حرکت کردند چندبمب میان کامیونها افتاد. از طرف دیگر پادگان دوکوهه که مملو از سلاحهاى سنگین بود، شب گذشته توسط هواپیماهاى عراقى بمباران شده بود و در حال سوختن بود. در میان شعله هاى آتش مهمات منفجر مى شد. مردم دزفول براى اینکه مورد اصابت گلوله ها قرار نگیرند از شهر بیرون رفته بودند. پادگان دوکوهه نزدیک راه آهن بود و گاهى این گلوله ها و ترکش ها به سمت راه آهن مى آمدند.در آن شرایط سخت خودروهایى که کمتر آسیب دیده بودند از محل حادثه دور شدند و غروب به طرف پل نادرى حرکت کردند.
در شب ماشینها را براى اینکه دیده نشوند با گل استتار کرده بودیم. راننده نمى توانست مقابلش را ببیند. به دست یکى از سربازها پرچم سفیدى دادم تا بر روى خط سفید وسط جاده برود و کامیونها به دنبالش حرکت کنند. باید به پاسگاهى مى رفتیم که دشمن تا چندکیلومترى آن پیشروى کرده بود.
پشت پل کرخه یگانها سازماندهى شدند تا شروع به آماده کردن سنگرهاى تعجیلى کنند پل براى حفظ منطقه خیلى مهم بود.
پل یک عارضه حساس در منطقه بود. اگر به دست نیروهاى دشمن مى افتاد و از آن عبور مى کردند مى توانستند به راحتى خوزستان را از ایران جدا کنند.بعد از استقرار نیروها بلافاصله دستور صادر شد که باید به مواضع نیروهاى عراقى حمله شود.
«دستور نظامى باید اجرا مى شد، یگانها سازماندهى شدند و قرار شد ۱۶مهرماه اولین حمله را انجام دهیم. تا رسیدن تجهیزات و آمادگى کامل عملیات ۲۳مهر انجام شد و در همان ابتدا با شکست سنگینى روبرو شدیم. انجام عملیات احتیاج به شناخت داشت. منطقه را نمى شناختیم. هر چه آموخته بودیم تئورى بود. کسى تجربه جنگیدن، آن هم به این گستردگى را نداشت.»
ارتش عراق قبل از حمله به ایران به صورت تیپها و گردانهاى رزمى در عملیاتهایى که شرکت داشت در نتیجه خیلى راحت توانست با ترفند نیروهاى ما را به قتلگاه بکشاند.
زمانى که عملیات شروع شد نیروهاى عراقى میدان را براى ورود ما بازگذاشتند. نیروها را به کشتارگاه خود کشاندند. یک دفعه باران گلوله از زمین و هوا شروع شد وعملیات به شدت سرکوب شد.
همزمان با اقدامات لشکرهاى۲۱ و ۹۲ زرهى خوزستان و تیپ۳۷ که کنترل فکه را بر عهده داشتند به همراه گردان ۱۳۸لشگر ۲۱ و گردان ۱۴۰ در کنار پل نادرى، و نهر خین به صورت جنگ و گریز جابه جا شدیم و پاى پل دشمن را متوقف کردیم. در جبهه غرب هم براى پس زدن دشمن عملیاتهایى انجام شد که عراق در آنجا موفقیت هایى داشت. عراق ۶ماه قبل از اینکه به ایران حمله کند، در زمینهاى مشابه خاک ایران عملیاتهایى که مى خواست انجام دهد را تمرین کرده بود و چگونگى حرکت در سرزمین بیگانه و تصرف، عوارض حساس و استفاده از موقعیت را به خوبى مى دانست.
در هر حال ارتش عراق نتوانست بیش از ۱۰۰کیلومتر در جبهه هاى ایران حرکت کند و متوقف شد. البته در آن زمان لشکرهایى از نیروى زمینى از جمله لشکر۹۲ و لشکر ۸۱ که تنها یگانهاى حاضر در منطقه بودند، رشادتهاى بسیار از خود نشان دادند که در مقابل استعداد نابرابر نیروهاى متجاوز که قریب به ۷برابر نیروهاى ما بود، جانانه مقاومت کردند و حرکت دشمن را کند کردند. ارتش عراق با برخورد به این موانع و به هم ریختن محاسباتش نتوانست جلوتر بیاید. در پشت رودخانه کرخه نیز توانایى زدن پل به روى رودخانه را نداشتند. ارتش عراق فکر این مسأله را نکرده بودکه اگر به رودخانه اى برخورد کند که عرض آن ۱۵۰متر است، چگونه باید از آن عبور کرد. این مسأله اى بودکه ارتش عراق هنوز آن را تجربه نکرده بود.
ارتش عراق به دلیل نداشتن روحیه و ترس از پیشروى و برخورد با مشکلات متوقف شد. در مقابل نیز نیروهاى نظامى ایران به خاطر نبودن تجهیزات و تجربه نتوانستند حرکت رو به جلویى داشته باشند. پس از عملیات ۲۳ مهر بود که فرماندهان متوجه شدند پیشروى به سوى جبهه دشمن بدون سازماندهى و طر ح ریزى و انجام شناسایى امکانپذیر نیست. پس از این عدم موفقیت بر روى سازماندهى و تجهیز یگانها و شناسایى مناطق کار شد. شناسایى و تثبیت دشمن هم یکسال به طول انجامید تا عملیات ثامن الائمه آغاز شد. البته از ابتداى تجاوز دشمن تا آغاز عملیا ت ثامن الائمه دهها عملیات محدود و در عین حال مهم توسط یگانهاى لشکر ۱۶ـ لشکر ۲۱ـ تیپ ۲۳ نوهد ـ تیپ ۳۷ و لشکرهاى ۹۲ و ۸۱ و ۸۴ که طى این مدت به منطقه گسیل شده بودند، انجام شد و ضربات ناباورانه اى به دشمن زد که حضور نیروهاى مردمى و نیروى نوپاى سپاه پاسداران هم دراین موفقیت ها کارساز بود.
