حوزه و دانشگاه، چالشهاي وحدت

نويسنده:مصطفي دلاورپور اقدم
امام راحل (ره) با آگاهي از تلاش دشمنان نظام براي تفرقه افكني و به منظور تحقق شعار (نه شرقي - نه غربي)، تقويت ظرفيت قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران و تاكيد بر لزوم آشنايي روحانيون با فناوري هاي نوين؛ روز شهادت آيت الله دكتر محمد مفتح، به تاريخ 27 آذرماه را روزوحدت حوزه و دانشگاه ناميدند كه به عنوان دو نهاد علمي كشور، مي توانند نقش موثري را در گسترش جنبش نرم افزاري به عهده گيرند به طوري كه وحدت اين دو مي تواند تضمين كننده توسعه ايران اسلامي، براساس آموزه هاي رهبر معظم انقلاب و اهداف سند توسعه چشم اندازبيست ساله كشور باشد.
جمهوري اسلامي ايران به منظور افزايش بهينه سازي ظرفيت ها، نيازمند نوعي وحدت و هماهنگي ميان دستگاه هاست كه تحقق اين امرنيز مستلزم ريشه يابي دقيق آسيب هاست.
اين مقاله با نگاهي به رويكردهاي مختلف در مورد وحدت حوزه ودانشگاه، ضمن بررسي آسيب ها و تهديدات موجود در مسير اين وحدت، يك سري راه كارها را به كارگزاران نظام و متوليان امور فرهنگي وآموزشي كشور توصيه مي نمايد.

در مورد وحدت حوزه و دانشگاه مي توان از رويكردهاي مختلف نام برد. (1) اين رويكردها هركدام يك موضوع اصلي را مبناي تحقق وحدت حوزه و دانشگاه مي دانند كه عبارتند از:

بر اساس اين ديدگاه حوزه ها و روحانيان بايد نقش ارزش گذاري وجهت دهي را دارا باشند و دانشگاه ها در ذيل اين ارزش هاي غايي و باعنايت به اين جهت گيري هاي كلي، به فعاليت هاي شناختي و علمي بپردازند. البته در حوزه، استنباط اهداف بايد متناسب با شرايط زماني -مكاني و با توجه به تحول متدلوژيك در شيوه استنباط باشد. از سوي ديگر، علوم مختلف، اعم از طبيعي و انساني، بر يك سري مفروضات ارزشي، ايدئولوژيك و هنجاري انسان شناختي ابتنا دارند كه خواه ناخواه اگر قرار باشد به دنبال علوم ديگري باشيم، حوزه مي تواند علاوه برفضاسازي هاي رواني و تاثير غيرمستقيم ارزشي و ايدئولوژيك برعالمان علوم طبيعي، در شفاف كردن برخي از مباني غيرتجربي علوم مختلف نيز نقش داشته باشد.

در اين رويكرد دو تعبير قابل شناسايي است:
الف) دليل عمده جدايي دانشگاه از حوزه اين است كه بنيان علوم دانشگاهي بر پايه ايدئولوژي غير اسلامي است؛ حال آن كه علوم حوزوي مبتني بر تفكر و ايدئولوژي اسلامي است. بايد هر دو نهاد، اسلام رامبناي نگرش و جهت گيري اصلي در تمام رشته هاي علمي و ديني قراردهند و واقع نمايي علوم بشري را از اين ناحيه محك بزنند. بر پايه اين نظريه، تسلط متون ديني اسلام بر تمام جوانب علوم و حيات بشري، پيش فرض اصلي وحدت حوزه و دانشگاه است.
ب) مطابق تعبير دوم، هدف هاي متفاوت اين دو نهاد علمي، عامل اصلي عدم وحدت است. علمي كه تسلط بر جهان و ازدياد قدرت مادي راهدف نهايي خود مي داند و علمي كه هدفش دستيابي به حقيقت هستي است و در سير اعتلاجويي، كمال جويي و ارتقا به قرب الهي به كمك انسان مي آيد، اين دو هدف هيچ قرابت و نسبتي نمي توانند با يكديگرداشته باشند. لذا براي وحدت بايد بر اين شكاف ايدئولوژيك تمركز شود.

اين ديدگاه، حوزه و دانشگاه را دو نهاد عمده جامعه اسلامي مي داند كه همانند تمام نهادهاي اجتماعي ديگر، داراي اهداف، ساختار، كاركرد وبرنامه هاي مخصوص به خود است؛ اما به دليل اهميت و تاثير بنيادين اين دو نهاد، لازم است بين آن دو وحدت و ادغام سازماني برقرار شود تاهر يك به تقويت حركت ديگري كمك كند.
بر اساس اين رويكرد، رسالت حوزه در كنار اخلاق و اعتقادات، تربيت فقيهان جامع الشرايط است و چون شان فقها اين نيست كه موضوع شناسي كنند، لذا دانشگاه بايد موضوع شناس تربيت كند و حوزه عهده دار استنباط احكام اين موضوع ها باشد.

بر اساس اين رويكرد كه نوعي نگاه قديمي تلقي مي شود، مبناي اصلي دوري حوزه و دانشگاه بر اساس ملاك هاي روش شناختي آنها قراردارد. معتقدان به اين رويكرد حوزه ها را معرف رويكردهاي جزم انديشانه و محدوديت در جست وجو و تحقيق و دانشگاه ها را معرف آزادمنشي، نقدپذيري و... مي دانند. اين ديدگاه، در مجموع روش شناسي واحد رارافع اختلافات مي داند.
به نظر مي رسد از مجموع موارد فوق رويكرد مبتني بر تقسيم كاربيشترين تناسب را با بحث وحدت حوزه و دانشگاه داشته باشد و در بقيه موارد به نوعي عدم جامع نگري و كاربردي بودن ملاحظه مي شود.

براي آسيب شناسي وحدت حوزه و دانشگاه، ابتدا بايستي اهداف اوليه مشخص گردد تا بتوانيم تعيين نماييم چه ميزان توانسته ايم به آنهادست يابيم.
در اين راستا در مسير تحقق وحدت حوزه و دانشگاه موانع و تهديدات متعددي وجود دارد كه بعضي از مصاديق آن عبارتند از:

يكي از آسيب ها و تهديدات جدي در مسير وحدت حوزه و دانشگاه، تلاش دشمنان براي ايجاد شكاف و حس بي اعتمادي ميان مردم و قشرروحانيت است. به عبارتي از آنجا كه مبناي هر اتحاد و هم فكري ميان دو قشر دانشگاهي و حوزوي، احترام و اعتماد متقابل است، لذا دشمنان باشناخت از اين عامل اصلي تلاش خود را براي ضربه زدن به آن متمركزكرده اند. رصد رسانه هاي بيگانه نشان مي دهد كه يكي از اولويت هاي اصلي آنها، ضربه زدن و بدنام نمودن قشر روحاني است. اين جريان ازابتداي پيروزي انقلاب تا زمان كنوني وجود داشته است. حضرت امام (ره) با شناخت از اين تهديد فرموده اند: (حالا كه مي بينيد يك تحولي پيدا شده است، دانشگاهي متمايل شده است به روحاني، روحاني متمايل شده است به دانشگاهي، با هم هستند و مي خواهند با هم كشورخودشان را به پيش ببرند، حالا شياطين بيشتر در فكر هستند كه روحاني را از يك طرف بكوبند و دانشگاهي را از يك طرف، و فساد كنندبين اين دو تا، به آنها بگويند كه اينها چطورند، به اينها بگويند آنهاچطورند. چشمهايتان را بايد خيلي باز كنيد، در اين زمان چشم و گوش هابايد خيلي باز باشد كه يك وقت مي بينيد از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فيضيه شما را به فساد مي كشانند، شما را به تفرقه مي كشانند. اينهانمي توانند ببينند، اينهايي كه نمي خواهند اين كشور يك كشور صحيح وسالم باشد و ارباب هاي آنها كه از اول هم نمي خواستند، نمي توانند ببينندكه شما با هم مجتمع شده ايد و مي خواهيد با هم كار كنيد. آنها عواقب اين امر را براي خودشان مي دانند كه اگر حقيقتا دانشگاهي و حوزه هاي علمي وهمه دانشگاه ها در هرجا كه هستند اينها با هم بشوند و با هم نقشه داشته باشند براي پيروز كردن انقلاب، اين براي آنها عواقبي دارد). (2)

يكي از آسيب هاي مهم در بحث وحدت حوزه و دانشگاه كه مي تواندروز به روز مانع نزديكي و وحدت اين دو شود، تسلط دو گفتمان انزواطلبي در حوزه ها و دين گريزي و غرب زدگي در دانشگاه هاست. امروزه هرچندجريان مبارزه با انزواطلبي در حوزه ها توانسته منشا احيا و فعاليت اين مركز توليد علم را بر داشته باشد ولي در دانشگاه ها اقدامات كمتري صورت گرفته و هم چنان غرب زدگي، سكولاريسم و انديشه هاي دين گريزي تهديدي جدي در مسير تربيت دانشجويان در مقطع آموزش عالي كشور محسوب مي شود. اين مسئله در سخنان مقام معظم رهبري خطاب به مسئولان و متصديان وزارت علوم در خصوص اسلامي كردن دانشگاه ها نيز مشاهده مي شود.

با توجه به اينكه در حوزه و دانشگاه مخاطبان، گفتمان ها و نحوه ارزيابي چالش ها از دو رهيافت متفاوت برخوردار است و از طرفي نقش وجايگاه اين دو نهاد در تقويت وحدت ملي و انسجام اسلامي شايسته است كارگزاران نظام با شناسايي مولفه هاي واگرايانه ميان حوزه ودانشگاه، زمينه هاي دستيابي به يك انسجام فكري - رويه اي را ازطريق اتخاذ يك پاداستراتژي راهبردي مهيا نمايند. در اين ميان بعضي از راه كارهاي پيشنهادي عبارتند از:

حوزه و دانشگاه به منظور استفاده بهينه از تمام ظرفيت هاي علمي -نرم افزاري مراكز مطالعاتي علمي و فكري، شايسته است با تفكيك حوزه هاي موضوعي، كارگروه هاي تخصصي را سازماندهي نمايند تابتوانند يك جنبش نرم افزاري را در برابر ناتوي فرهنگي غرب ايجادنمايند.
از طرفي به منظور جلوگيري از اقدام هاي موازي و فرصت سوزي، توصيه مي گردد اهداف تاكتيكي و راهبردي مشخص شود و از طريق بازنگري در متون آموزشي، بازتعريف اولويت ها، كاربردي كردن دروس (خارج از حوزه) متناسب با تهديدهاي موجود با استفاده از روحانيون مجرب، انسجام فكري - رويه اي در مورد شاخصه هاي يك دانشگاه تمدن ساز با بهره گيري از مولفه هاي ايراني - اسلامي و همچنين اتخاذسياست گذاري هاي مناسب، زمينه هاي دستيابي به يك تحول بنيادين، متناسب با شرايط جديد را فراهم نمود زيرا ناتوي نظامي هنگامي مي تواند كاركرد امنيتي خود را اجرا نمايد كه قبل از آن زمينه هاي نفوذناتوي فرهنگي مهيا شده باشد، چراكه سلطه فرهنگي پيش نيازدستيابي به سلطه اقتصادي - نظامي است.
در اين ميان شايسته است به منظور هماهنگ سازي نهادهاي مرتبطو مراكز مطالعاتي، ستادي با عنوان ستاد وحدت حوزه و دانشگاه درساختار وزارت فرهنگ و آموزش عالي تشكيل گردد و اين ستاد بابهره گيري از جديدترين شيوه هاي نرم افزاري و بهره گيري از رويكردراهبردي، نگاه مسئولين را به اتخاذ يك پاداستراتژي منسجم معطوف نمايد كه در صورت تحقق مي تواند زمينه هاي تقويت وحدت ملي وانجسام اسلامي را به وجود آورد.
در گام اول شايسته است ارتباط ميان (سازمان بسيج اساتيد) و حوزه علميه قم افزايش يابد و پس از آن با شناسايي چالش ها و نقاط ضعف مديريتي، نسبت به تعميم آن به ساير طيف ها و تشكل هاي دانشجويي اقدام نمود.

