امام خمینى و نظم عادلانه جهانى
امام خمینى و نظم عادلانه جهانى
نویسنده: دکتر توفیق عبد العزیز
مترجم: فاطمه جعفرى
مترجم: فاطمه جعفرى
مقدمه
صحبت درباره ضرورت وجود نظم نوین جهانى همچنان به عنوان یکى از بحث برانگیزترین مسائل جهان است. طى دو هفته گذشته تفکر جدیدى در مورد ضرورت فورى وجود تغییرات، الگوهاى جدید همکارى و مشارکت و وابستگى متقابل و همزیستى، به عنوان نوش دارویى جهت مقابله با تهدیدهاى مختلف متوجه بقاى بشر، ارائه شده است. این تفکر جدید ناشى از تغییر شکل تصادفى و پیش بینى نشده جهان و تحمیل ارزشهاى عجیب به مردم جهانى است که همه جاى این جهان را تسخیر کردهاند. تهدید اصلى متوجه بقاى بشر، جهان دو قطبى کمونیسم و کاپیتالیسم به همراه جنگ سرد، جنگ ستارگان، بحرانهاى انرژى، بحرانهاى اخلاقى و نابودى بشر بود. جهان اسلام به نحو اسف انگیزى در دام افتاد و مخصوصا در این بحرانها مورد هدف قرار گرفت. یکى از این مفاهیم بازگشت اعتماد بنفس و امید در افکار مسلمانان سراسر جهان است و اینکه هنوز نیز اسلام در تمامى زمانها مطرح، عملى و حقیقى است. مورد دیگر شوک وارده بر کل جهان است که در نتیجه تحقق کشورى اسلامى در اواخر قرن بیستم در ایران بوقوع پیوست. به دنبال آن، تکرار صداى ناقوس مرگ آشفتگى مسلمانان که در سرزمینهاى اسلامى و جهان اسلام به گوش مىرسید بسیار غمانگیز بود. در اوج این سردرگمى موهن و عکس العمل سازمان نیافته مسلمانان سراسر جهان، خداوند متفکرى سرنوشتساز، انسانى با انگیزه و الهام بخش و فردى فعال که دگرگون کننده موقعیت آن زمان بود بهنام آیتالله خمینى را از ایران برانگیخت. فردى که کار و زندگیش نه تنها اعتماد به نفس مسلمانان را به آنان بازگرداند بلکه بعد جدیدى را جهت تفکر معرفى کرد و حداقل قطب سوم یعنى اسلام را جز موارد مورد بحث جهان قرار داد. خلاصه مطلب آنکه، امام خمینى براى تغییر نظام سیاسى جهان کار و زندگى کردند و در ظرف دو دهه، فعالیتخود را با ایجاد انقلاب اسلامى کامل کرده و درزمانى که مسلمانان امید خود را جهت مشاهده مجدد اسلام از دست داده بودند، کشورى اسلامى را بنیان نهادند. بنابراین امام خمینى اساس اعتماد به نفس مجدد در مسلمانان ، امید تازه براى بقاى اسلام و مسلمانان، روش جدید مقابله مسلمانان با دشمنان و نیاز ضرورى تفکر جدید مسلمانان با توجه به حمله اگاهانه و جهانى دشمن علیه ما را بنیان نهادند.این مقاله مسائل مربوط به زندگى و فعالیتهاى امام خمینى در مورد جنبش احیاگرى اسلامى و سرنوشت و مسئولیتهاى مسلمانان را - با توجه به رکود فکرى ما، در مواجه با جنگهاى پیشرفته، چند جانبه و خستگى ناپذیر بررسى مىکند. این مقاله به پنجبخش تقسیم مىشود که در هیچ یک از این بخشها درباره امام خمینى مستقیما مطلبى عنوان نشده چرا که جهان هم اکنون ایشان و جمهورى اسلامى ایران را مىشناسد. و بیدارى جدید میان مسلمانان از سال 1979 تاکنون و تلاش تازه کفار جهت ریشه کردن اسلام نابود نشدنى، شواهدى از شخصیت پیچیده و پویاى امام خمینى است. بخش اول اسلام قبل از ظهور امام خمینى را با تاکید بر موقعیت مسلمانان در آن زمان مورد بحث قرار مىدهد. گستاخى کفر و کفار جهت تاسیس مجدد جهان کفر پس از آنکه ایشان به طور موفقیت آمیزى به مخالفتبا آنان پرداخته و در صدد جایگزینى آن با جهانى بهتر براساس دستورات خداوندى یعنى اسلام برآمدند و نیز انحطاط اسلام مورد توجه قرار گرفته آنچنانکه این سقوط به کفار دل و جرات بخشید اما شجاعت امام خمینى و بیش از آن دستورات اسلامى قاطع موجب حیرت آنان شد.
بخش دوم واکنش مسلمانان و جهان را نسبتبه موقعیت اسلام جدید امام خمینى و نیز تعریف جدید جهان را بررسى مىکند.
بخش سوم تاثیرات نظم نوین جهانى را با توجه به حمله بىامان جدید به اسلام و مسلمانان - شامل بحرانهاى خلیج فارس و خاورمیانه و تبلیغ تروریسم، تحجر افراطگرایى و فرقهگرایى میان مسلمانان - را که منجر به ضعف، تفرقه، انحطاط و بىارتباطى بیشتر مىشود مورد بحث قرار مىدهد.
بخش چهارم با توجه به مسائل امروز خواستار تامل جدى رهبران و اندیشمندان مسلمان در قبال این مسائل مىشود.
بخش پنجم با فرا خواندن جهتبرقرارى وحدت اسلامى جهانى، غیر قوم گرا، غیر نژاد پرست و نیز جهانى شدن مسلمانان از طریق گفتگوهاى مداوم و ارائه نوع دیگرى از جهان، نتیجه مىگیرد که امام خمینى به هیچ منطقه جغرافیایى و یا اصل و نسبهاى مادى تعلق نداشتند، بنابراین ایشان هرگز نمىمیرند.
1 - 1 - حکم خداوند براى مسلمانان و اسلام
هنگامیکه خداوند مىخواست آدم را خلق کند به فرشتگانش فرمود: "من در زمین خلیفهاى خواهم گماشت. (سوره دوم قرآن آیه 30) . " در این جمله مسائل مهمى، سرنوشت و وظایف بشر را تحت تاثیر قرار مىدهد. خداوند نفرموده است که "خلق مىکند" بلکه فرموده است "مىگمارد". این به این معنى است که هرگونه تسهیلاتى جهتبقا و موفقیتبشر براى وى مهیا شده است. خداوند همچنین این موضوع را در آیه 70 از سوره 17 از قرآن تایید نموده و بر استلزامات معنوى اختلافات در نعمات الهى تاکید مىکند این در حالى است که مسئله خلافت را نیز (آیه 165 سوره 6) مورد تاکید قرار مىدهد. سپس خداوند وعده وراثت قدرت را مىدهد به شرط آنکه بشر بدرستى ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد. (قرآن ، سوره 24 آیه 55) . گرچه در همین آیه خداوند وعده زوال کسانى را مىدهد که به سوى کفر گرویدهاند.بنابراین خلاصه حکم خداوندى براى مسلمانان این است که ما به عنوان جانشینان وى بر روى زمین هستیم. این مسئله به این مطلب اشاره دارد که ما باید مسئولیت ایجاد بهشتبر روى زمین را به عنوان گواهان مردم بر عهده بگیریم. (سوره 2 آیه 143 و سوره 22 آیه 78 از قرآن) . بنابراین توجه ما، در زندگى باید بر روى فعالیتهاى دائمى و پیوسته جهت انجام اقدامات پیشرونده متمرکز باشد، اقداماتى که جنگل جهانمان را تغییر داده و مبدل به بهشتى خواهد کرد که توسط خداوند توصیف و توسط آدم تجربه شده است. خلاصه آنکه ما اربابان جهان مادى هستیم که به منظور ساختن آن مطابق با خواسته خالق، با سعى و تلاشمان باید بر آن چیره شویم که این تاثیر جدى و عمده عبادت و جهاد است.
مسلمانان اولیه، با توجه به رهبرى کامل و بهرهمندى از روشى مطمئن جهت کسب موفقیت در اجراى تعهدات خلافت، شهادت و بندگى خداوند مهربان، اسلام را کاملا درک کرده بودند.
آنان مىدانستند که تنها با انجام چنین مسئولیتهایى است که خداوند را، به حقیقىترین شکل عبادت کردهاند و از لحاظ مادى نیز در این دنیا موفق شده و در جهان آخرت نیز در کسب سعادت ابدى موفق خواهند شد.
مسلمانان اولیه علیه تمامى مشکلات مبارزه کرده و اربابان بزرگ جهان، معلمان بشریت و حاملان قانونى تمدن حقیقى شدند، آنان جهان خود را مبدل به بهشت کردند. از جهان خود لذت بردند و لذت مزبور را به جهانهاى دیگر نیز ارائه دادند. بر بیشتر قسمتهاى جهان مسلط شده و موجب بهرهمندى و لذت بردن بشر از نعمت عبادت واقعى در اسلام شدند.
2 - 1 - نسل آینده
کسانى که به دنبال نسل اولیه آمدند به لذت بردن از فواید مادى ثمره تلاش و مبارزه نسلهاى اولیه پرداخته و در نظام سیاسى، اجتماعى و اقتصادى که حاصل خون و عرق نسل اولیه بود در رفاه زندگى مىکردند. آنان جهتبرقرارى این نظام هیجگونه کمک و مشارکتى نداشتند. زمانى که فقط به مسائل عبادى و عرفانى و برخى موارد به مسائل فرهنگى و هنرى تاکید مىکردند در واقع آغاز انحطاط و تباهیشان بود.3 - 1 - سلطه غرب
زمانى که مسلمانان درباره پاکى خون پشه بحث مىکردند، جهان غرب بهترین هنر اسلام که توسط اکثریت مسلمانان رها شده بود را فراگرفته بود. سلطه غرب که با جنگهاى صلیبى آغاز شده بود با امپریالیسم، استعمارگرى و اسارت کامل زمینها، مغز، اندیشه و همه چیز مسلمانان به اوج خود رسید.در اوج سقوط مسلمانان، آنان از خواب بیدار شده، با اشغال و اسارت دموکراسى، حکومت پارلمانى، کاپیتالیسم، سوسیالیسم، رفاهطلبى و دیگر "ایسم"هاى مربوطه، متوجه واقعیتهاى پیشرفته کفر شدند جهان اسلام شکستخورد و تا سال 1925تمامى ارزشهایمان از دست رفته بود.
4 - 1 - واکنش مسلمانان
تعداد معدودى از مسلمانان آگاه که نسبتبه این وضع اسف بار واکنش نشان دادند اکثرا آشفته، نابسامان و ناتوان بودند. در برخى موارد فرصت طلبان جهتشکست هرچه بیشتر مسلمانان و پیچیدهتر کردن مشکلات از وضعیت عادى سؤاستفاده مىکردند. شاید بتوان از طریق سخنان ضیاءالدین صدار تصویر تقریبا کاملترى از شرایط مزبور را درک کرد:"نظم اجتماعى که اکثر اوقات در کشورهاى اسلامى اجرا مىشود بطور پیوسته تنش زا، اغلب نابسامان و خشن و گاهى اوقات بىاعتبار است. همواره تعداد افراد معدودى هستند که علیه سلطه تحمیلى ایسمهاى گوناگون و براى آنچه که به نظر آنان ارزشها و معیارهاى اسلامى است، مبارزه مىکنند. اما اکثریت در اقیانوس تغییرات اجتماعى و استبداد تکنولوژیکى ازریشه درآمده و سرگردانند و با معیارهاى اخلاقى غرب درگیر شده دیدگاهها و عادات اجتماعى کاملا بیگانه را پذیرفته و اغلب در جرم و فساد و خشونت و شرارت در حال غرق شدن هستند.
سیاستبراى تودههاى مسلمان مبدل به بازى حاصل جمع صفر شده است. بازیى که در آن، آنان براى از دست دادن هرآنچه که دارند و بدست آوردن هیچ چیز به پا مىخیزند. نظام هرچه که باشد، رهبرى، ایدئولوژى انقلابى را به منظور اهداف پوزش خواهانه بکار مىبرد. این امر به عنوان توجیه کاربرد آنان از قدرتشان و نیز به عنوان وسیلهاى جهت تثبیت این قدرت یا بطور خلاصه به عنوان "افیون" جدید مردم عمل مىکند، بنابراین مسلمانان از روز استقلالشان تاکنون تحتحکومت اقلیت نخبگان بودند. نخبگان مسلما احساس خودستایى و دارا بودن قدرت مطلق مىکردند. آنان اهداف محدود و زودگذر را به دستورات جهانى تبدیل کرده بودند. سنتگرایان، نوگرایان، پیشرفت و توسعه تکنولوژیکى، ناسیونالیسم، دموکراسى همه و همه سهم مهمى را در استیلاى اکثریت مسلمانان توسط اقلیت نخبگان داشت.
متاسفانه ، مسلمانان با رضایت غیر قابل باورى نادانى خود را مىپذیرند و تا حدودى هم به آن افتخار مىکنند. آنان در بحران حاد اجتماعى، اقتصادى و سیاسى بسر مىبرند. با این وجود به گونهاى شگفت انگیز احساس کاذبى از امنیت را در خود بوجود آورده و گسترش دادهاند. خواندن قرآن حتى اگر معنى آن را هم نفهمند برایشان رحمت و برکتبه همراه مىآورد. این کاخهایى که بر روى شنهاى ناپایدار قرار دارند بر درک کوتهبینانه و خارج از مبحث اسلام بنا نهاده مىشود. " (ضیاءالدین صدار: آینده تمدن مسلمانان صفحات 71 - 69) "
نتیجه چنین وضعیت تاسف بارى، سرگردانى و یاس و دلسردى در میان جوانان بود که منجر به نا امیدى آنان در مورد احتمال مشاهده مجدد اسلام مىشد.
5 - 1 - ظهور امام خمینى
در اوج این نا امیدى بود که امام خمینى ظهور کردند. ایشان در بازگرداندن مفاهیم جدید اسلام مبارزه کردند، رنج کشیدند و نهایتا موفق شدند. موفقیت ایشان در ایران که با سقوط نهایى شاه و بنیانگذارى جمهورى اسلامى ایران به اوج خود رسید براى مسلمانان و بطور کلى براى جهان داراى مفاهیمى بود و هنوز نیز هست. یکى از این مفاهیم بازگشت اعتماد بنفس و امید در افکار مسلمانان سراسر جهان است و اینکه هنوز نیز اسلام در تمامى زمانها مطرح، عملى و حقیقى است. مورد دیگر شوک وارده بر کل جهان است که در نتیجه تحقق کشورى اسلامى در اواخر قرن بیستم در ایران بوقوع پیوست. دنیا مجبور بود ضرورت وجود اسلام و نظم نوین جهانى را در دستور برنامه جهان بفهمد و درک کند. بنابراین امام خمینى (ره) با پیروزى انقلابى اسلامى، نظم نوین جهانى را بنیان نهادند و در نتیجه یک جهان سه قطبى با شالودهاى جهتبرقرارى جهان واقعى دو قطبى اسلام و کفر ظاهر شد. موفقیت امام خمینى صرفا در بنیانگذارى و ارائه کشورى اسلامى به ایرانیان نبود بلکه به مسلمانان جهان نیز نوید برقرارى جهان عادلانه را مىدادند. جهان عادلانهاى که در پى پیروزى کشورى اسلامى در مقابل و علیرغم تسلط عمیق و فراگیر غرب و نیز تحت الشعاع قرار دادن کلى مسلمانان جهان در آن زمان حاصل مىشد. این اقدام حتما مورد مخالفت قرار مىگرفت. این مخالفت نهایتا با در نظر گرفتن انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى، به شکل تحریک جهان بویژه تحریک مسلمانان علیه ایران و نیز ایجاد مخالفت و تفرقه میان مسلمانان ظاهر شد. جنگ عراق علیه ایران نمونه کوچک اقدام جهان کفر علیه اسلام است; و نیز نمونه تلاشهاى مذبوحانه کفار جهت جلوگیرى از برقرارى نظم عادلانه جهانى، نظمى که مورد درخواست انقلاب اسلامى بوده و امام خمینى نیز آن را عنوان نمود و آشکارا جهتبرقرارى آن به مبارزه پرداخت. از آنجایى که مسلمانان جهان بویژه جوانان با آغوشى گرم و هیجانى وصف ناپذیر از انقلاب استقبال مىکردند، ضرورت متوقف کردن چنین تحرکى که توسط جهان اسلام علیه جهان کفر مطرح شده بود ضرورىتر مىنمود.هنگامى که تبلیغات ضد خمینى گرایانه به موجى از تبلیغات خمینى گرایانه در ایالات متحده امریکا مبدل شد، جهان کفر قادر نبود که تحت تاثیر قرارگرفتن اسرار آمیز کل جهان را با "درد خمینى" تحمل کند. ضرورت و عشق به اسلام و امام خمینى جنبه هیجان انگیزى را شامل مىشد. جهانیان از درک این مطلب که مردى که آنان فکر مىکردند هنوز در گذشته زندگى مىکند در حقیقت در تفکر از آنان پیشى گرفته و گوى سبقت را در امید دادن، براى برقرارى عدالت، آزادى و صلح از آنان ربوده است، متعجب و حیران شدند. جهان کفر دست از فعالیتخود برنداشتبلکه با حمله به امام خمینى و احیاء اسلامى که ایشان مجددا آن را ارائه کرده بودند، حمله چند جانبهاى را علیه اسلام آغاز نمود. این حمله بىامان، واکنش مخرب جهان اسلام نسبتبه انقلاب، امام و مردم ایران را به همراه آورد و عواقب ناشى از آن نیز بر روحیه مسلمانان و آینده تمدن اسلامى تاثیر سؤ داشت. کمک مسلمانان به کفار آنان را در از بین بردن هرچه بیشتر امید مسلمین جهتبقاى اسلام یارى مىرساند.
1 - 2 - مسلمانان و بازتاب جهان
آنچنانکه در بخش قبلى ذکر شد در ابتدا جهان اسلام جهت ضرورت برقرارى نظم عادلانه جهانى که مورد درخواست اسلام بود و به طور موفقیت آمیزى توسط انقلاب اسلامى در ایران با صراحت عنوان و پایهریزى شده بود، با احساساتى سازنده و ندایى لرزاننده نسبتبه انقلاب واکنش نشان دادند. اما با وجود نگرش جمعى منفى مسلمانان که زاده فعالیتهاى فرقهگرایى و نیز تبلیغات علیه ایران، امام و بطور کلى اسلام بود، این احساسات و علایق بزودى ناپدید شدند.بعضى از مسلمانان، افکار منفى خود را از طریق تبلیغات مفاهیم فرقهگرایى شیعه گرى آغاز کردند که تا حدودى نیز به امام خمینى نسبت داده مىشد به نظر چنین گروههاى مسلمانى، امام پیروز شدند چراکه ایشان اسلام را تبلیغ نمىکردند بلکه شیعه گرایى را تبلیغ مىنمودند. مفهوم آنان از شیعهگرایى "کفر" است و امام و تمامى حامیان ایشان نیز کافر تبلیغ مىشدند. این واکنش خطرناک عمدتا کاهش احساسات و دلسردى نهایى مسلمانان از انقلاب را فراهم کرده بود. نوشتههایى نیز در توضیح و تشریح و مبارزه علیه ایران و گرایشات فرقه شیعه آن نوشته شد: به نظر من اهمیت استنباط چنین موقعیتى به اندازه اهمیت درک علت و هدف اقدام مزبور نیست. اگرچه مسلمانان بیشتر متفرق شده و وفادارى به اسلام خدشه دار شد، اگرچه شور انقلاب در برخى از جوانان مسلمان به سردى گرایید و برخى نیزنهایتا به وضع بد گذشته برگشتند لکن غمانگیزترین جنبه تبلیغات، عدم درک علت و هدف چنان سؤ تفاهمى بود. جهان کفر، رهبران قدیمى مسلمان را جهت معقول جلوه دادن شیعهگرایى به عنوان کفر فریب دادند و همزمان در مجبور ساختن بعضى از ایرانیان جهت اشاعه گرایشات نفاق افکنانه موفق شدند. بنابراین با استفاده دشمنان از تمامى مفرهاى معمول جهت ایجاد ترس و نفرت و فرار از اسلام یا فرار از کفرى که ایرانیان بدان متهم مىشدند میان مسلمانان، احساسات و نظرات وحدتگرا نابود مىشد.
این واکنش و عواقب آن با توجه به رکود فکرى مسلمانان و اشتباه نابسامان سیاسى که دشمنان را در نفوذ میان ما و تقریبا نیل به اهدافشان کمک مىکرد، باید تفهیم شود. واکنش مسلمانان مظهر واکنش جهان کفر شده است این واکنش تبلیغات رنگارنگى بود با رنگهاى اصلى و پر قدرت سیاه، خاکسترى و سفید. چنین وضعیتى با تبلیغات خارجى و فعالیت گسترده رسانههاى گروهى علیه اسلام و بیدارى اسلامى که مظهر آن ایران بود، حمایت مىشد. سعى مىشد تا نور خداوندى تحت عنوان نظم عادلانه جهانى که امام خمینى در زندگى و فعالیتهایشان بر برقرارى آن اصرار مىورزیدند، خاموش شود، اما با این کوشش با شکست مواجه شد. بجاى آن اسلام پیروز، قطب اصلى شد که به مبارزه با قطب کاپیتالیسم پرداخت و جهان حقیقتا دو قطبى شد.
1 - 3 - تاثیرات نظم نوین جهانى
امام خمینى با برقرارى انقلاب اسلامى مفهوم تازهاى به اسلام بخشیدند. دیگر جهان، اسلام را به عنوان دینى که مربوط به قرن هفتم باشد نمىدید. اسلام به عنوان نیرویى فعال، نظامى سیاسى، نظمى جهانى، نظمى عرفانى، طریقى باطنى، نظامى عادلانه و حقیقتا روشى کامل و یکه تاز جهت رسیدن به زندگى ثمر بخش و فعال شناخته شد. این مفاهیم جدید اسلام در عین حال مفاهیم جدیدى براى جهان نیز محسوب مىشد. این امر جهاد غیر قابل تصورى بود. دو ابزار اصلى که امام خمینى در کسب موفقیت چشمگیرشان در بسیج جمعى میان دیگران بکار مىبردند کنترل ماهرانه مراسم جماعت و دیگر عبادات جمعى اسلام و ارائه مفهوم دگرگونى و تبدیل براساس مفهوم ارائه شده توسط قرآن بود، آنجا که در آیه 11 از سوره13 قرآن مىفرماید: "خداوند حال هیچ قومى را دگرگون نخواهد کرد تا زمانى که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند. " سیره و روشهاى امام خمینى (س) و استعدادهاى درخشان ایشان به خاطر کج فهمىهاى بعضى از افراد، بسیار خطرناک جلوهگر شده بود. تاثیر این کج فهمى و بىتوجهى نابجا در مورد رازى بنام "خمینى" حقیقتا براى جهان مستاصل کفر در مبارزه تلخ بقاگران تمام مىشد.بنابراین جهان به دو طریق واکنش نشان داد: حق السکوت و براه اندازى جنگ. موفقیتهاى اقدامات امام خمینى روش و استراتژى جدیدى را جهت مقابله با خطر تهدید مسلمانان بوجود آورد. یک راه تبلیغات رسانههاى ارتباط جمعى جهت مایوس کردن مسلمانان از عشق ورزیدن به اسلام بود و دیگرى جنگها و بحرانهاى گوناگونى بود که توسط جهان کفر و به منظور تضعیف منافع مسلمانان هوشمند اسلام براه انداخته و حمایت مالى مىشد. بنابراین نامهاى دیگرى که عموما به اسلام و مسلمانان نسبت داده مىشود بعد باجگیرى جنگهاى روانى است. یک مسلمان فعال یا متحجر استیا افراطى و یا تروریست. و این یا جنگى در خلیج فارس استیا نیرویى در فلسطین، لبنان و یا "حمله تروریستى" در امریکا. همه اینها به عنوان پیام اصلى و مرکز توجه انقلاب باید به نحوى با ایران در ارتباط باشد.