با توجه به شناسایى هایى که انجام شد و خشم مردم منطقه از اقدامات نیروهاى عراقى در این عملیات پیروز شدیم و ارتش عراق از شرق رودخانه کارون به غرب، عقب رانده شد. ارتش عراق حدود یک سال و نیم بود که در خاک ایران حضور داشت و متزلزل شده بود. در نتیجه تصمیم گرفته شد از این نقطه ضعف براى موفقیت در عملیات هاى بعدى استفاده شود. در نتیجه عملیات طریق القدس و بیت المقدس طراحى و اجرا شد. سربازان عراقى نمى دانستند به چه دلیلى باید بجنگند. آنان بیشتر منتظر حرکتى از سوى ایران بودند تا در جریان آن یا فرار کنند و یا تسلیم شوند. به این فکر مى کردند که نباید کشته شوند.
عملیات طریق القدس بعد از دوماه طرح ریزى و اجرا شد. یکى از دلایل موفقیت عملیا ت طریق القدس جاده اى بود که توسط مهندسین جهاد ایجاد شد. «مهندس على آبادى از جهاد بود، که گفت مى تواند جاده اى را در منطقه اى رملى که دشمن آنجا را اشغال نکرده بود، بزند. قرار شد کلیه امکانات را در اختیارش قرار دهیم. ۲۰ روز زمان خواست. احداث جاده چیزى در حدود ۲۵ روز طول کشید. جاده اى به طول ۱۰ کیلومتر و ارتفاع ۸۰ سانت از سطح زمین ایجاد کرد. وقتى على آبادى شروع به کار کرد ابتدا فکر مى کردیم حتماً نیروهاى دشمن متوجه حضور ما مى شوند اما هرچه جلوتر مى رفتیم، مى دیدیم که درطول این مدت با اینکه چندین دستگاه کمپرسى و کامیون و غلتک کار مى کردند آنها اصلاً متوجه حضور ما نشدند.»
بعد از آزادشدن شهرهاى سوسنگرد و بستان شروع به طرح ریزى عملیات فتح المبین کردند. در هنگام طراحى عملیات فتح المبین فرماندهان به این نتیجه رسیده بودند که اگر بخواهند در سراسر منطقه تک جبهه اى انجام دهند با مشکلاتى روبرو مى شوند. در شناسایى هایى که انجام شد مشخص شد که نیروها از ۴ منطقه مى توانند به داخل نیروهاى دشمن نفوذ کنند.
یک قسمت درمرکز منطقه بود. راهى که از تپه هاى جومینه و شاوریه به تپه هاى على گره زد و کانال هندلى منتهى مى شد. «هندلى» کانال بزرگى بود که در ارتفاعات مستقر شده بود و بچه ها براى شناسایى منطقه از آنجا استفاده مى کردند. یکى دیگراز مناطق نفوذى، به نام (طرح یزد) معروف بود که طى آن نقبى به پشت نیروهاى دشمن باز شد.
طرح یزد توسط یک پیرمرد یزدى اجرا شد. پیرمردى با یک ساک کوچک که فرسنگ ها راه آمده بود تا کمک کند.
در یکى از محورها میدان مین پیشروى ما را به طور کامل مسدود مى کرد لذا به دنبال راهى براى زدن یک نقب از زیر این میدان مین تا پاى خاکریز دشمن بودیم. در یک روز دیدیم دژبان پیرمردى را با خود آورده تا مرا ببیند. هنوز ساکش در دستش بود. مرحوم جانباز سرتیپ۲ میرحسینى که آن موقع در عقیدتى سیاسى لشکر بودند و خود یزدى بودند ایشان را به ما معرفى کرده بود. مى گفت: مى خواهم کارى کنم تا راه را براى شما باز کنم. با توجه به سن بالاى او به او گفتم: «پدر جان شما چگونه مى توانید به ما کمک کنید. الان حدود یک سال است که نیروها در اینجا مستقر شده اند و راهى براى نفوذ پیدا نمى کنند.» او اصرار داشت تا راه را نشانش بدهیم. اصرار پیرمرد باعث مى شود تا در قسمت دیده بانى، منطقه را به او نشان بدهند.
«گفتم اینجا بیابان است و آن طرف میدان مین وخط دشمن قرار دارد. حدود ۲ کیلومتر مسیر مین گذارى شده است ما مى خواهیم از زیر این دو کیلومتر عبور کنیم به منطقه نگاهى کرد و بعد دوتا بیل و کلنگ و چهار نفر سرباز خواست. آخر سر هم گفت: «کارى به کار من نداشته باشید. فکر کنید مرا ندیده اید.» پیرمرد از پشت خاکریز ایران حدود ۳ متر از زمین را کند و شروع به نقب زدن به ارتفاع ۲ متر و عرض ۹۰ سانت کرده بود تا خط دشمن پیشروى کرد و از آن خط نیز گذشت.
منبع: http://www.sajed.ir



تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله