موقوفات زنان در ايران
موقوفات زنان در ايران
موقوفات زنان در ايران
نويسنده: محمد علي خسروي
از موضوعاتي که در بررسي اسناد موقوفات و مطالعه وقف نامهها جلب توجه ميکند موقوفات بانوان است. شمار زيادي از رقبات کوچک و بزرگ وقفي در شهرهاي مختلف ايران موجود است که واقف آنها زنان بودهاند. براساس آخرين آمار منتشر شده از سوي سازمان اوقاف و امور خيريه بيش از 4000 موقوفه شامل 25000 رقبه در نقاط مختلف کشور از زنان خيّر به يادگار مانده است. بديهي است اين آمار تنها دربرگيرنده موقوفاتي است که تاکنون شناسائي و ثبت شده است و تحقيقا تعداد واقعي بيش از اين است.
اين موقوفات که قدمت برخي از آنها به بيش از پانصد سال ميرسد رقبات گوناگوني را از قبيل اراضي مزروعي، دکاکين، تکايا، مساجد، منازل مسکوني، دارالايتام، درمانگاه و ساير مراکز عامالمنفعه شامل ميشوند و هريک داراي مصارف مشخص بوده عوايد آنها همهساله به واسطه متولّي يا سازمان اوقاف صرف اجراي نيات واقفين ميگردد.
اين آمار از جهات گوناگون حائز اهميّت و سزاوار دقت و تأمّل است و از نظرگاههاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي قابل مطالعه و بهرهبرداري است.
اولاً از جهتي نمايانگر عقيده و انديشه زن مسلمان ايراني در روزگار گذشته است. زيرا انگيزه اين بانوان نيکوکار چيزي جز حسّ نوع دوستي و خيرخواهي و آرزوي سعادتمندي در سراي باقي و حيات پس از مرگ نبوده است. آنان تحت تأثير اعتقادات مذهبي و عواطف انساني از بخشي از اموال خود چشم پوشيده و با وقف آنها در راه خدا درآمد مستمرّي را براي ضعفا و نيازمندان و نام نيک جاودانهاي را براي خود و خاندان خود بر جاي نهادند، به طوري که اينک پس از گذشت دهها و صدها سال همچنان نامشان جاودانه و آثار خيرشان برقرار است. موقوفات و آثار باقيمانده از آن بانوان بافضيلت نمايانگر عظمت روح و بلندي همّت آنان است؛ چه آنکه هيچگونه رادع و مانعي بر سر راه بهرهوري آنان از اموالشان نبوده و ميتوانستند همچون ديگران بخشي از ثروتشان را صرف تجملات زندگي شخصي کنند و مابقي را براي بازماندگان به ارث بگذارند، ولي به جاي آن، مسير ديگري را براي ادامه حيات افتخارآميز خود و نسلشان برگزيدند و اقدام به وقف اموال خود نمودند تا از اين طريق در شادماني محرومان و درماندگان و ايتام و بيسرپرستان همواره سهيم شوند. اين امر نشانه عنايت خاص پروردگار به آنان و بهرهمنديشان از نور بصيرت و عقل دورانديش است، زيرا تا کسي با چشم بصيرت ناپايداري دنيا را بالعيان مشاهده ننمايد و بقاي عالم معني و جاودانگي روح را با تمامي وجود احساس نکند هرگز رهايي از تعلقات مادّي براي او ميسّر نميشود و چنين کسي قادر نخواهد بود املاک و اموالي را که عمري بر آنها دل بسته با اجراي صيغه وقف براي هميشه از ملکيت خود خارج کند.