جنبه غم انگیز این تاثیر، ایجاد اسلام بشدت نژادپرست است اگر ایرانیان عرب بودند شاید دشمنان تا این حد موفق نمىشدند. شاید اگر هرگز شیعهگرایى وجود نداشت جهان اسلام علیه ایران و امام این طور موفقیتآمیز به فریبکارى نپرداخته و بسیج نمىشدند.
مهمترین تاثیرات چنین فرقهگرایى و نژادپرستى اسلام توسط مسلمانان، موجب ضعف، تفرقه، زوال و بیهودگى ما شده و منجر به نابودى واقعى خودمان خواهد شد. اما بهترین اثر آن بویژه پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروى، ایجاد جهان حقیقتا دو قطبى اسلام و کفر است. بنابراین بنیان نظم عادلانه جهانى به طور موفقیت آمیزى بنا نهاده شده بود.
4 - مسائل مربوط به انحطاط مسلمانان و درخواست تامل جدى
امام خمینى زندگى کرده و رحلت نموده است. فقط آثار ایشان جهت درک بیشتر و پیشرفت در این زمینهها براى ما باقى مانده است. اینکه یک جا جمع شویم و در مدح و ستایش فردى موفق سخنانى بگوئیم و سپس محل مزبور را ترک کنیم ارزش ندارد. بلکه اگر بتوانیم این موفقیتها را گسترش داده و مرزهاى موفقیت را درهم نوردیم کار با ارزشى انجام دادهایم. در راستاى همین حقیقت است که من موارد زیر را جهت تامل جدى اندیشهمندان مسلمان سراسر جهان به عنوان گامى جهت جاودانه ساختن آثار سودمند امام ارائه مىدهم.1-4- گرایشهاى مسلط و الگوهاى با نفوذ
منظورم از این عنوان این است که مسلمانان باید میان جهان پویا و همواره در حال تغییر واقعیتهاى تعادلى را بیابند. جهانى که چارچوب منبع مطلق و غیر قابل تغییر اسلام یعنى قرآن و سنت را در آن عملى سازیم. سوالى که بر سر راه دیگر مسائل مربوط وجود دارد این است که آیا مسلمانان مىتوانند اجازه دهند که همچنان مسائل نژادى، فرقهگرایى و متعصبانه به طور مداوم و پیوسته ما را از هم جداسازد در حالى که جهان کفر هر روز علیه ما متحد شده و هماهنگ مىشوند؟ بخاطر داشته باشید که حضور اتحادیه اروپا و دیگر حرکتهاى جهانشمول بىدلیل نبوده بلکه علیه اسلام هستند.2 - 4 - تقلید در مقابل اجتهاد
آیا مسلمانان مىتوانند بسته بودن مداوم درهاى اجتهاد را تحمل کرده و اجازه دهند که پیروى بردهوار و غیر مترقى تقلید، ما را در این دنیاى در حال تغییر نابود کند؟ آیا ما مىتوانیم شرایط توانفرسا و غیر ممکن ممانعت از اجتهاد پویا و مترقى در جهان همواره در حال تغییر و محتاجمان را تحمل کنیم؟3 - 4 - تکنولوژى اطلاعاتى و جهانى شدن کفر در مقابل قومگرایى اسلام
در دست گرفتن قدرت و کنترل اسلام و مسلمانان توسط یک گروه نژادى به دو گرایش خطرناک منجر شده است: نظام فئودالى متفکرانه مسلمانان توسط اعراب و دلسردى اندیشهمندان مسلمان درباره امکان سربلندى و شرکت ثمربخش مسلمانان در جهان. بنابراین نظم عادلانهاى که توسط امام خمینى پیش بینى شده بود، در میان مسلمانان با این گرایشهاى زبانى، نژادى و تفرقهانگیز مبدل به موضوعى ناممکن شد. آیا ما مىتوانیم در دهکده جهانى زندگى کنیم و تعمدا (از روى آگاهى) خود را از ارتباط با دیگران محروم کنیم؟4 - 4 - مادى کردن معنویات و معنوى کردن مادیات
مسلمانان به طور شگفت آورى دنیایشان را به دو بخش مادى و معنوى تقسیم کردهاند. اگر بخواهید سهمى در پیشرفت اسلام داشته باشید دنیوى هستید و یا اگر بىاراده و بىارتباط با دیگران باشید معنوى هستید. فرضیات اشتباه درباره معنویت و رشد معنوى به این فرضیه گمراه کننده منجر شده است که "آنچه که دنیوى و مادى است نمىتواند الهى باشد و بالعکس" این که اسلام در صدد اصلاح شدن است اما امروزه بگونهاى عجیب به دلیل تهدید جهان کفر و نیز موفقیتهاى مادى آنان این امر بر مسلمانان تحمیل مىشود یک توطئه است.آیا ما مىتوانیم اجازه دهیم که چنین سرطانى رشد کند؟
5 - 4 - کوچک شمردن تقدیر
مسلمانان بقدرى تقدیر را پر اهمیت جلوه دادهاند که ما مطیع شده و هر آنچه را به عنوان حکم خداوند یا پیامبرمان عنوان مىشود مىپذیریم. عواقب چنین اعتقادى را با توجه به ارتباط مسلمانان در جهانى رقابت طلب بهتر مىتوان دریافت.نتیجه تمامى این بیماریها در میانمان از این قرار است: کنارهگیرى متفکران و اعضاى فعال مسلمان از شرکت فعال و ترقىخواهانه، ترس از مارک دار شدن به عنوان دشمن منافع گروهها یا قطبهاى ویژهاى از مسلمانان که منجر به عقب نشینى و زوال فکرى مىشود که این امر نیز خود باعث اطاعت محض مسلمانان در مقابل تحقیر و ستمى خواهد شد که از طریق اعتقاد به تقدیر و پیشگوئیهاى زمان دچار آن شدند. تمامى این موارد بر گریز اجتماعى و ستایش واقعى کفر و مفاهیم و سازمانهاى اروپایى امریکایى دلالت دارد. سازمان ملل متحد و نمایندگان این سازمان، صندوق بینالمللى پول و اعضاى وابسته به آن و ملازمان مستقیم آنان از بحث در مورد ایمان و سرنوشت هراسناکند، . ما در چنین شرایطى قرار داریم. زیرا عرفان را به غلط در نقطه مقابل دنیا و فردگرایى قرار دادهایم. مدتهاى مدیدى است که ما عاطل و باطل ماندهایم و به کاهلى فکرى عادت کردهایم و در نتیجه همچنان به عدم ارتباط با دیگران ادامه داده و همچنان به فرار از نظم عادلانهاى که امام خمینى مطرح کردند ادامه مىدهیم.
نتیجه
این مقاله دلیل سقوط مسلمانان، فساد و بیچارگى آنان را تحت عنوان رکود فکرى و کاهلى مورد تاکید قرار داده است. این مقاله با استفاده و با توجه به شخصیت، زندگى و اقدامات امام خمینى - به عنوان مظهر ازخودگذشتى، معرفت، عمل و استقامت - راه حل را توضیح مىدهد. ایشان تلفیقى از یک سرباز و فردى روحانى بودند. ایشان زمانى ظهور کردند که جهان اسلام همه امیدش را براى بقا و احیاء مجدد از دست داده بود. ا یشان با اخراج حیرت انگیز شاه از ایران و تکمیل انقلابى که در جمهورى اسلامى ایران بوجود آمد دستور برنامه جهان را تغییر داد. این نقطه اوج فراخوانى امام خمینى جهتبرقرارى نظم عادلانه جهانى است که مسلمانان سراسر جهان را جذب کرده و آنان را از خواب غفلتبیدار نمود. این هدف همزمان جهان کفر را علیه اسلام حساس کرده و دیدگاه استراتژى جدیدى را جهت مقابله با اسلام به آنان ارائه داد. آنان موفق نشدند. اما شاید موفق شوند مگر اینکه ما راه امام خمینى را ادامه دهیم. امام خمینى بیش از اینها مىتوانستند، و باید توسط مسلمانان جهان معرفى شوند اما اسلام باید جهانى غیر قوم گرا و غیر ژادپرستشود بنحوى که مسلمانان بدون ترس از برچسب غیر قرآنى بودن و باجگیرى به مسلمانانى جهانى مبدل شوند. این تنها راه رسیدن به نظم عادلانهاى است که توسط امام خمینى عنوان شده و این تنها راهى است که یاد امام را همواره زنده نگاه خواهد داشت. مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}