به منظور تعامل هدفمند ميان دانشجويان، اساتيد و نخبگان حوزه، شايسته است مركزي را در دانشگاه هاي معتبر به منظور تقويت همفكري، مشاوره و تبادل افكار به وجود آورند كه البته شايسته است قبل از آن كارويژه هاي دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري و دفترحوزه به صورت جداگانه تعريف شود تا از اقدام هاي موازي جلوگيري گردد.
اين مركز مي تواند در زمينه هايي مانند تقويت توجه دانشجويان به شركت در نماز جماعت، مسابقه هاي مذهبي مانند حفظ و قرائت قرآن، مراسم ويژه اعياد مذهبي، برگزاري اردوهاي تربيتي دانشجويي، مشاوره هاي ديني، برگزاري سخنراني هاي مذهبي، تعيين جوايز براي پايان نامه هاي نمونه با موضوع وحدت حوزه و دانشگاه، برنامه هاي توجيهي دانشجويان مشرف به حج عمره و برگزاري سفرهاي زيارتي؛ نقش و جايگاه خود را در ساختار دانشگاه تحكيم نمايد.
از طرفي كساني كه به عنوان واعظ، سخنران و يا امام جماعت دانشگاه منصوب مي گردند، بايد از يك عقبه فكري - فقهي، روحيه تعامل، انتقادپذيري، ميانه روي و عدم انتساب به يك جريان سياسي خاص برخوردار باشند تا بتوانند با رويكردي كلان نگر، تمام تلاش هاي دانشجويي با نگرش هاي مختلف را به سمت خود جذب نمايد.

تا انسان دشمن و ابزارهاي نفوذ آن را شناسايي نكند نمي تواندپاداستراتژي منسجم و كارآمدي را اتخاذ نمايد. به همين منظورجمهوري اسلامي ايران در ابتدا بايستي آسيب شناسي دقيقي نسبت به مولفه هاي واگرايي ميان حوزه و دانشگاه داشته باشد؛ زيرا يكي ازاهرم هاي تهاجم نرم افزاري دشمنان نظام، ايجاد شكاف ميان مراكزفقهي است تا بتوانند دانشجويان را از لحاظ عقيدتي آسيب پذير نمايندزيرا در عصر حاضر جنگ انديشه ها جايگزين نبرد سخت افزاري شده است و قدرت هاي سلطه گر تلاش مي نمايند نفوذ خود را از طريق نفوذ برفكر مردم عملياتي نمايند و يكي از ابزارهاي تقويت بازدارندگي نظام ج. ا. ايران در برابر اين تهاجم، مجهز شدن كارگزاران به يك عقبه فكري - عقيدتي است كه پيامد آن دستيابي به يك نظام تصميم گيري كارآمدمي باشد و اين امر تحقق نمي يابد جز اينكه هم انديشي ميان حوزه ودانشگاه تقويت شود.
در اين ميان توصيه مي گردد دو طرف با پذيرش انتقادهاي سازنده، دوري از افراطگرايي، احترام به نظريات يكديگر و برگزاري نشست ها وهمايش هاي سازنده، دستيابي به وحدت كلمه را تسهيل نمايند وهمچنين مسوولين قوه مجريه نيز، منابع مالي لازم براي دستيابي به اين هدف را تامين كنند.
در اقدامي ديگر بايستي تعامل هدفمند ميان تشكل هاي دانشجويي ودفتر مقام معظم رهبري در دانشگاه ها تقويت شود كه در اين ميان مي توان به تشكل هاي بسيج دانشجويي، بسيج اساتيد و انجمن اسلامي اشاره نمود.
اهميت نگاه راهبردي به مقوله وحدت حوزه و دانشگاه هنگامي مشخص مي گردد كه متوجه گرديم يكي از سياست هاي دشمنان نظام براي تضعيف ج. ا. ايران استفاده از گزينه (براندازي نرم) است به طوري كه واشنگتن همواره تلاش مي نمايد با ايجاد و گسترش تنش هاي قومي، فرقه اي صنفي و دانشجويي، ظرفيت هاي نظام را به سمت مهاربحران هاي داخلي هدايت نمايد و يكي از راه كارهاي جمهوري اسلامي ايران براي جلوگيري از امنيتي شدن فضاي دانشگاه ها، تقويت علقه هاي ارتباطي حوزه با مراكز توليد علم است كه مي تواند به گسترش ارزش هاي اسلامي، رشد فضايل اخلاقي، هدايت مناسب تشكل هاي دانشجويي و جلوگيري از عقايد انحرافي منجر گردد. به عبارتي خلاهاي فرهنگي دانشگاه بايستي توسط نفوذ فكري حوزه پرگردد تا ديگر مكاني براي خودنمايي و پياده سازي فرهنگ ليبرال دمكراسي باقي نماند.
در اين راستا كارگزاران نظام شايسته است اولويت ها، تاكتيك ها وابزارهاي خود را به صورت دوره اي مورد بازنگري قرار دهند؛ زيرا دشمنان همواره از روش ها و ابزارهاي متفاوتي براي تفرقه و ايجاد شكاف ميان اين دو مخزن توليد فكر استفاده مي نمايند.

رسانه ها نقش مهمي را در تحكيم حوزه و دانشگاه دارند و شايسته است اين نهاد با دعوت از رجال حوزه و چهره هاي شاخص دانشگاه، نسبت به نحوه مهار چالش هاي موجود آسيب شناسي نمايند. در اين ميان رسانه ها شايسته است از انعكاس سخنراني ها، موضع گيري ها و يابرنامه هايي كه مي تواند وجود خرافه پرستي در ميان بعضي از روحانيون راتداعي كند اجتناب نمايند؛ زيرا مي تواند تصوير منفي را از مقوله وحدت حوزه و دانشگاه در ميان روشنفكران به وجود آورد.

ج. ا. ايران بايستي تلاش نمايد مكانيسم هاي ارتباطي ميان دانش آموزان و حوزه را تقويت نمايد تا آنان به عنوان يك فيلتر فرهنگي بتوانند زمينه هاي ورود افرادي به دانشگاه كه از ذهنيت مساعدتري برخوردار مي شوند به وجود آورند؛ زيرا انديشه قشر دانش آموز به دليل برخورد كمتر با هجوم انديشه هاي سياسي غرب، توانايي پذيرش بهتري نسبت به قشر دانشجو را خواهد داشت.

حوزه و دانشگاه به عنوان دو مركز عظيم علمي، هر كدام در جهت پيشبرد اهداف انساني - اسلامي خويش به يكديگر نيازمندند و باوحدت اين دو مجموعه، نيازهاي هر يك توسط ديگري تامين مي گردد. وظايف حوزه و دانشگاه در تامين نيازمندي هاي يكديگر را مي توان به شرح زير برشمرد:

- تدوين كتب مورد نياز حوزه در زمينه علوم انساني به شكلي كاربردي؛
- انعكاس به هنگام شبهات كلامي و فلسفي مطرح در دانشگاه ها وپي گيري جهت دريافت پاسخ آن ها از منابع حوزوي؛
- تامين اساتيد مورد نياز حوزه ها در زمينه علوم انساني مانندجامعه شناسي، روانشناسي، حقوق، مديريت، علوم سياسي، اقتصاد و...
- تحقيق و پژوهش در جهت شناخت آسيب هاي ديني در سطح جامعه و انعكاس آن به حوزه.
- تحقيق در زمينه شناخت مسائل علوم انساني كه مي تواند در زمينه تبليغ دين كاركردي مثبت داشته باشد و ارايه آن به حوزه.

- تامين و تربيت اساتيد مجرب و توانمند جهت تدريس دركلاس هاي معارف و دروسي كه به گونه اي با تخصص هاي حوزوي ارتباط دارند، مانند اخلاق، تاريخ اسلام و.... اين رويكرد مي تواند درسيستم آموزش و پرورش كشور نيز مورد توجه قرار بگيرد.
- تامين و تربيت اساتيد صاحب نظر جهت طرح ديدگاه هاي اسلام درزمينه علوم انساني مانند حقوق، اقتصاد، مديريت، علوم سياسي و....
- آماده سازي مبلغين توانمند جهت انجام تبليغات ديني در دانشگاه هابه گونه اي كه بتوانند به تناسب آگاهي هاي مخاطبان خود، مباحث ديني را طرح كرده و نيازهاي ذهني آن ها براي فهم مسائل ديني خود برآورده نمايند.
- تامين و تربيت فضلا و علمايي كه بتوانند شبهات كلامي - فلسفي مطرح شده در سطح دانشگاه ها و يا محافل علمي جهان را به خوبي بشناسند و با پاسخ هاي قانع كننده، دانشجويان را راهنمايي كنند. براي اين منظور لازم است متصديان مشخصي براي اين مورد انتخاب شوندتا با حضور در فضاهاي دانشگاهي و ارتباط مناسب با دانشجويان بتوانندبا فهم سوالات و مسائل جديدي كه براي قشر دانشجو به وجود مي آيد، بابرگزاري نشست ها و سخنراني هاي متناسب، به دفع تهديدات و رفع شبهات ذهني آنها پرداخته شود.
- تدوين كتب ديني مورد نياز دانشگاه ها اعم از حوزه معارف، تاريخ، اخلاق و يا كتاب هايي كه ديدگاه هاي ديني را در مورد مباحث گوناگون علوم انساني بيان مي كنند. نكته قابل توجه در تدوين كتاب هاي درسي، استفاده از شيوه نگارش روان و خالي از اصطلاحات و الفاظ پيچيده و دوراز فهم خواننده است.

مبارزه با انزواطلبي حوزه ها به اين معناست كه با مديريت فرهنگي، برگزاري همايش ها و اردوهاي مشترك حوزوي و دانشگاهي، گنجاندن واحدهاي درسي مرتبط با علوم انساني جديد و استفاده از ابزارهاي ارتباطي و آموزشي جديد، روحيه تحرك، نشاط، ارتباطات اجتماعي وفراگيري علوم روز مورد توجه طلاب علوم ديني قرار بگيرد تا در كنارآموزه هاي حوزوي خود بتوانند در برقراري ارتباط با اجتماع و اقشارتحصيل كرده كه هر روز بر تعداد آنها در كشور افزوده مي شود دچارمشكل نشوند.
اسلامي كردن دانشگاه ها به اين معناست كه محيط دانشگاه ها و روابطاستاد و دانشجو به گونه اي باشد كه زمينه ساز تربيت نيروهاي متعهد ومتخصص را فراهم بياورد، خلاقيت علمي و پژوهشي در سايه تعاليم اسلامي صورت بگيرد و دانشجو فردي انديشمند، مومن، سياسي وانقلابي بار بيايد و به سرزمين و حكومت خود احساس تعلق داشته باشد.
كارگزاران متولي اين امور كه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي و وزارت علوم در حال خدمت هستند بايد موارد زير را مورد توجه قرار دهند:
- بايد برنامه ها كاربردي، هدفمند، زمان بندي شده و غيرشعاري باشد؛
- مبناي اصلي برنامه ها بايد درون جوش و همراه با روش هاي تشويقي باشد و از شيوه هاي تحميلي، قديمي و غيركاربردي خودداري شود.
- وحدت حوزه و دانشگاه به معناي دخالت آنها در قلمروهاي علمي تخصصي يكديگر و هم شكل شدن آنها نيست؛ بلكه منظور حركت آنهابه سمت يك هدف مشخص است.
- دانشگاه و دانشجو جوشيده از متن نظام آموزش و پرورش است وبدون برنامه ريزي فرهنگي در اين پايه، همه حركت ها بيهوده خواهد بود؛
- اهداف آن منطبق با اهداف فرهنگي سند چشم انداز توسعه بيست ساله باشد؛
- نقش و كاركرد نهادهاي فرهنگي - آموزشي مختلف و ميزان بازدهي آن مشخص شود؛
- بخشي با عنوان (دفتر حوزه و دانشگاه) در معاونت فرهنگي وزارت علوم ايجاد شود.

پی‏نوشت‏ها:

1 - عماد افروغ، (پنج رويكرد به وحدت حوزه و دانشگاه)، بازتاب انديشه، ش 10
2 - صحيفه نور، ج 13، ص 212

منبع: هفته نامه - پگاه حوزه