يکي از عوامل اين حرکت ماندگار پس از توفيق پروردگار، روشنبيني و آيندهنگري آنها بوده که توفيق انجام دادن چنين کار باارزشي را نصيبشان ساخته است تا به جاي ميراث ناپايدار مادّي براي يک نسل، ميراث جاودانه عزّت و شرف و افتخار ابدي را براي نسلها به ارث گذارند، اين بانوان خيرانديش اسوه حسنهاي هستند تا ديگر زنان و خواهران بلندهمت اين مرز و بوم با تأسّي به آنان به ميزان توان خود در تنظيم امور اقتصادي و بهروزي همنوعان خود سهيم باشند.
بعد ديگري که در اين آمار بايد مورد توجه قرار گيرد نقشي است که مکتب حياتبخش اسلام براي آزادي زن در مشارکتهاي اقتصادي و فعاليتهاي اجتماعي قائل است، زيرا چنانکه ميدانيم يکي از شرايط مسلّم صحت وقف از نظر شرع و قانون، مالکيت واقف بر مالي است که قصد وقف آن را دارد. همه فقها اهليت و مالکبودن واقف را معتبر دانستهاند و در شرايط عين موقوفه بالاتفاق فرمودهاند که عين موقوفه بايد ملک واقف باشد نه ملک غير. در مادّه 57 قانون مدني نيز آمده است: «واقف بايد مالک مالي باشد که وقف ميکند و بعلاوه داراي اهليتي باشد که در معاملات معتبر است.»
بنابراين وقف اموال به دست بانوان فرع بر مالکيت آنهاست و نشاندهنده آن است که در جامعه اسلامي زنان نيز همچون مردان از کليه حقوق مالکيت و اهليتهايي که در معاملات معتبر است برخوردار هستند.
شايد اين مطلب براي خوانندگان امري طبيعي جلوه کند و جز اين انتظاري نداشته باشند، ولي اهميت موضوع آنگاه روشنتر ميشود که به واقعيتهاي جهان خارج و قوانين مصوّب ساير اقوام و ملل نظري بيفکنيم. جالب است بدانيم تا اوائل قرن بيستم حتي در جوامع به اصطلاح بسيار مترقي و پيشرفته امروزي هيچگونه حق مالکيتي براي زنان قائل نبودند، زيرا زن را اساسا به عنوان يک موجود مستقل و حقيقي قبول نداشتند. ويل دورانت ميگويد:
تا حدود سال 1900م زن کمتر داراي حقي بود که مرد ناگزير باشد از روي قانون آن را محترم بدارد... اگر زن مالي فراهم ميکرد متعلق به شوهرش بود، اگر زن در عروسي مالي به خانه ميآورد مرد حق خرج آن را داشت، امّا اينکه زن بتواند در کارخانه کار کند و يا حق رأي در انتخابات داشته باشد هرگز به خاطر هيچ مردي خطور نميکرد(1).
در ادامه اين مطلب ويل دورانت توضيح ميدهد: با شروع انقلاب صنعتي اروپا به خاطر استثمار زن و استفاده از نيروي ارزانقيمت زنان در برابر مردان با تصويب قوانين تازهاي زن را به داخل کارخانهها کشانده و حقوق مختصري از حيث مالي و اقتصادي براي وي منظور کردند تا موجب تشويق آنان به کار شود.
چنين افکاري که در سراسر تاريخ بر روح بسياري از جوامع بشر حاکم بوده اجازه نداده است تا زن به عنوان يک موجود اجتماعي از حقوق اقتصادي و فردي و سياسي برخوردار شود. و هماکنون نيز عليرغم تحولات عظيمي که در همه زمينهها در جهان صورت گرفته است، متأسفانه همچنان قوانين ظالمانهاي در جوامع غربي براي محدود نمودن حقوق طبيعي زنان وجود دارد که اين مقال جاي ذکر آنها نيست، هرچند در جنبههاي حيواني آزاديهاي بيحد و حصري را براي آنان قائل شدهاند، و به عنوان دفاع از آزادي زن و با استفاده از جاذبه اين شعار، فرهنگ منحط خود را به جوامع کماطلاع و کشورهاي جهان سوّم صادر کردهاند، و در واقع با اسارت زن در دام شهوات و سرگرمکردن آنان به تجمل و تفاخر، دريچه رشد و کمال معنوي را به روي آنان بسته و از اين طريق ضربه جبرانناپذيري بر حقيقت متعالي، بلکه بر پيکر او وارد نمودهاند. بدون ترديد پايهگذار واقعي آزادي زن، به مفهوم درست آن، اسلام است، زيرا مفهوم صحيح آزادي فراهم نمودن زمينههاي رشد و شکوفايي استعدادها و خلاقيتهاست و اين آرمان جز در سايه قوانين مترقي اسلام حاصل نميشود. به عنوان مثال چنانکه پيشتر اشاره شد در بسياري از جوامع تا اوايل قرن حاضر مالکيت را در انحصار مردان قرار داده زنان را فاقد صلاحيت براي مالکيت اموالشان ميدانستند؛ در صورتيکه يکي از مهمترين شرايط آزادي اعطاء حق مالکيت به فرد است. در اينجا به عظمت قرآن پي ميبريم که در چهارده قرن قبل، در کلامي جاودانه با بيان «للرجال نصيب ممّا اکتسبوا و للنّساء نصيب ممّا اکتسبن» حق مالکيت زن را در تمامي اشکال همچون ارث، وصيّت، انفاق و غيره به رسميت شناخت. و با به رسميت شناختن مالکيت که مشکل اساسي براي ورود زن به بسياري از ميدانهاي اجتماعي و سياسي است زنان توانستند در سايه پشتوانه مالي که از آن برخوردار بودند نقش بنيادين
خود را در عرصههاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي ايفا کنند که يکي از نمودهاي آن همين مراکز عامالمنفعه و موقوفاتي است که از بانوان نيکوکار به جاي مانده است.
با بعثت پيامبر اکرم (ص) آزاديهاي معقولي که در چارچوب ارزشهاي ديني و حفظ کرامت انساني نصيب زنان گرديد، اين امکان را به وجود آورد تا بسياري از بانوان بتوانند در صحنههاي مختلف علمي، اجتماعي و هنري به قلههاي بلندي دست يابند که گاهي خارج از حدّ تصور بود؛ شخصيتهاي ممتاز علمي و هنري از قشر زنان در تاريخ پرافتخار اسلام کم نيستند که در روزگار ما رسيدن يک زن (خانم بانوامين اصفهاني) به مقام اجتهاد به و دادن اجازه روايت از جانب ايشان به مجتهدان مرد که در سمت مرجعيت بودند از آن نمونههاست. در انقلاب شکوهمند اسلامي ايران نيز حضور گسترده زنان در فعاليتهاي سياسي اجتماعي که سقوط حکومت ستم شاهي را تسريع کرد، برگ زريني بر صحيفه درخشان زن در تاريخ حيات اجتماعي بشر افزود؛ چنانکه رهبر کبير انقلاب اسلامي امام خميني، رضواناللّه تعاليعليه، نقش زنان را در به ثمر رسيدن نهضت اسلامي بيش از مردان ميدانستند و بارها بر اين نکته تأکيد نمودند.
بايد دانست زمينه رشد زنان در برخي امور بيش از مردان است، اموري که به نوعي با ظرافتهاي روحي و عاطفي همراه است مانند تعليم و تربيت، هنرهاي دستي، نقاشي و طراحي، پرستاري و امداد رساني و ديگر فعاليتهاي اجتماعي که نيازمند دقت و حوصله باشد. سنّت ديرپاي وقف که بهترين شکل احسان و انفاق است نيز از اموري است که ريشه در عواطف انساني و حسّ پاک و متعالي نوع دوستي دارد و لذا در طول تاريخ پر افتخار ايران اسلامي موقوفات بسيار زيادي به نام بانوان نيکوکار ثبت شده است که مايه مباهات و افتخار ايران و اسلاماند.
در اينجا فهرست کلّي موقوفات زنان واقف را به تفکيک استانها و سپس شهرستانها درج ميکنيم، بدان اميد که ما نيز سهم ناچيزي در اشاعه و گسترش فرهنگ وقف داشته باشيم. در پايان لازم است از واحد آمار و انفورماتيک و خواهران شاغل در آن واحد که اين آمار را تهيه نمودهاند، تشکر کنيم.
سردبير
اين موقوفات که قدمت برخي از آنها به بيش از پانصد سال ميرسد رقبات گوناگوني را از قبيل اراضي مزروعي، دکاکين، تکايا، مساجد، منازل مسکوني، دارالايتام، درمانگاه و ساير مراکز عامالمنفعه شامل ميشوند و هريک داراي مصارف مشخص بوده عوايد آنها همهساله به واسطه متولّي يا سازمان اوقاف صرف اجراي نيات واقفين ميگردد.
اين آمار از جهات گوناگون حائز اهميّت و سزاوار دقت و تأمّل است و از نظرگاههاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي قابل مطالعه و بهرهبرداري است.
اولاً از جهتي نمايانگر عقيده و انديشه زن مسلمان ايراني در روزگار گذشته است. زيرا انگيزه اين بانوان نيکوکار چيزي جز حسّ نوع دوستي و خيرخواهي و آرزوي سعادتمندي در سراي باقي و حيات پس از مرگ نبوده است. آنان تحت تأثير اعتقادات مذهبي و عواطف انساني از بخشي از اموال خود چشم پوشيده و با وقف آنها در راه خدا درآمد مستمرّي را براي ضعفا و نيازمندان و نام نيک جاودانهاي را براي خود و خاندان خود بر جاي نهادند، به طوري که اينک پس از گذشت دهها و صدها سال همچنان نامشان جاودانه و آثار خيرشان برقرار است. موقوفات و آثار باقيمانده از آن بانوان بافضيلت نمايانگر عظمت روح و بلندي همّت آنان است؛ چه آنکه هيچگونه رادع و مانعي بر سر راه بهرهوري آنان از اموالشان نبوده و ميتوانستند همچون ديگران بخشي از ثروتشان را صرف تجملات زندگي شخصي کنند و مابقي را براي بازماندگان به ارث بگذارند، ولي به جاي آن، مسير ديگري را براي ادامه حيات افتخارآميز خود و نسلشان برگزيدند و اقدام به وقف اموال خود نمودند تا از اين طريق در شادماني محرومان و درماندگان و ايتام و بيسرپرستان همواره سهيم شوند. اين امر نشانه عنايت خاص پروردگار به آنان و بهرهمنديشان از نور بصيرت و عقل دورانديش است، زيرا تا کسي با چشم بصيرت ناپايداري دنيا را بالعيان مشاهده ننمايد و بقاي عالم معني و جاودانگي روح را با تمامي وجود احساس نکند هرگز رهايي از تعلقات مادّي براي او ميسّر نميشود و چنين کسي قادر نخواهد بود املاک و اموالي را که عمري بر آنها دل بسته با اجراي صيغه وقف براي هميشه از ملکيت خود خارج کند.
يکي از عوامل اين حرکت ماندگار پس از توفيق پروردگار، روشنبيني و آيندهنگري آنها بوده که توفيق انجام دادن چنين کار باارزشي را نصيبشان ساخته است تا به جاي ميراث ناپايدار مادّي براي يک نسل، ميراث جاودانه عزّت و شرف و افتخار ابدي را براي نسلها به ارث گذارند، اين بانوان خيرانديش اسوه حسنهاي هستند تا ديگر زنان و خواهران بلندهمت اين مرز و بوم با تأسّي به آنان به ميزان توان خود در تنظيم امور اقتصادي و بهروزي همنوعان خود سهيم باشند.
