روش برخورد با کودکان خشن و بی ملاحظه

گاهی او به قدری از خود مطمئن است که وقتی او را تهدید میکنید در صورت جمع نکردن لباسهایش نمیتواند به جشن تولد دوستش برود، با نیشخندی میگوید "خوب که چی؟" روشهای بی ادبانه و همراه با خشونت او به حدی ناراحتتان میکند که ناخودآگاه فکر میکنید "مگر انقدر بزرگ نشده که عقلش برسد؟" بله بزرگ شده، اما در سنی است که نیاز دارد قدرت خود در سنین قبل از نوجوانی محک بزند.
دکتر ریچارد گالاگر (Richard Gallagher)سرپرست انستیتوی والدین در مرکز تحقیقات کودکان نیویورک، میگوید سالهای قبل از دوره تحصیلی راهنمایی و راهنمایی دوران تغییرات بزرگ فیزیکی، احساسی و شناختی است. فرزند شما سعی میکند خود را بشناسد و احساسات خود را در برابر هرچیز ارزیابی کند. به گفته دکتر گالاگر " یک روش انجام دادن اینکار، آزمودن روشهای متلف حرف زدن و به مبارزه طلبیدن قدرت شماست. او عمدا شما را کنار میزند و میخواهد شما متوجه شوید که او رئیس خودش است. " هنگامی که او تمام گفته ها و رفتارهای شما را مورد تردید و بازخواست قرار میدهد – خوب که چی؟- یا ناگهان حرفتان را قطع کرده و با بی حوصلگی مسخره آمیزی میگوید: "مامان، من هم که همین الان داشتم همینو میگفتم" در واقع دارد از نیازها و عقاید خود دفاع میکند. "و چه کسی بهتر از شخصی که همیشه او را دوست داشته و خواهد داشت؟"
مشکل اینجاست که کودکان در دوره سنی مذکور برای تشخیص حد و حدود خود، از پختگی کافی بهرمند نیستند. بخشی از کورتکس مغز- ناحیه ای که حاکم بر استدلال، کنترل انگیزه های ناگهانی و توانایی تشخیص عواقب اعمال و رفتار است- تا اواخر دوره نوجوانی –سنین 13 تا 18 سالگی- یا اوایل دهه 20 زندگی به طور کامل شکل نمیگیرد. از طرفی، این ناحیه به شدت تحت تاثیر بادامه مغز یا (amygdale) است که واکنشهای مبارزه یا فرار –واکنشی غریزی برای بقا در جانوران که آنان را در مواجهه با خطر بلافاصله به ماندن و مبارزه یا فرار وامیدارد- را کنترل میکند.
به گفته دکتر استیون اتکینز (Steven Atkins) استادیار روانشناسی کودک و نوجوان "هنگامی که این ناحیه تحریک میشود، ممکن است کودک بلافاصله هر چه شما میگویید یا انجام میدهید را به عنوان حرکتی خصمانه در نظر گرفته و واکنشی متناسب با آن نشان دهد." البته فراموش نکنید که خود ما نیز چنین رفتارهایی را تشویق و ترویج میکنیم. به گفته دکتر اتکینز: " ما در جهانی سرکش و گستاخ زندگی میکنیم. کودکان به اشعار مستهجن و بی ادبانه ترانه ها گوش میدهند، نوشته های خشن و گستاخانه اینترنتی را میخوانند و برنامه هایی را در تلویزیون تماشا میکنند که در اکثر آنها موقعیتهای طنز و درام، هردو با تحقیر و اهانت به دیگران شکل میگیرد. آنها شاهد تعابیر و گفته های متلک بار و خشن همکلاسان خود در مدرسه هستند." ممکن است کودک برای جور شدن با گروه در مدرسه، با شیوه رفتار "با حال و بی اعتنایی" که به خود میگیرد، از لحن صحبت و روشهای نیش و کنایه دار کلامی هم مدرسه ایهای بزرگتر و قویتر خود استفاده کند. فعلا که دوستانش از این طرز رفتار دچار مشکل نشده اند، پس او نیز از آنها پیروی میکند.
تغییر و تحول مثبت در شیوه رفتار هیچ کس دوست ندارد فرزندی بی ادب و شرور بار آورد. با اینحال کارهایی که والدین انجام میدهند و کارهایی که انجام نمیدهند، موجب گستاخی فزاینده آنان میشود. به گفته میشل بوربا (Michele Borba) روانشناس، نویسنده و دارای دکترای آموزش و پرورش، والدین دچار قحطی زمان هستند. " ما – به عنوان والدین- بیش از حد خسته و بیش از حد مستهلک هستیم. گذراندن اوقاتی خوش با فرزندان، بدون جر و بحث و درگیری آرزوی ماست." ما به همین دلیل اظهارنظرهای منتقدانه و ناگوار را نشنیده گرفته و یا برای گریز از بحث و جنگ اعصاب بیشتر، در نهایت لباسها را خودمان جمع کرده و مرتب میکنیم.
علاوه بر این، بخش بزرگی از فرهنگ ما بر مبنای موفقیت کودکان در درس و در امور ورزشی بنا شده است، این تمرکز بر موفقیتهای بیرونی موجب میشود که اخلاقیات و ادب و به عبارتی "پرورش" عمر کوتاهی داشته باشد. زیرا این روزها کسی برای مهربان بودن، یاری رساندن و سخاوتمند بودن جایزه نمیگیرد. از طرفی در میان دختران سنین قبل از نوجوانی نیز شیوه و لحن صحبتی ایجاد شده است که بسیار نامتناسب با شخصیت و ظاهر ظریف و بچگانه آنان است. به گفته بوربا "زیرا والدین به قدری دختران خود را به دفاع از خودشان و مراقبت از حقوق و شرف خود تشویق میکنند که آموختن شیوه های قاطع و احترام برانگیز را فراموش کرده و دختران در عوض مهاجم، بی اعتنا و بی ملاحظه میشوند." در حالی که برخورد سریع بهترین راه مقابله در برابر روشهای برخورد کودکان است، اما برای جبران آن هرگز دیر نیست. این احتمال وجود دارد که شما نتوانید عادت به حاضر جوابی را به کلی از بین ببرید، اما توصیه های زیر به شما کمک میکند که از شدت آن بکاهید و از طرف دیگر، پوست کلفتتر هم بشوید:
سعی کنید دلیل اصلی ماجرا را کشف کنید: گاهی یک طرز رفتار منفور و نامطلوب، واکنشی است که در مقابل اضطراب، دل شکستگی یا حتی کم خوابی بروز میکند. کودکان در دوره راهنمایی کوشش میکنند وجود خود را از نظر تحصیلی و اجتماعی به اثبات برسانند، به خصوص که کنارآمدن با احساسات منفی و عیبجویانه، در زمانی که از نظر احساسی تهی هستند، میتواند بسیار مشکل باشد.اگر فرزندتان با دوستش دعوا کرده یا در زمینه تکالیف و امور تحصیلی ضعیف عمل میکند، بر زبان آوردن جمله ای مانند "خوب که چی؟" با لحن گستاخانه، میتواند سرپوشی بر ترس یا نگرانی او بگذارد. اگر او شما یا همسرتان را در حال صحبت بی ادبانه با یکدیگر و دیگران ببیند، قطعا از آن تقلید میکند.
هر بار تنها به یک طرز برخورد ناگوار او بپردازید: آیا از شنیدن مجموعه لغات جدید پسرتان و حس حق به جانبی که در لحنش به وجود آمده، آماده جنگ شده اید؟ آیا وقتی دخترتان زیر لب چیزهایی ناراحت کننده میگوید و در زمان صحبت شما چشمهایش را با نا امیدی به سقف میدوزد، از کوره در میروید؟ هرچند موارد متعددی برای ناراحتی شما وجود دارد که آرزو دارید در یک آن ناپدید شوند، اما بهتر است در هر مرحله تنها به یک رفتار ناخوشایند او بپردازید.
شرایط را برای بروز رفتاری که مایل به دیدن آن هستید، آماده کنید: هنگامی که رفتار ناگوار مورد نظر را انتخاب کردید، بر روی آنچه انتظار دارید جایگزین این رفتار شود تمرکز کنید. برای مثال، یک کودک بی عاطفه و بی توجه باید مهرورزی و همدردی را بیاموزد، کودک سرکش باید احترام گذاشتن و قابل اعتماد بودن را یاد بگیرد و کودک زورگو و همه چیز خواه باید بیاموزد که دیگران هم وجود دارند و باید خواسته های آنان را در نظر گرفت. بوربا (Borba) توصیه میکند که در چنین شرایطی به تنهایی عمل نکنید. "تغییر رفتار نیازمند همکاری اعضای خانواده، پدربزرگ و مادربزرگ، پرستاران، مربیان و معلمان است. با گرفتن اطلاعات از این افراد متوجه خواهید شد که آیا فرزندتان تنها با شما گستاخانه رفتار میکند یا با همه چنین رفتاری دارد."
خونسرد باشید: فرزند شما درست مانند بچه قلدری که دوست دارد گریه کودکان ضعیفتر را در بیاورد، منتظر این است که ببیند شما کی از خود ضعف نشان میدهید. او احتمالا در این زمینه مهارت فراوانی هم دارد. به همین دلیل شما باید از قبل برنامه ریزی کنید. بوربا میگوید:"تصور کنید در یک برنامه تلویزیونی هستید. یک متن کوتاه را از بر کنید تا بتوانید در لحظه اوج درگیری، با خونسردی و وضوح در مقابل جوش و خروش کودک خود ایستادگی کنید. هرگز جواب او را با خشونت یا عصبانیت ندهید و نگویید :به چه جراتی با من اینطور حرف میزنی، خانم کوچولو؟. در این حالت او بیشتر از آنکه متوجه گفته های شما بشود، به عصبانیت شما توجه خواهد کرد و شما ناگهان خود را درگیر یک قدرت نمایی پوچ خواهید یافت. درعوض، پاسخ جدی و بدون تغییر خود را تکرار کرده و اگر به بحث ادامه داد، او را نادیده گرفته یا از اتاق خارج شوید و بگویید :"من در آشپزخانه هستم. هر وقت آماده شدی تا محترمانه با هم صحبت کنیم، بیا آنجا."
از فرصتهای مناسب برای گفتگو بهرمند شوید: درطی دقایق صلح آمیز، رفتارهایی که برایتان ناراحت کننده هستند را با صبوری و خوش خلقی مطرح کنید. به وضوح اعلام کنید که هرچند احساسات و نقطه نظرهای او را درک میکنید، اما نمیتوانید واکنشهای وی را تحمل کنید. میتوانید بگویید: " میدانم که ممکن است مرا شخص بی انصافی بدانی، اما نمیگذارم کسی با این لحن با من صحبت کند." یا "شاید این شیوه حرف زدن تو با دوستانت باشد، اما من هیچوقت از این حالت حرف زدن خوشم نیامده."
به او فرصت دهید تا به شیوه ای مهربانانه تر و آرامتر خواسته خود را مطرح کند: "اگر میخواهی کمکت کنم، خواسته ات را با ادبانه مطرح کن." شعار دکتر اتکینز (Atkins) این است: " میتوانی عصبانی شوی، اما نباید بدجنس باشی."
ماجرا را تا آخر و با همه عواقب آن دنبال کنید: اگر فرزندتان به تدریج به بی اعتنایی عادت کرده است، این امکان وجود دارد که خودش از میزان آن آگاه نباشد یا در حال عصبانیت متوجه نشود که کلماتش تا چه حد آزاردهنده هستند. با اینحال به توصیه بوربا شنا باید "تا زمانی که او واکنش دلخواه شما را از خود نشان نداده است، بر سر حرف خود بایستید و در صورت لزوم به او بی اعتنا باشید. اگر همچنان به رفتار خود ادامه داد، او را از مزایایی چون داشتن گوشی همراه، استفاده از بازیهای کامپیوتری، شرکت در برنامه ای مهم و موارد مشابه محروم کنید.
به تحولات مثبت او توجه کنید: به گفته گالاگر (Gallagher) "شما برای نادیده گرفتن گفته ها و رفتارهای خشمگین کننده او باید پوست کلفتی داشته باشید، اما هرچه بیشتر به اینکار ادامه دهید، این موارد سریعتر کاهش یافته و بالاخره به پایان میرسند. " نکته مهم این است که با هر تغییر، از فرزندتان قدردانی کنید و بگذارید متوجه شود که به رفتار خوب او افتخار میکنید. اگر بتوانید در این مرحله باقی بمانید، طولی نمیکشد که فرزندتان، با رسیدن به سن 15-14 سالگی دوباره به همان بچه خوبی که همیشه میشناختید، تبدیل شود.
منبع: http://www.koodakaneh.com

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله