دو اصل حیاتی اسلام
دو اصل حیاتی اسلام
دو اصل حیاتی اسلام
نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
از ویژگيهای اسلام این است كه این آئین جاودانه آسمانی، آئین تكروی و تك مسئولیتی نیست. بلكه آئینی است كه پیوند اجتماعی و مسئولیت عمومی افراد مسلمان را نیز در تار و پود خود جای داده است. مسئولیت فردی را از مسئولیت اجتماعی در تعالیم اسلامی نميتوان تفكیك كرد. اگر در مسیحیت رایج، رهبانیت و عزلت و گوشهگیری از اجتماع به عنوان یك اصل مطرح شده (كه البته بدعتی بوده از سوی ارباب كلیسا و در شریعت حضرت عیسی(ع) وجود نداشته است) و تز «كار خدا را به خدا و كار قیصر را به قیصر واگذارید!» در عمل الگوی پیروان این آئین ميباشد، اما در اسلام، انزوا و رهبانیت و ترك اجتماع منسوخ است و جایگاهی ندارد. از سخنان گهربار پیامبر گرامی اسلام است كه «لارهبانیة فی الاسلام»1 در اسلام رهبانیت نیست.
در روایت دیگر، گفتاری است از امام صادق(ع) بدین مضمون: «خدای تبارك و تعالی، شرایع نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام را بر حضرت محمد(ص) فروفرستاد كه عبارت است از: «توحید، اخلاص و نفی شرك» اسلام آئینی است مبتنی بر فطرت، راهی است میانه (حنیف) و سهل و آسان و بدون تكلّف. در این آئین «رهبانیت و سیاحت» نیست: «لا رهبانیة و لا سیاحة» كه ظاهرا مقصود از رهبانیت، اعراض از دنیا و عزلت از زندگی و جامعه گریزی است و منظور از سیاحت، گردشگری بيحاصل و بيهدف است كه برای دین یا دنیای انسان سودی نداشته باشد در برخی روایات آمده كه پیامبر اكرم(ص) فرمود: «سیاحة امتی الجهاد فی سبیل الله» سیر و سیاحت امت من جهاد در راه خدا است.
تا آنجا كه امام صادق(ع) ميفرماید:
«در این شریعت خوردنيهای پاك و پاكیزه حلال شده، پلیديها حرام گشته، و بار گران و تكالیف مشقت بار و غل و زنجیرهایی كه بر مردم نهاده بودند برداشته شده، آنگاه نماز، زكات، روزه، حج، امر به معروف و نهی از منكر و حلال و حرام و احكام ارث و حدود و فرائض و جهاد در راه خدا را بر آنها واجب گردانیده است.»2
بدین ترتیب، هرچند اسلام با شرایع پیشین در اصول و مبادی اختلافی ندارد و از این بابت میان پیام آوران خدا فرقی نیست و آیه كریمه «لانفرّق بین احد من رسله»3 ناظر به آن است یعنی همه انبیاء برانگیخته شده از سوی خداوند، دارای یك پیاماند و آن توحید حق و بندگی خالص و نفی شرك است «ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت»4، ولی بر حسب اختلاف زمان و مقتضیات هر عصر آداب و احكام فرعی شریعت متغیر و رو به كمال بوده تا اینكه در شرع مقدّس اسلام به مرحله نهائی رسیده تا پاسخگوی نیاز هر عصری باشد. از این جهت، كاستی در اسلام وجود ندارد.
از جمله مواردی كه در این شریعت جاودانه قابل ذكر است و بیش از شرایع دیگر جلب نظر ميكند، دو اصل مترقی، حیاتی و سرنوشت ساز «امر به معروف و نهی از منكر» است. نیز «جهاد» در راه اعلای كلمه حق و استخدام سلاح برای ریشهكن ساختن فساد، در راستای امر به معروف و نهی از منكر است، همانگونه كه در روایت ملاحظه نمودیم.
«یا علی ! از اخلاق مؤمنان این است كه در نماز حاضر شوند، به زكات شتاب گیرند، بینوایان مستمند را اطعام كنند، دست نوازش بر سر یتیمان كشند، جامههای خود پاك نگهدارند، كمر برای بندگی خدا ببندند، اگر سخنی گویند دروغ نباشد، چون وعده دهند خلف نكنند، و هرگاه امین شمرده شوند خیانت نورزند، سخن راست بگویند، پارسایان و خداترسان در شباند و شیران روز، روز را روزه دارند و شب را شب زندهداری كنند، همسایگان نیازارند، در زمین با تواضع گام بردارند، به خانه زنان بیوه جهت یاری دادن بروند و در تشییع جنازهها شركت كنند.
خدا ما و شما را از پرهیزكاران قرار دهد.»5
از آنچه به نظر خواننده گرامی رسید چنین نتیجهگیری ميشود كه یك مسلمان نباید نسبت به سرنوشت جامعه و وظیفهای كه در قبال انسانها دارد بيتفاوت باشد. «اصل انساندوستی» در اسلام ایجاب ميكند كه مؤمن نسبت به همنوع خود ـ بویژه مسلمانان ـ احساس همبستگی كند و در انجام مسئولیت اجتماعی و انسانی خود مجدّانه بكوشد و حتی رنج تن را برای راحت دیگران به جان خریدار باشد، همانگونه كه گفتهاند:
اصل انسان دوستی اسلام در دو چهره متبلور ميگردد: یكی در مساعدت و همیاری جهت رفع نیازهای مادی و حل مشكلات زندگی مردم و رنج و فقر و بیماری و مانند آن و دیگری، تلاش در جهت نجات انسانها از گمراهی و فساد و انحراف و تغذیه روحی و مشعل داری جهت هدایت بندگان خدا كه در عنوان «محبت و هدایت» خلاصه ميشود. هرچند در تعالیم شرع مقدّس این دو مطلب مورد اهتمام قرار گرفته و راهكارهای مناسب برای دستیابی به مقاصد مادی و معنوی ارائه گردیده است، اما ارزش معنوی هدایت و نجات از گمراهی را با مساعدتهای مادی نتوان قیاس گرفت كه یكی قوّت تن و دیگری توشه جان است. یكی تأمین كننده حیات مادی است و دیگری تأمین كننده حیات معنوی، و به همان نسبت كه معنویت بر مادیت ترجیح و برتری دارد، خدمات معنوی و روحی بر خدمات مادی فضیلت و برتری بیشتری دارد. از این رو خداوند در نعمتهای مادی بر بشر منّت ننهاده چرا كه این نعمتها عام است و مؤمن و كافر را شامل ميگردد، در حالی كه در نعمتهای معنوی كه در شریعت تبلور دارد، منّت نهاده و از رسالت پیامبر اكرم(ص) به عنوان یك نعمت بزرگ یاد كرده است.
خداوند در این خصوص ميفرماید: «لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب والحكمة و ان كانوا من قبل لفی ضلال مبین»6
به تحقیق خداوند بر مؤمنان منت نهاد كه از میان خودشان پیامبری برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان تلاوت كند و نفوسشان را تزكیه كند و به آنان كتاب و حكمت بیاموزد، هرچند از قبل در گمراهی آشكار بودند.
و در آیه دیگر از «امر و نهی» پیامبر اكرم(ص) به عنوان یك وظیفه یاد كرده وميفرماید: «الّذین یتّبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مكتوبا عندهم فی التورات والانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنكر و یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والاغلال التی كانت علیهم...»7 آنانكه پیامبر «امّی» (یعنی برخاسته از ام القری، یا درس نخوانده) را پیروی ميكنند، كه نام مبارك او را در تورات و انجیل مكتوب ميبینند، او آنها را به معروف و نیكی امر ميكند و از منكر و ناشایست برحذر ميدارد و غذاهای پاكیزه را برای آنان حلال مينماید و پلیديها و ناپاكيها را حرام ميكند و بار سنگین از دوش آنها و غل و زنجیرهایی كه بر آنان نهاده شده بود برميدارد.
بدین ترتیب، وظیفه مقدّس هدایت و امر به نیكيها و نهی از بديها، قبل از هر چیز، در شأن رسالتداران خدا و پیامآوران بوده و هر كس در این مسیر گام بردارد قدم جای قدم انبیاء نهاده است و نباید كار خود را كوچك بپندارد و از مشقتهای این راه بهراسد و كاسه صبرش لبریز شود؛ چرا كه پیامبران خدا بیشترین رنج و مصیبت را در طریق دعوت، هدایت و ابلاغ امر و نهی الهی پذیرا شدند و خارهای راه را به جان خریدند و در این راه تا سر حد شهادت و تبعید و شكنجه و تهدید و تحمل تكذیب و تمسخر، به پیش رفتند، و چنین بودند اولیای خدا و ائمه هدی(ع) پس از پیامبر گرامی اسلام، در هر عصری كه تاریخ رسالت و دعوت با شكنجه و رنج و تهدید و تمسخر و قتل و مصیبت همراه بود. قرآنكریم در بیان این سرگذشت، خطاب به بنياسرائیل كه بیشترین طغیان و سركشی را در برابر پیامبران خدا داشتند ميفرماید: «...أفكلّما جائكم رسول بما لاتهوی انفسكم استكبرتم ففریقا كذّبتم و فریقا تقتلون»8 چرا هرگاه پیامبری برای شما آمد و چیزی آورد كه بر خلاف هواهای نفسانی شما بود، استكبار نمودید، گروهی را تكذیب كردید و گروهی را به قتل رساندید؟
و این بود شیوه اسرائیليها كه كشتن پیامبران برایشان امری عادی بود، چنانكه در روایتی از حضرت حسین بن علی(ع) آمده است: «یهودیان گاه ميشد هفتاد پیامبر را ميكشتند و با خاطر آسوده در مغازههایشان مينشستند و به خرید و فروش سرگرم ميشدند»!!
به هر حال، مقصود از نقل آیات و روایات فوق این است كه اولاً: امر به معروف و نهی از منكر، راه و روش پیامبران خدا بوده است. چنانكه امام باقر(ع) در حدیث مفصّلی ميفرماید: «انّ الامر بالمعروف و النهی عن المنكر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء» امر به معروف و نهی از منكر راه و رسم پیامبران و صالحان بوده است.
بنابراین آنان كه در راه این دو وظیفه قدم برميدارند، كاری پیامبرانه ميكنند و باید به ارزش عمل خود ایمان و اطمینان داشته باشند و در آن تساهل و تسامح نكنند كه این شیوه سازشكاران است و آنان در شریعت متعالی اسلام محكوماند و روایات بسیاری در این باره وجود دارد كه در جای خود خواهد آمد.
ثانیا: چراغ داری در طریق هدایت انسانها، سوختن و ساختن دارد و چنین بهایی را داعیان الی الله و آمران به معروف و ناهیان از منكر باید بپردازند؛ چنانكه انبیا و ائمه و اولیای خدا پرداختند. بدون پرداخت چنین بهایی به منزلت طلایه داران توحید نميتوان رسید و این در طبع قضیه امر به معروف و نهی از منكر نهاده شده است! چرا كه مرتكبین معاصی را سخن حق خوشایند نیست و آنجا كه امر و نهی در تضاد با هواهای نفسانی است، آنان را به مخالفت و موضعگیری ميكشاند، چنانكه در آیه 87 از سوره بقره ملاحظه كردیم.
من عرض می کنم مثلاً الان امریکا ـ از امریکا بالاتر، قدرتمندتر، مستکبرتر، یاغی تر ـ اگر همه مسلمان های عالم تصمیم بگیرند که هر مسلمانی در ماه یک بار به امریکا بگوید : نکن ، امریکا را می شکنند کاری که با بمب اتم نمی شود با این کار می شود ، زبانی ، یدی هم نمی خواهد .
همه مردم مسلمان ، هر کس که مکلف است در تمام دنیای اسلام ، شما حالااین را در گناهان داخل جامعه بیاورید . یک آقایی دارد یک حرکت خلاف انجام می دهد یک کس از پهلویش رد شود و بگوید (عصبانیت و تهدید به عمل هم لازم نیست) آقا این کار شما خلاف است نکنید و رد بشوید . او ممکن است دنبالش کند این در برود. بگوئیم اگر نشد بزن درحالی که این زدن یک کار دیگر است .من این کار دوم را اصلا از تو خواستم من مرحله دوم را که که زبانی است از تو می خواهم .اگر همین کار انجام بگیرد و شما بتوانید به مردم تفهیم کنید که اگر کار خلافی دیدند بگویند (آقا نکن و در بروند) ده نفر بگویند نکن و در بروند اگر کسی طاقت پیدا کرد این خلاف را دوباره انجام دهد . نمی تواند بکند . این همه که می بینید وقتی شما دوباره یا سه بار گفتید « نکن» او عصبانی می شود و می آید یقه شما را می گیرد پیدا است این ضربه شکننده است اگر شکننده نبود عصبانیت نداشت. می گفتی نکن او هم نگاهی می کرد و محل نمی گذاشت . شما می دانید وقتی چند بار تکرار شد نکن ، نکن این دفعه می خواهد منفجر بشود . خدای متعال در زبان این اثر را قرار داده است ، در امر و نهی این اثر را قرار داده است. ما چرا این حکمت الهی را درک نمی کنیم و حاضر نیستیم از این ابزار عظیم الهی استفاده کنیم بکنید تا ببینیم می شود یا نمی شود. خدای متعال آن آیات را خلاف نفرموده است یا همین روایت را که از نهج البلاغه خواندیم. واقعاً اگر چنانچه بکنید تمام قوام عدل و حق در عالم برقرار می شود.
به برخی از این صفات که شایسته است در امر به معروف و ناهی از منکر وجود داشته باشد، اشاره می کنیم.
مردم بیش از حرف به عمل انسان امر به معروف و نهی از منکر می کنند می نگرند و از رفتار او بیش از سخنش تاثیر می پذیرند .
از این رو شخص آمر و ناهی باید خودش آراسته به خوبی ها و منزه و وارسته از بدی ها باشد تا تبلیغ و دعوتش موثر باشد . قرآن کریم می فرماید :
« اتامرون الناس بالبرو تنسون انفسکم ؟ »
آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید ولی خودتان را فراموش می کنید؟
دعوت عملی موثرتر از دعوت زبانی است و اگر کسی خودش نسبت به گفته هایش مفید و متعهد نباشد ، بر دیگران نمی تواند تاثیر بگذارد.
به علاوه خود این تعارض بین گفتار و رفتار ، بسیار ناپسند است.
در حدیثی حضرت علی (علیه السلام) فرموده اند:
لَعَنَ الله آلامِرینَ بِالمَعروفِ التَارِکینَ لَهُ وَالنَاهِینَ عَنِ المُنکَرِ العَامِلِینَ بِهِ
امام علی (علیه السلام) فرمودند : لعنت خدا بر کسانی که امر به «معروف» می کنند، ولی خودشان آن معروف را انجام نمی دهند و از «منکر» نهی می کنند ولی خودشان آن را انجام می دهند.
آری ... دوصد گفته چون نیم کردار نیست!
داشتن « حسن خلق» و چهره گشاده و بشاش ، عامل جذب دیگران است ، از این رو، برخورداری از ملایمت و برخورد جاذب و نرم و پرهیز از قیافه گرفتن و عبوس و اخمو بودن ، می تواند در موفقیت شخص موثر باشد.
شیوه ملایم و نرم در سخن گفتن و پرهیز از تندی و عصبانیت و پرخاشگری ، صفت شایسته دیگری است.
حتی خداوند ، وقتی موسی و هارون (علیهماالسلام) را برای دعوت فرعون به خدا پرستی می فرستد ، به آن دو توصیه می فرماید که : با فرعون ، با نرمی و گفتار نرم و ملایم سخن بگویید « فقولا له قولا لیناً»
موفقیت در این دعوت ، نیاز به تحمل و حوصله دارد . با کم طاقتی و زود خسته شدن و کم ظرفیتی ، کاری از پیش نمی رود . به تعبیر قرآن، « شرح صدر » و « سعه صدر » لازم است.
از آن جا که امربه معروف و نهی از منکر ، از فروع دین و از عبادات است ، انسان باید به خاطر خدا اقدام به آن کند و توقع پاداش هم از خدا داشته باشد . انجام این وظیفه ، نباید به انگیزه های مادی و منابع آمیخته شود . هدف باید خدا باشد ، نه خودنمایی و کسب وجهه و موقعیت . در این صورت ، انسان از کار هم خسته نمی شود و از کار شکنی ها هم ناامید نمی گردد.
هیچ کار مهمی بی زحمت و مشقت نیست . در راه انجام این وظیفه الهی ، انسان باید بر سختی ها ، ناملایمات ، بی مهری ها، و خصومت ها ، تحمل و استقامت داشته باشد و به خاطر مشکلات کار و راه ، دست از هدف برندارد.
آشنایی با احکام الهی و معارف دین و محتوای قرآن برای آمر و ناهی ، ضروری است.
حضرت امام (ره) در این باره فرموده است:
کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند ، بایدمواظب باشد که:
1. در راه آن مرتکب گناهی مانند دروغ ، توهین وتحقیر نشود.
2. مانند طببیی مهربان و پدری رئوف باشد.
3. از خود خواهی و خودستایی بپرهیزد.
4. قصدش تنها برای رضای خدا باشد.
5. خود را منزه از گناه و برتر از گناهکار نبیند.
چه بسا که گناهکار داری صفات واعمال نیکی بوده و نزد خدا محبوب تر باشد.
چنانچه بداند و یا احتمال دهد که امر به معروف و نهی از منکر با تکرار موثر است تکرار واجب می شود.
هرگز با تحقییر و توهین و اهانت ، نمی توان کسی را به کار نیک جذب کرد یا او را از کار زشت ، باز داشت . شخصیت قائل شدن به طرف و برخورد احترام آمیز بهتر او را جذب می کند.
با هر کسی با زبان خاص خودش باید حرف زد. شناخت زبان و ویژگی های خاص طرف و وارد شدن از همان در ، ضامن توفیق بیشتر است.
با دیگران به گونه ای باید برخورد کرد که اعتماد ایجاد کند و سخنان فرد را باور داشته باشد. نحوه رفتار ما در جلب اعتماد مخاطب او موثر است و صداقت ما ، عامل پیدایش این اعتماد و اطمینان است.
نوع گفتار و رفتار ، باید آمیخته به ادب و متانت و دور از هتاکی و بددهنی و تند خویی باشد.
در بسیاری از مواقع ، برای اصلاح خطاهای کسی ، تذکر خصوصی ، بی آنکه دیگران بفهمند و آبروی او برود ، مفید تر است ، حفظ شخصیت و موفقیت افراد و آبروداری ، به تاثیر بیشتر سخن کمک می کند.
خیلی ها اگر از نظر عقلی و منطقی ، نسبت به خوبی یا بدی یک کار ، قانع شوند، آن را می پذیرند.
بنابراین در امر به معروف و نهی از منکر ، باید با گفتار و بحث قانع کننده پیش رفت ، نه اجبار و تهدید و زورگویی یا تحمیل عقیده.
گاهی خطاها و مفاسد فردی و اجتماعی ، ریشه در امور دیگر دارد.
اگر آن ریشه ها شناخته شود و از بین برود ، موفقیت بیشترخواهد بود. وگرنه ... « تا ریشه به جاست، درد درمان نشود »
آری...
ابتدای آتش فساد ، یک جرقه است
این جرقه ، رفته رفته شعله می شود.
زین سبب... باید از بروز این جرقه بیم داشت...
شیوه ی زیبا در مورد امر به معروف و نهی از منکر
حدیثی از پیامبر نقل شده است که فرموده : مؤمن آئینه مؤمن است.
اگر در این حدیث کوتاه دقت کنیم ، به نکاتی حایز اهمیت درباره شیوه امر به معروف و نهی از منکر دست می یا بیم:
1. آئینه از روی صفا عیب را می¬گوید نه از روی انتقام ، غرض و کینه.
2. آئینه زمانی عیب را نشان می¬دهد که خودش عاری از گرد و غبار باشد.
3. آئینه مراعات مقام و مدال را نمی¬کند.
4. آئینه همراه با نشان دادن عیب ، نقاط قوّت را نیز نشان می دهد.
5. آئینه عیب را بزرگتر از آن چه هست ، نشان نمی¬دهد.
6. آئینه عیب را رو به رو می گوید و نه پشت سر.
7. آئینه عیب را بی سرو صدا می گوید.
8. آئینه عیب را در دل نگه می¬دارد و همین که از کنارش رد شد ، عیب از صفحه او پاک می شود.
9. آئینه را اگر شکستی¬، خرده¬ های آن هم زشت و هم زیبا را نشان می دهد ، مؤمن را اگرشکستی و تحقیر هم کردی ، دست از حرفش بر نمی دارد.
10. اگرآئینه عیب مرا گفت ، باید خودم را اصلاح کنم نه آن که آئینه را بشکنم .
آری! آری اگر مسلمان نهی از منکر کرد ، شما گناه را از خود دور کن و به انتقاد کننده اعتراض منما.
در روایت دیگر، گفتاری است از امام صادق(ع) بدین مضمون: «خدای تبارك و تعالی، شرایع نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام را بر حضرت محمد(ص) فروفرستاد كه عبارت است از: «توحید، اخلاص و نفی شرك» اسلام آئینی است مبتنی بر فطرت، راهی است میانه (حنیف) و سهل و آسان و بدون تكلّف. در این آئین «رهبانیت و سیاحت» نیست: «لا رهبانیة و لا سیاحة» كه ظاهرا مقصود از رهبانیت، اعراض از دنیا و عزلت از زندگی و جامعه گریزی است و منظور از سیاحت، گردشگری بيحاصل و بيهدف است كه برای دین یا دنیای انسان سودی نداشته باشد در برخی روایات آمده كه پیامبر اكرم(ص) فرمود: «سیاحة امتی الجهاد فی سبیل الله» سیر و سیاحت امت من جهاد در راه خدا است.
تا آنجا كه امام صادق(ع) ميفرماید:
«در این شریعت خوردنيهای پاك و پاكیزه حلال شده، پلیديها حرام گشته، و بار گران و تكالیف مشقت بار و غل و زنجیرهایی كه بر مردم نهاده بودند برداشته شده، آنگاه نماز، زكات، روزه، حج، امر به معروف و نهی از منكر و حلال و حرام و احكام ارث و حدود و فرائض و جهاد در راه خدا را بر آنها واجب گردانیده است.»2
بدین ترتیب، هرچند اسلام با شرایع پیشین در اصول و مبادی اختلافی ندارد و از این بابت میان پیام آوران خدا فرقی نیست و آیه كریمه «لانفرّق بین احد من رسله»3 ناظر به آن است یعنی همه انبیاء برانگیخته شده از سوی خداوند، دارای یك پیاماند و آن توحید حق و بندگی خالص و نفی شرك است «ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت»4، ولی بر حسب اختلاف زمان و مقتضیات هر عصر آداب و احكام فرعی شریعت متغیر و رو به كمال بوده تا اینكه در شرع مقدّس اسلام به مرحله نهائی رسیده تا پاسخگوی نیاز هر عصری باشد. از این جهت، كاستی در اسلام وجود ندارد.
از جمله مواردی كه در این شریعت جاودانه قابل ذكر است و بیش از شرایع دیگر جلب نظر ميكند، دو اصل مترقی، حیاتی و سرنوشت ساز «امر به معروف و نهی از منكر» است. نیز «جهاد» در راه اعلای كلمه حق و استخدام سلاح برای ریشهكن ساختن فساد، در راستای امر به معروف و نهی از منكر است، همانگونه كه در روایت ملاحظه نمودیم.
راهبان شب و شیران روز
دشمن، و نفس و شیطان ایستاده و پیكار ميكنند.
«یا علی ! از اخلاق مؤمنان این است كه در نماز حاضر شوند، به زكات شتاب گیرند، بینوایان مستمند را اطعام كنند، دست نوازش بر سر یتیمان كشند، جامههای خود پاك نگهدارند، كمر برای بندگی خدا ببندند، اگر سخنی گویند دروغ نباشد، چون وعده دهند خلف نكنند، و هرگاه امین شمرده شوند خیانت نورزند، سخن راست بگویند، پارسایان و خداترسان در شباند و شیران روز، روز را روزه دارند و شب را شب زندهداری كنند، همسایگان نیازارند، در زمین با تواضع گام بردارند، به خانه زنان بیوه جهت یاری دادن بروند و در تشییع جنازهها شركت كنند.
خدا ما و شما را از پرهیزكاران قرار دهد.»5
از آنچه به نظر خواننده گرامی رسید چنین نتیجهگیری ميشود كه یك مسلمان نباید نسبت به سرنوشت جامعه و وظیفهای كه در قبال انسانها دارد بيتفاوت باشد. «اصل انساندوستی» در اسلام ایجاب ميكند كه مؤمن نسبت به همنوع خود ـ بویژه مسلمانان ـ احساس همبستگی كند و در انجام مسئولیت اجتماعی و انسانی خود مجدّانه بكوشد و حتی رنج تن را برای راحت دیگران به جان خریدار باشد، همانگونه كه گفتهاند:
اصل انسان دوستی اسلام در دو چهره متبلور ميگردد: یكی در مساعدت و همیاری جهت رفع نیازهای مادی و حل مشكلات زندگی مردم و رنج و فقر و بیماری و مانند آن و دیگری، تلاش در جهت نجات انسانها از گمراهی و فساد و انحراف و تغذیه روحی و مشعل داری جهت هدایت بندگان خدا كه در عنوان «محبت و هدایت» خلاصه ميشود. هرچند در تعالیم شرع مقدّس این دو مطلب مورد اهتمام قرار گرفته و راهكارهای مناسب برای دستیابی به مقاصد مادی و معنوی ارائه گردیده است، اما ارزش معنوی هدایت و نجات از گمراهی را با مساعدتهای مادی نتوان قیاس گرفت كه یكی قوّت تن و دیگری توشه جان است. یكی تأمین كننده حیات مادی است و دیگری تأمین كننده حیات معنوی، و به همان نسبت كه معنویت بر مادیت ترجیح و برتری دارد، خدمات معنوی و روحی بر خدمات مادی فضیلت و برتری بیشتری دارد. از این رو خداوند در نعمتهای مادی بر بشر منّت ننهاده چرا كه این نعمتها عام است و مؤمن و كافر را شامل ميگردد، در حالی كه در نعمتهای معنوی كه در شریعت تبلور دارد، منّت نهاده و از رسالت پیامبر اكرم(ص) به عنوان یك نعمت بزرگ یاد كرده است.
خداوند در این خصوص ميفرماید: «لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب والحكمة و ان كانوا من قبل لفی ضلال مبین»6
به تحقیق خداوند بر مؤمنان منت نهاد كه از میان خودشان پیامبری برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان تلاوت كند و نفوسشان را تزكیه كند و به آنان كتاب و حكمت بیاموزد، هرچند از قبل در گمراهی آشكار بودند.
و در آیه دیگر از «امر و نهی» پیامبر اكرم(ص) به عنوان یك وظیفه یاد كرده وميفرماید: «الّذین یتّبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مكتوبا عندهم فی التورات والانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنكر و یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والاغلال التی كانت علیهم...»7 آنانكه پیامبر «امّی» (یعنی برخاسته از ام القری، یا درس نخوانده) را پیروی ميكنند، كه نام مبارك او را در تورات و انجیل مكتوب ميبینند، او آنها را به معروف و نیكی امر ميكند و از منكر و ناشایست برحذر ميدارد و غذاهای پاكیزه را برای آنان حلال مينماید و پلیديها و ناپاكيها را حرام ميكند و بار سنگین از دوش آنها و غل و زنجیرهایی كه بر آنان نهاده شده بود برميدارد.
بدین ترتیب، وظیفه مقدّس هدایت و امر به نیكيها و نهی از بديها، قبل از هر چیز، در شأن رسالتداران خدا و پیامآوران بوده و هر كس در این مسیر گام بردارد قدم جای قدم انبیاء نهاده است و نباید كار خود را كوچك بپندارد و از مشقتهای این راه بهراسد و كاسه صبرش لبریز شود؛ چرا كه پیامبران خدا بیشترین رنج و مصیبت را در طریق دعوت، هدایت و ابلاغ امر و نهی الهی پذیرا شدند و خارهای راه را به جان خریدند و در این راه تا سر حد شهادت و تبعید و شكنجه و تهدید و تحمل تكذیب و تمسخر، به پیش رفتند، و چنین بودند اولیای خدا و ائمه هدی(ع) پس از پیامبر گرامی اسلام، در هر عصری كه تاریخ رسالت و دعوت با شكنجه و رنج و تهدید و تمسخر و قتل و مصیبت همراه بود. قرآنكریم در بیان این سرگذشت، خطاب به بنياسرائیل كه بیشترین طغیان و سركشی را در برابر پیامبران خدا داشتند ميفرماید: «...أفكلّما جائكم رسول بما لاتهوی انفسكم استكبرتم ففریقا كذّبتم و فریقا تقتلون»8 چرا هرگاه پیامبری برای شما آمد و چیزی آورد كه بر خلاف هواهای نفسانی شما بود، استكبار نمودید، گروهی را تكذیب كردید و گروهی را به قتل رساندید؟
و این بود شیوه اسرائیليها كه كشتن پیامبران برایشان امری عادی بود، چنانكه در روایتی از حضرت حسین بن علی(ع) آمده است: «یهودیان گاه ميشد هفتاد پیامبر را ميكشتند و با خاطر آسوده در مغازههایشان مينشستند و به خرید و فروش سرگرم ميشدند»!!
به هر حال، مقصود از نقل آیات و روایات فوق این است كه اولاً: امر به معروف و نهی از منكر، راه و روش پیامبران خدا بوده است. چنانكه امام باقر(ع) در حدیث مفصّلی ميفرماید: «انّ الامر بالمعروف و النهی عن المنكر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء» امر به معروف و نهی از منكر راه و رسم پیامبران و صالحان بوده است.
بنابراین آنان كه در راه این دو وظیفه قدم برميدارند، كاری پیامبرانه ميكنند و باید به ارزش عمل خود ایمان و اطمینان داشته باشند و در آن تساهل و تسامح نكنند كه این شیوه سازشكاران است و آنان در شریعت متعالی اسلام محكوماند و روایات بسیاری در این باره وجود دارد كه در جای خود خواهد آمد.
ثانیا: چراغ داری در طریق هدایت انسانها، سوختن و ساختن دارد و چنین بهایی را داعیان الی الله و آمران به معروف و ناهیان از منكر باید بپردازند؛ چنانكه انبیا و ائمه و اولیای خدا پرداختند. بدون پرداخت چنین بهایی به منزلت طلایه داران توحید نميتوان رسید و این در طبع قضیه امر به معروف و نهی از منكر نهاده شده است! چرا كه مرتكبین معاصی را سخن حق خوشایند نیست و آنجا كه امر و نهی در تضاد با هواهای نفسانی است، آنان را به مخالفت و موضعگیری ميكشاند، چنانكه در آیه 87 از سوره بقره ملاحظه كردیم.
تذكر لساني و ويژگي ها
من عرض می کنم مثلاً الان امریکا ـ از امریکا بالاتر، قدرتمندتر، مستکبرتر، یاغی تر ـ اگر همه مسلمان های عالم تصمیم بگیرند که هر مسلمانی در ماه یک بار به امریکا بگوید : نکن ، امریکا را می شکنند کاری که با بمب اتم نمی شود با این کار می شود ، زبانی ، یدی هم نمی خواهد .
همه مردم مسلمان ، هر کس که مکلف است در تمام دنیای اسلام ، شما حالااین را در گناهان داخل جامعه بیاورید . یک آقایی دارد یک حرکت خلاف انجام می دهد یک کس از پهلویش رد شود و بگوید (عصبانیت و تهدید به عمل هم لازم نیست) آقا این کار شما خلاف است نکنید و رد بشوید . او ممکن است دنبالش کند این در برود. بگوئیم اگر نشد بزن درحالی که این زدن یک کار دیگر است .من این کار دوم را اصلا از تو خواستم من مرحله دوم را که که زبانی است از تو می خواهم .اگر همین کار انجام بگیرد و شما بتوانید به مردم تفهیم کنید که اگر کار خلافی دیدند بگویند (آقا نکن و در بروند) ده نفر بگویند نکن و در بروند اگر کسی طاقت پیدا کرد این خلاف را دوباره انجام دهد . نمی تواند بکند . این همه که می بینید وقتی شما دوباره یا سه بار گفتید « نکن» او عصبانی می شود و می آید یقه شما را می گیرد پیدا است این ضربه شکننده است اگر شکننده نبود عصبانیت نداشت. می گفتی نکن او هم نگاهی می کرد و محل نمی گذاشت . شما می دانید وقتی چند بار تکرار شد نکن ، نکن این دفعه می خواهد منفجر بشود . خدای متعال در زبان این اثر را قرار داده است ، در امر و نهی این اثر را قرار داده است. ما چرا این حکمت الهی را درک نمی کنیم و حاضر نیستیم از این ابزار عظیم الهی استفاده کنیم بکنید تا ببینیم می شود یا نمی شود. خدای متعال آن آیات را خلاف نفرموده است یا همین روایت را که از نهج البلاغه خواندیم. واقعاً اگر چنانچه بکنید تمام قوام عدل و حق در عالم برقرار می شود.
ویژگیهای آمر وناهی (مدیریت برخورد )
به برخی از این صفات که شایسته است در امر به معروف و ناهی از منکر وجود داشته باشد، اشاره می کنیم.
مردم بیش از حرف به عمل انسان امر به معروف و نهی از منکر می کنند می نگرند و از رفتار او بیش از سخنش تاثیر می پذیرند .
از این رو شخص آمر و ناهی باید خودش آراسته به خوبی ها و منزه و وارسته از بدی ها باشد تا تبلیغ و دعوتش موثر باشد . قرآن کریم می فرماید :
« اتامرون الناس بالبرو تنسون انفسکم ؟ »
آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید ولی خودتان را فراموش می کنید؟
دعوت عملی موثرتر از دعوت زبانی است و اگر کسی خودش نسبت به گفته هایش مفید و متعهد نباشد ، بر دیگران نمی تواند تاثیر بگذارد.
به علاوه خود این تعارض بین گفتار و رفتار ، بسیار ناپسند است.
در حدیثی حضرت علی (علیه السلام) فرموده اند:
لَعَنَ الله آلامِرینَ بِالمَعروفِ التَارِکینَ لَهُ وَالنَاهِینَ عَنِ المُنکَرِ العَامِلِینَ بِهِ
امام علی (علیه السلام) فرمودند : لعنت خدا بر کسانی که امر به «معروف» می کنند، ولی خودشان آن معروف را انجام نمی دهند و از «منکر» نهی می کنند ولی خودشان آن را انجام می دهند.
آری ... دوصد گفته چون نیم کردار نیست!
داشتن « حسن خلق» و چهره گشاده و بشاش ، عامل جذب دیگران است ، از این رو، برخورداری از ملایمت و برخورد جاذب و نرم و پرهیز از قیافه گرفتن و عبوس و اخمو بودن ، می تواند در موفقیت شخص موثر باشد.
شیوه ملایم و نرم در سخن گفتن و پرهیز از تندی و عصبانیت و پرخاشگری ، صفت شایسته دیگری است.
حتی خداوند ، وقتی موسی و هارون (علیهماالسلام) را برای دعوت فرعون به خدا پرستی می فرستد ، به آن دو توصیه می فرماید که : با فرعون ، با نرمی و گفتار نرم و ملایم سخن بگویید « فقولا له قولا لیناً»
موفقیت در این دعوت ، نیاز به تحمل و حوصله دارد . با کم طاقتی و زود خسته شدن و کم ظرفیتی ، کاری از پیش نمی رود . به تعبیر قرآن، « شرح صدر » و « سعه صدر » لازم است.
از آن جا که امربه معروف و نهی از منکر ، از فروع دین و از عبادات است ، انسان باید به خاطر خدا اقدام به آن کند و توقع پاداش هم از خدا داشته باشد . انجام این وظیفه ، نباید به انگیزه های مادی و منابع آمیخته شود . هدف باید خدا باشد ، نه خودنمایی و کسب وجهه و موقعیت . در این صورت ، انسان از کار هم خسته نمی شود و از کار شکنی ها هم ناامید نمی گردد.
هیچ کار مهمی بی زحمت و مشقت نیست . در راه انجام این وظیفه الهی ، انسان باید بر سختی ها ، ناملایمات ، بی مهری ها، و خصومت ها ، تحمل و استقامت داشته باشد و به خاطر مشکلات کار و راه ، دست از هدف برندارد.
آشنایی با احکام الهی و معارف دین و محتوای قرآن برای آمر و ناهی ، ضروری است.
حضرت امام (ره) در این باره فرموده است:
کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند ، بایدمواظب باشد که:
1. در راه آن مرتکب گناهی مانند دروغ ، توهین وتحقیر نشود.
2. مانند طببیی مهربان و پدری رئوف باشد.
3. از خود خواهی و خودستایی بپرهیزد.
4. قصدش تنها برای رضای خدا باشد.
5. خود را منزه از گناه و برتر از گناهکار نبیند.
چه بسا که گناهکار داری صفات واعمال نیکی بوده و نزد خدا محبوب تر باشد.
چنانچه بداند و یا احتمال دهد که امر به معروف و نهی از منکر با تکرار موثر است تکرار واجب می شود.
هرگز با تحقییر و توهین و اهانت ، نمی توان کسی را به کار نیک جذب کرد یا او را از کار زشت ، باز داشت . شخصیت قائل شدن به طرف و برخورد احترام آمیز بهتر او را جذب می کند.
با هر کسی با زبان خاص خودش باید حرف زد. شناخت زبان و ویژگی های خاص طرف و وارد شدن از همان در ، ضامن توفیق بیشتر است.
با دیگران به گونه ای باید برخورد کرد که اعتماد ایجاد کند و سخنان فرد را باور داشته باشد. نحوه رفتار ما در جلب اعتماد مخاطب او موثر است و صداقت ما ، عامل پیدایش این اعتماد و اطمینان است.
نوع گفتار و رفتار ، باید آمیخته به ادب و متانت و دور از هتاکی و بددهنی و تند خویی باشد.
در بسیاری از مواقع ، برای اصلاح خطاهای کسی ، تذکر خصوصی ، بی آنکه دیگران بفهمند و آبروی او برود ، مفید تر است ، حفظ شخصیت و موفقیت افراد و آبروداری ، به تاثیر بیشتر سخن کمک می کند.
خیلی ها اگر از نظر عقلی و منطقی ، نسبت به خوبی یا بدی یک کار ، قانع شوند، آن را می پذیرند.
بنابراین در امر به معروف و نهی از منکر ، باید با گفتار و بحث قانع کننده پیش رفت ، نه اجبار و تهدید و زورگویی یا تحمیل عقیده.
گاهی خطاها و مفاسد فردی و اجتماعی ، ریشه در امور دیگر دارد.
اگر آن ریشه ها شناخته شود و از بین برود ، موفقیت بیشترخواهد بود. وگرنه ... « تا ریشه به جاست، درد درمان نشود »
آری...
ابتدای آتش فساد ، یک جرقه است
این جرقه ، رفته رفته شعله می شود.
زین سبب... باید از بروز این جرقه بیم داشت...
شیوه ی زیبا در مورد امر به معروف و نهی از منکر
حدیثی از پیامبر نقل شده است که فرموده : مؤمن آئینه مؤمن است.
اگر در این حدیث کوتاه دقت کنیم ، به نکاتی حایز اهمیت درباره شیوه امر به معروف و نهی از منکر دست می یا بیم:
1. آئینه از روی صفا عیب را می¬گوید نه از روی انتقام ، غرض و کینه.
2. آئینه زمانی عیب را نشان می¬دهد که خودش عاری از گرد و غبار باشد.
3. آئینه مراعات مقام و مدال را نمی¬کند.
4. آئینه همراه با نشان دادن عیب ، نقاط قوّت را نیز نشان می دهد.
5. آئینه عیب را بزرگتر از آن چه هست ، نشان نمی¬دهد.
6. آئینه عیب را رو به رو می گوید و نه پشت سر.
7. آئینه عیب را بی سرو صدا می گوید.
8. آئینه عیب را در دل نگه می¬دارد و همین که از کنارش رد شد ، عیب از صفحه او پاک می شود.
9. آئینه را اگر شکستی¬، خرده¬ های آن هم زشت و هم زیبا را نشان می دهد ، مؤمن را اگرشکستی و تحقیر هم کردی ، دست از حرفش بر نمی دارد.
10. اگرآئینه عیب مرا گفت ، باید خودم را اصلاح کنم نه آن که آئینه را بشکنم .
آری! آری اگر مسلمان نهی از منکر کرد ، شما گناه را از خود دور کن و به انتقاد کننده اعتراض منما.
پي نوشت :
1 . مجمع البحرين، ماده رهب .
2 . اصول كافى، ج2، ص17 .
3 . سوره بقره، آيه285 .
4 . سوره نحل، آيه36 .
5 . اصول كافى، ج2، ص232 .
6 . آل عمران، آيه164 .
7 . اعراف، آيه157 .
8 . سوره بقره، آيه87 .
منابع :
www.nemademehr.com
ماهنامه پاسدار اسلام
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}