بعد ديگري که در اين آمار بايد مورد توجه قرار گيرد نقشي است که مکتب حياتبخش اسلام براي آزادي زن در مشارکتهاي اقتصادي و فعاليتهاي اجتماعي قائل است، زيرا چنانکه ميدانيم يکي از شرايط مسلّم صحت وقف از نظر شرع و قانون، مالکيت واقف بر مالي است که قصد وقف آن را دارد. همه فقها اهليت و مالکبودن واقف را معتبر دانستهاند و در شرايط عين موقوفه بالاتفاق فرمودهاند که عين موقوفه بايد ملک واقف باشد نه ملک غير. در مادّه 57 قانون مدني نيز آمده است: «واقف بايد مالک مالي باشد که وقف ميکند و بعلاوه داراي اهليتي باشد که در معاملات معتبر است.»
بنابراين وقف اموال به دست بانوان فرع بر مالکيت آنهاست و نشاندهنده آن است که در جامعه اسلامي زنان نيز همچون مردان از کليه حقوق مالکيت و اهليتهايي که در معاملات معتبر است برخوردار هستند.
شايد اين مطلب براي خوانندگان امري طبيعي جلوه کند و جز اين انتظاري نداشته باشند، ولي اهميت موضوع آنگاه روشنتر ميشود که به واقعيتهاي جهان خارج و قوانين مصوّب ساير اقوام و ملل نظري بيفکنيم. جالب است بدانيم تا اوائل قرن بيستم حتي در جوامع به اصطلاح بسيار مترقي و پيشرفته امروزي هيچگونه حق مالکيتي براي زنان قائل نبودند، زيرا زن را اساسا به عنوان يک موجود مستقل و حقيقي قبول نداشتند. ويل دورانت ميگويد:
تا حدود سال 1900م زن کمتر داراي حقي بود که مرد ناگزير باشد از روي قانون آن را محترم بدارد... اگر زن مالي فراهم ميکرد متعلق به شوهرش بود، اگر زن در عروسي مالي به خانه ميآورد مرد حق خرج آن را داشت، امّا اينکه زن بتواند در کارخانه کار کند و يا حق رأي در انتخابات داشته باشد هرگز به خاطر هيچ مردي خطور نميکرد(1).
در ادامه اين مطلب ويل دورانت توضيح ميدهد: با شروع انقلاب صنعتي اروپا به خاطر استثمار زن و استفاده از نيروي ارزانقيمت زنان در برابر مردان با تصويب قوانين تازهاي زن را به داخل کارخانهها کشانده و حقوق مختصري از حيث مالي و اقتصادي براي وي منظور کردند تا موجب تشويق آنان به کار شود.
چنين افکاري که در سراسر تاريخ بر روح بسياري از جوامع بشر حاکم بوده اجازه نداده است تا زن به عنوان يک موجود اجتماعي از حقوق اقتصادي و فردي و سياسي برخوردار شود. و هماکنون نيز عليرغم تحولات عظيمي که در همه زمينهها در جهان صورت گرفته است، متأسفانه همچنان قوانين ظالمانهاي در جوامع غربي براي محدود نمودن حقوق طبيعي زنان وجود دارد که اين مقال جاي ذکر آنها نيست، هرچند در جنبههاي حيواني آزاديهاي بيحد و حصري را براي آنان قائل شدهاند، و به عنوان دفاع از آزادي زن و با استفاده از جاذبه اين شعار، فرهنگ منحط خود را به جوامع کماطلاع و کشورهاي جهان سوّم صادر کردهاند، و در واقع با اسارت زن در دام شهوات و سرگرمکردن آنان به تجمل و تفاخر، دريچه رشد و کمال معنوي را به روي آنان بسته و از اين طريق ضربه جبرانناپذيري بر حقيقت متعالي، بلکه بر پيکر او وارد نمودهاند. بدون ترديد پايهگذار واقعي آزادي زن، به مفهوم درست آن، اسلام است، زيرا مفهوم صحيح آزادي فراهم نمودن زمينههاي رشد و شکوفايي استعدادها و خلاقيتهاست و اين آرمان جز در سايه قوانين مترقي اسلام حاصل نميشود. به عنوان مثال چنانکه پيشتر اشاره شد در بسياري از جوامع تا اوايل قرن حاضر مالکيت را در انحصار مردان قرار داده زنان را فاقد صلاحيت براي مالکيت اموالشان ميدانستند؛ در صورتيکه يکي از مهمترين شرايط آزادي اعطاء حق مالکيت به فرد است. در اينجا به عظمت قرآن پي ميبريم که در چهارده قرن قبل، در کلامي جاودانه با بيان «للرجال نصيب ممّا اکتسبوا و للنّساء نصيب ممّا اکتسبن» حق مالکيت زن را در تمامي اشکال همچون ارث، وصيّت، انفاق و غيره به رسميت شناخت. و با به رسميت شناختن مالکيت که مشکل اساسي براي ورود زن به بسياري از ميدانهاي اجتماعي و سياسي است زنان توانستند در سايه پشتوانه مالي که از آن برخوردار بودند نقش بنيادين
خود را در عرصههاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي ايفا کنند که يکي از نمودهاي آن همين مراکز عامالمنفعه و موقوفاتي است که از بانوان نيکوکار به جاي مانده است.
با بعثت پيامبر اکرم (ص) آزاديهاي معقولي که در چارچوب ارزشهاي ديني و حفظ کرامت انساني نصيب زنان گرديد، اين امکان را به وجود آورد تا بسياري از بانوان بتوانند در صحنههاي مختلف علمي، اجتماعي و هنري به قلههاي بلندي دست يابند که گاهي خارج از حدّ تصور بود؛ شخصيتهاي ممتاز علمي و هنري از قشر زنان در تاريخ پرافتخار اسلام کم نيستند که در روزگار ما رسيدن يک زن (خانم بانوامين اصفهاني) به مقام اجتهاد به و دادن اجازه روايت از جانب ايشان به مجتهدان مرد که در سمت مرجعيت بودند از آن نمونههاست. در انقلاب شکوهمند اسلامي ايران نيز حضور گسترده زنان در فعاليتهاي سياسي اجتماعي که سقوط حکومت ستم شاهي را تسريع کرد، برگ زريني بر صحيفه درخشان زن در تاريخ حيات اجتماعي بشر افزود؛ چنانکه رهبر کبير انقلاب اسلامي امام خميني، رضواناللّه تعاليعليه، نقش زنان را در به ثمر رسيدن نهضت اسلامي بيش از مردان ميدانستند و بارها بر اين نکته تأکيد نمودند.
بايد دانست زمينه رشد زنان در برخي امور بيش از مردان است، اموري که به نوعي با ظرافتهاي روحي و عاطفي همراه است مانند تعليم و تربيت، هنرهاي دستي، نقاشي و طراحي، پرستاري و امداد رساني و ديگر فعاليتهاي اجتماعي که نيازمند دقت و حوصله باشد. سنّت ديرپاي وقف که بهترين شکل احسان و انفاق است نيز از اموري است که ريشه در عواطف انساني و حسّ پاک و متعالي نوع دوستي دارد و لذا در طول تاريخ پر افتخار ايران اسلامي موقوفات بسيار زيادي به نام بانوان نيکوکار ثبت شده است که مايه مباهات و افتخار ايران و اسلاماند.
در اينجا فهرست کلّي موقوفات زنان واقف را به تفکيک استانها و سپس شهرستانها درج ميکنيم، بدان اميد که ما نيز سهم ناچيزي در اشاعه و گسترش فرهنگ وقف داشته باشيم. در پايان لازم است از واحد آمار و انفورماتيک و خواهران شاغل در آن واحد که اين آمار را تهيه نمودهاند، تشکر کنيم.
سردبير
پی نوشت:
1-لذات فلسفه، ص 150.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}